خبرگزاری شبستان- مازندران؛ امروز 14 فروردین است، 14 فروردینی که برای شهدای خان طومان، خانواده هایشان و برای همه مازندران دیپر یک روز معمولی همچون همه سالها نیست؛ در این روز یارانی برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه رفتند که دیگر در بین ما نیستند و 14 فروردین ماه 1395 آخرین دیدارشان با خانوادههایشان بود.
بهار فصل پرواز پرستوهاست اما در فروردین ماه 95 از مازندران 16 پرستوی عاشق به سمت حرم یار پر کشیدند و رفتند تا مانا و ماندگارتر از همیشه شوند.
بهار برای همه فصلی نو سرشار از سرسبزی و شادی و نشاط است؛ اما در فروردین ماه 95 بهار برای آنانی که در سوریه بودند؛ گل و بلبل نبود؛ زنان و فرزندان و خانواده هایی در آتش کین دشمن می سوختند و نمی شد اینجا در بلاد مسلمان و در ایران اسلامی آرام نشست و تنها نظاره گر شعله های آتش در شام بلا بر سر زنان و کودکان و خانواده های بی دفاع بود.
در میان خون و آتش و دود و سیاهی جنگ در سوریه؛ تنها امیدشان مردان مردی بودند تا استوار در برابر دشمن بایستند و این بار 16 شیرمرد غیور مازندرانی برای دفاع از مسلمانان و برادران و خواهران دینی خود عزم سفر کردند و راهی خانطومان شدند.
14 فروردین ماه 95 بود که شیربچه های لشگر 25 کربلا بار سفر بستند و به سمت سوریه برای دفاع از حرم و حریم اهل بیت(ع) راهی سفر شدند و هنوز که هنوزه بعضی از این شهدا برنگشتند؛ اما صدای نجواها و مناجات شان در حرم زینب(س) به گوش می رسد.
شام برای همه ما یادآور بلا و مشکلاتی است که بر اهل بیت(ع) رفته است و این بار شیرمردان مازندرانی در بهار 95 عازم شام شدند؛ شاید بسیاری از خانواده های این شهدا هنگام بدرقه بارها شام را برای خود مرور کرده باشند؛ اما برای رفتن در مسیر حق و درستی که انتخاب کرده بودند؛ لحظه ای مردد نشدند و رفتند تا سوریه معراجی برای رسیدن به معبود باشد.
در دهه 90 سوریه و حرم حضرت زینب(س) زیر حملات پیاپی دشمنان بود و مردم بی گناهی که بدون هیچ دلیلی کشته می شدند؛ داعش تهدید کرد اگر حرم حضرت رقیه و زینب (س) را اشغال کنند؛ آنجا را به آتش میکشند و این برای شیعیان غیرقابل تحمل بود و همین امر موجب شد تا برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) درنگ نکنیم و اینچنین شد که شیرمردانی از ایران اسلامی و خطه لاله خیز مازندران عازم سوریه شدند.
از شهدا گفتن و نوشتن ساده و آسان نیست؛ اما باید گفت؛ باید نوشت به رسم ادب و دینی که شهدا بر ما دارند؛ باید نوشت تا دیگران بخوانند و بدانند که فرزندان غیور این آب و خاک چرا و چگونه رفتند.
وقتی سخن از شهید و شهادت می شود ناگاه به یاد این جمله می افتم که « آنان که رفتند کار حسینی کردند و ماهایی که ماندیم باید کار زینبی کنیم» و همین مرا مصمم تر می کند تا بنویسم از آنچه در دل دارم و آنچه از خانواده های شهدا شنیدهام و زبان حال آنانی که شهدا را از نزدیک دیده اند.
فکر نمی کردم یک روز بازنشسته شوم ولی شهید نشوم
«سمیه اصلانی» همسر شهید مدافع حرم « رحیم کابلی» است که از شهید کابلی به عنوان مردی مهربان و خونگرم و گشاده رو؛ دستگیر و عاشق امام و اهل بیت(ع) یاد می کند و به خبرنگار شبستان می گوید: همه زندگی اش در مسیر تعالی و رشد اسلام و انقلاب و تبیین ارزش ها بوده است و لحظه ای از این مسیر در کنار دستگیری از نیازمندان غافل نبود.
می گوید: شهید کابلی عاشق شهادت بود؛ سال 92 بازنشسته شده بود و روزی که بازنشسته شد آمد خانه و بسیار غمگین و ناراحت بود گفتم ه شد؟ گفت: « هیچوقت فکر نمی کردم یک روز بازنشسته شوم ولی شهید نشوم و اگر کار دیگری داشتم اینقدر ناراحت نبودم اما حالا که لباس پاسداری از تنم بیرون آمده و شهید نشدم بسیار ناراحتم.» و حالا آنچنان شد که خودش می خواست و 17 اردیبهشت 95 در سوریه و در شهر خان طومان در مجاور حریم عقیله بنی هاشم به شهادت رسید و همچنان چشم انتظارش هستیم.
