به گزارش خبرگزاری شبستان، کرسی آزاد اندیشی با عنوان «ماهیت وحی و چگونگی نزول آن» با ارائه حجت الاسلام دکتر یحیی جهانگیری؛ دکتری مطالعات اسلامی با گرایش بین الملل و دکتری کلام شیعه شناسی و با حضور دکتر احمد شفا زاده به عنوان منتقد از سوی موسسه آموزش عالی حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برگزار شد.
بنابراین گزارش حجت الاسلام دکتر یحیی جهانگیری، دکتری مطالعات اسلامی با گرایش بین الملل و دکتری کلام شیعه شناسی، مدرس حوزه و دانشگاه، مبلغ بین المللی در ابتدای این نشست گفت: پژوهش هر چند در حوزۀ وحی تولیداتی در تاریخ جهان اسلام بوده ولی وحی پژوهی جدی با مباحثی که در الهیات مسیحیت شکل گرفت رنگ و بویی جدی گرفت و این نگاه را بعضیها با یک نگاه تطبیقی خواستند وارد جهان اسلام بکنند و نگاهی را که در غرب به وحی است مباحثی مثل تجربۀ دینی با این نگاه وحی را تحلیل و بررسی کنند. اینجا بود که وحی پژوهی در دهه های اخیر در الهیات شیعی جایگاه ویژه ای پیدا کرد که البته بعضی نگاه انتقادی و بعضی نگاه الاهیاتی ـ کلامی داشتند و دفاع کردند.
حجت الاسلام جهانگیری افزود: این نشان میدهد که اهمیت بحث وحی پژوهی امروزه جدی است. خود ماهیت وحی را بشناسیم و ببینیم چگونه نزول اتفاق افتاده و چگونه تنزیل اتفاق افتاده است و اساسا وحی از چه سنخ معارف است؟اینها مورد مداقه علمی قرار بگیرد.
این مدرس حوزه و دانشگاه پس از طرح ضرورت بحث دیدگاه خود را مبتنی بر گزاره های علامه طباطبایی دانست که میفرماید وحی از سنخ امر است و آنچه که امر باشد دارای ویژگیهایی است. وی ادامه داد: یکی از ویژگی های امری بودن چیزی این است که فورا انجام شود بدون نیاز به مقدمات و بدون نیاز به تدریج. دومین ویژگی آن این است که چیزی که یک امر باشد زمان مند نیست و سومین ویژگی آن مجرد بودن آن است. بر این اساس علامه میفرماید: که وحی از سنخ امر است، از سنخ روح است و روح هم امر خداست.
حجت الاسلام جهانگیری اظهارداشت: خداوند می فرماید: روح از سنخ امر خداست به خاطر اینکه مجرد است و زمان مند نیست و دارای تدرج و فرایند در تحققش نیست. در نتیجه وحی هم وقتی اینگونه شد از سنخ امر خواهد بود، بلا زمان خواهد بود و بدون تدرج و مجرد خواهد بود. علامه می فرماید ماهیت امر اینگونه اتفاق می افتد. بر اساس این گزاره های علامه بنده به این نظریه رسیدم که میتوانیم ما بر اساس این انزال را تعریف کنیم.
این مبلغ بین المللی افزود: اگر برخی از محققان علوم قرآنی به این رسیدند که انزال اساسا فایدهای ندارد و ضرورتی برای اثبات انزال هم نداریم بنده در این نظریه به این رسیدم که اساسا انزال یکی از زیبایی های قرآن است و یکی از نکات حکمی و بلندی معرفتی قرآن را می رساند و انزال باید اثبات شود. اگر ما فقط نگاه علوم قرآنی به بحث وحی داشته باشیم آخرش امکان دارد که سر از انکار انزال درآوریم اینجاست که بنده گفتم که ما باید نگاه حکمی و نگاه فلسفی ـ عرفانی هم به مبحث انزال داشته باشیم که اگر بنده اسم آن را بگذارم نگاه حکمی یعنی نگاه حکمی به بحث انزال داشته باشیم، می فهمیم اساسا قرآن بدون انزال آن زیبایی ها و آن فلسفۀ خودش را از دست خواهد داد لذا انزال جایگاه جدی پیدا میکند و اینجاست که در واقع نقطۀ کانونی و دال اصلی نظریۀ بنده این است که انزال چیزی است که قبل از تنزیل باید اتفاق بیفتد منتها انزالی که بنده معتقد بودم یک انزال تاریخی نبود انزالی از سنخ امر بود.
بنابراین گزارش در ادامه این نشست؛ دکتر احمد شفازاده ، دکتری مدرسی معارف اسلامی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی به عنوان منتقد گفت: برخی از اساتید و اکابر علوم قرآنی و مفسرین مانند علامه طباطبایی، قائل بر این مدعا هستند قرآن دو نوع نزول دارد؛ نزول دفعی و نزول تدریجی. گروهی دیگر قائل به این هستند که نزول دفعی نداریم و فقط نزول تدریجی را مطرح میکنند. هر دو دسته قائل به نزول تدریجی هستند فقط بخشی از مفسرین و علمای علوم قرآنی نزول دفعی را هم اضافه کرده اند مثل علامه طباطبایی.
شفازاده ادامه داد: باور من این است که قرآن نزول دفعی ندارد و خیلی به جرأت میتوان گفت که اکثریت علما هم نظرشان بر همین استوار است که کمتر هستند کسانی که قائلند به بحث نزول دفعی، جناب دکتر جهانگیری هم در دستۀ علامه طباطبایی ها قرار میگیرند. حالا دلیل اینکه بنده این نظریه را رد میکنم به خاطر این است که اگر ما نزول دفعی را بپذیریم به این معنا که کل قرآن دفعتا و به یکباره بر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده شبهاتی فراهم میآید که پاسخ دادن به این شبهات چه بسا ما را در دست اندازهایی بیندازد که برای توجیه آن بخواهیم برویم به این سمت که نزول دفعی، نزول کلیت و نور قرآن بوده. پذیرفتن این موضوع و نپذیرفتن آن چیزی به پیامبر و ساحت قدسی قرآن نه اضافه میکند و نه کم میکند و ضرورتی هم ندارد که که ما بخواهیم نزول دفعی را مطرح کنیم.
این استاد دانشگاه ادامه داد: اما نزول تدریجی که خاص قرآن است یعنی هیچ کدام از کتابهای آسمانی نزول تدریجی نداشته اند. تورات و انجیل نزولشان دفعی بوده. تدریجی بودن خود نزول قرآن هم یکی از عوامل مهم عدم تحریف قرآن محسوب می شود. حالا دلیل اینکه ما نزول دفعی قرآن را رد میکنیم این است که ما خیلی از وقایع را اگر بپذیریم نزول دفعی بوده پس پیغمبر جلوتر می دانستند پس چرا به عنوان مثال در جنگ احد شرکت کرده در حالی که عموی بزرگوارشان که به شدت ایشان را دوست میداشتند به شهادت میرسد و یا امیرالمومنین 80 زخم کاری به بدن مبارکشان مینشیند و یا به عنوان مثال در رابطه با سوالی که یهودیان و مشرکان میکردند و میخواستند پیامبر را به نوعی به چالش بکشند و پیامبر نتواند جواب دهد و آنها دور بردارند.
وی ادامه داد: به عنوان مثال اصحاب کهف چه کسانی بودند؟ ذوالکهف و ذوالقرنین چه کسانی بودند؟ و سوال هایی از این دست. پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اگر اطلاع میداشت و اگر نزول دفعی میداشتیم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نمی فرمودند بروید و فردا بیایید برای پاسخ سوالتان. برای همین پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) 3 یا 4 ماه دچار احتباس وحی میشود و وقتی که طعنه ها زیاد میشود پیامبر به پیشگاه خدا عرضه می دارد پروردگارا ما را فراموش کرده اید، وحی میشود، خیر«ما ودعک ربک و ما قلی» ای پیامبر ما با تو وداع نکردیم ولی پیامبر هیچ وقت کاری را به فردا موکول نکن مگر اینکه بگویی انشاالله.
شفا زاده ادامه داد: پس این نشان می دهد که پیامبر اطلاعی از اخبار گذشتگان نداشته و باید وحی میشد، پس اگر نزول دفعی بوده یعنی در آغاز بعثت پیامبر کل قرآن را دریافت کرده جوابشان را میداد و دیگر سرگذشت اصحاب کهف و ذوالقرنین در قرآن آمده یا اینکه بحث اینکه«لا تحرک به لسانک لتعجل به» پیامبر با شتاب زبانش را حرکت میداد برای اینکه آیات قرآن فراموشش نشود بعد از اینکه جبرئیل نازل میکرد اگر بنا بود که همۀ اینها یکدفعه بر قلب پیامبر نازل شده چه ضرورتی داشته که بعد خداوند به پیامبرش بفرمایید زبانت را با عجله حرکت نده«ان علینا جمعه و قرآنه» معلوم است که سوره قیامت اولین آیات نزول یافته قرآن نیست در حالی که آیۀ«لا تحرک به لسانک لتعجل به» در سورۀ مبارکۀ قیامت آمده. این نشان میدهد که کل قرآن یکباره بر قلب پیامبر ننشسته.
وی خاطر نشان کرد: علامه طباطبایی و پیروان این مکتب معتقدند که نور قرآن یکباره بر قلب پیامبر نزول یافته چه ضرورتی دارد و چه فایدهای میتواند داشته باشد این قصه که ما این را بگوییم جز اینکه این شبهات را مطرح میکند که پیامبر این را میدانسته پس چرا در آن موقعیت از آنها استفاده نشده و اینها مسائلی هستند که باید پاسخ داده شود. یا به عنوان مثال پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دچار کسالت و بیماری میشوند و بیماری حضرت طولانی میشود اینجا سوره فلق و ناس نازل میشود که ای پیامبر مرد ساحر و جادوگر یا زنهای ساحره تو را سحر کردند و سحر در فلان منطقه و در فلان چاه است، پیامبر به خاطر بیماری توان رفتن به آن منطقه را نداشتند بنابراین امیرالمونین و ابن عباس میروند داخل چاه و میبینند طنابی در آن چاه است که گره هایی در آن زده شده سوره های فلق و ناس را بر آن گره ها خواندند و به گره های طناب میدمند و میگویند که پیامبر به سرعت حالشان بهبود یافت و معلوم شد که بیماری پیامبر ناشی از سحر بوده و از آن به بعد هم پیامبر برای محفوظ ماندن نوه های مبارکشان از شر جن و انس به دور آنها معوذتین را میدمیدند.
شفازاده گفت: این شان نزول را جلال الدین سیوطی در تفسیر درالمنثور و نیز علامه طباطبایی در بخش روایی تفسیر المیزان آورده اند. در رابطه با شأن نزول فلق و ناس اگر قرآن یکباره بر پیامبر نازل شده بالاخره پس پیامبر آگاهی داشته پس چیزی که بی فایده است و بگویی وقتی که نمیدانی چه کاربردی داشته است دردی را درمان نمیکند، اینها همه مسائلی است که در ذهن ایجاد میشود.
نظر شما