اصلانی افزود: شهید کابلی خیلی کم در خانه بود و چون بعد از جنگ راوی راهیان نور بود همواره در شلمچه و جنوب کشور بود و برگزاری یادواره شهدای شهدا بود و اطرافیان همواره اعتراض داشتند که چرا همیشه در ماموریت است و بجه ها یک دل سیر پدرشان را نمی بینند؛ روزی به او گفتم: « خسته نشدی؟ نمی خواهی استراحت کنی » گفت: « مگر دنیا چقدر است که من خسته شوم برای استراحت هم وقت زیاد است»
شهید کابلی عاشق اهل بیت(ع)، امام و رهبری بود
حجت الاسلام «مهدی خوشرو» هم با اعلام اینکه شهید کابلی عاشق اهل بیت(ع) و امام و رهبری بود؛ اظهار کرد: حضور در یادواره های شهدا و کاروان راهیان نور جزئی جدایی ناپذیر زندگی این شهید والامقام بود و مرگی جز شهادت برای این شهید قابل تصور نبود و شهید شد و همچنان پیکر پاکش به خانواده نرسیده است.
مسئول شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی بهشهر که از نزدیک با شهید کابلی در ارتباط بود به خبرنگار شبستان گفت: گشاده رویی و مهربانی با همه رده های سنی از خصیصه های مهم این شهید بزرگوار بود که لحظه ای ایشان را ترش رو ندیدیم؛ مگر اینکه پای ارزش های دینی و اسلامی در میان باشد و به درستی به این مهم توجه نشده باشد.
وی می گوید: آنچنان که همسر شهید کابلی نقل می کنند: « تلخ ترین خبری که در زندگی شنیده بود؛ پذیرش قطعنامه بود و مدام گریه می کرد و چند شب هم نتوانست بخوابد و بعد از آن سر نماز گریه می کرد و می گفت: ما کمر آقا را شکستیم و بعد که با فاصله کمی امام به رحمت خدا رفتند مدان گریه و ناله می کرد و می گفت هیچوقت فکر نمی کردم مرگ امام را ببینم و تحمل دنیای بدون امام برایم سخت است.»
آری در پی نقض آتشبس توسط عوامل تکفیری در اطراف حلب سوریه و حملات وحشیانه آنها به شهرک خانطومان، 16 شهید از مازندران به دیار معبود شتافتند و آسمان را برای زندگی جدید انتخاب کردند تا نظاره گر اعمال ما شوند.
شهادت در راه اهل بیت(ع) برای ما افتخار است
شهید « محمد بلباسی » شهید اهل قائمشهر مازندران هم از شهدای مدافع حرم لشکر عملیاتی ۲۵ کربلای مازندران و یکی از 16 نفری بود که در نبرد خانطومان به شهادت رسید، در حالی که فرزند کوچکش زینب هرگز وی را ندیده بود .
در بخش هایی از وصیت نامه شهید مدافع حرم«محمد بلباسی» آمده است: « مردم عزیز آگاه باشید اکنون دشمن با نقاب اسلام به میدان مبارزه با ما آمده است و این اتفاق ریشه تاریخی دارد و در زمان امیرالمومنین در جنگ صفین با نقشه عمر و عاص ملعون، خوارج قرآن را به نیزه کردند و با گفتن لا اله الا الله و محمد رسولالله یاران حضرت علی(ع) را فریب دادند و اصحاب امام را تنها گذاشتند و گفتند ما با قرآن نمیجنگیم و از حیله دشمن غافل شدند و قرآن ناطق را رها کردند و اکنون بعضیها در داخل دارند این حرفها را تکرار میکنند و ما را متهم به برادرکشی میکنند و حضور در این جبهه را باطل میدانند.
اما زهی خیال باطل که دوباره تاریخ تکرار شود، جوانان نسل سوم و چهارم گوش به فرمان رهبر هستند و نخواهند گذاشت پای آنها به مرزهای کرمانشاه و همدان برسد و در این مسیر هم جوانان عزیزی بهعنوان مدافع حرم اهل بیت(ع) به شهادت رسیدند که در حقیقت مدافع اسلام و مدافع دین خدا هستند و شهادت در این راه برای ما افتخار است. »
به گزارش شبستان، شهدا « عند ربهم یرزقون» اند و 16 شهید خان طومان مازندران شهيد على جمشيدى از نور، شهيد رحيم كابلى از بهشهر، شهيد سيدرضا طاهر از بابل، شهيد حسين مشتاق از نكا، شهيد عليرضا بريرى از بابلسر، شهيد محمد بلباسى از قائمشهر، شهيد سيد جواد اسدى از سارى، شهيد حسن رجائى فر از بابل، شهيد سعيد كمالى از مياندرود، شهيد محمدتقى سالخورده از نكا، شهيد حسين بواس از چالوس، شهيد اسماعيل خانزاده از محمودآباد، شهيد بهمن قنبرى از بهشهر، شهيد على عابدينى از فريدونكنار، شهيد رضا حاجى زاده از آمل و شهيد محمود رادمهر از سارى در بهار 94 در زمین خان طومان سوریه، «عند ربهم یرزقون » شدند؛ تا ما آرامش داشته باشیم و ایران ما میدان کارزار دشمن نشود.
آری قصه 14 فروردین سال 95 ، قصه پر غصه خان طومان و شام بلا شد که در آن 16 رزمنده مدافع حرم از لشکر 25 کربلا بار سفر بستند و همچنان پیکرهای برخی از آنان هیچگاه بازنگشت.
و هنوز که هنوز است مادرانی؛ همسرانی و فرزندانی و خانواده هایی چشم انتظار جگرگوشه هایشان هستند؛ جگرگوشه هایی از خان طومان و کربلای ایران و همین مرزهای خودمان؛ بیایید بیش از پیش در مسیر شهدا گام برداریم و باز هم به قول آن جمله معروف کاری نکنیم که « به عکس شهدا نگاه کنیم و عکس شهدا عمل کنیم»
نظر شما