توسعه به همت انسان های توسعه یافته محقق می‌شود

افقه با بیان اینکه توسعه به همت انسان های توسعه یافته محقق می‌شود گفت: هدف اصلی از توسعه این است که جامعه نیازهای مادی و معنوی را بدون دغدغه تأمین کند این هم با تولید بیشتر، توزیع بهتر و مناسب تر و اشتغال گسترده تر حاصل خواهد شد.

خبرگزاری شبستان _ اهواز: دکتر سید مرتضی افقه اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز، از معدود دانشگاهیان خوزستانی است که تلاش می کند آموخته ها و یافته های علمی خود را در عرصه عمومی به اشتراک بگذارد. در سال های اخیر، موضوع توسعه به محور مباحث و اظهارنظرهای وی تبدیل و به نظر می رسد با روزآمد شدن تعریف متفکران اقتصاد و جامعه شناسی از مفهوم توسعه، این موضوع به دغدغه مهم او مبدل شده است.

 

او که دکترای خود را از دانشگاه بیرمنگام انگلیس اخذ کرده، در تز دکترای خود به موانع غیراقتصادی توسعه پرداخته است. افقه در دهه 70 برای مدتی مدیرکل برنامه ریزی استانداری و یک دهه بعد معاون سیاسی و امنیتی استانداری خوزستان بوده است.


دانش علمی در کنار تجارب میدانی مدیریت استانی، پیوندی را میان دانش آموخته های آکادمیک او با تجارب مدیریتی ایجاد کرده و به نظر می رسد در پاسخ به معمای توسعه در خوزستان حرف های زیادی برای گفتن داشته باشد. خبرنگار خبرگزاری شبستان در اهواز با وی گفت‌وگویی انجام داده که مشروح آن را در ذیل می‌خوانیم.

 

در سال های گذشته خوزستان با بحران هایی مانند ریزگردها، سیل و ... روبه‌رو بوده و وقت و انرژی دولت صرف چنین مسائلی شد، گویی توسعه برای ما همین توان مقابله با چنین بحران هایی تلقی شده است؛ به نظر شما در چنین شرایطی اصلا می توان از توسعه بحث کرد و توقع توسعه داشت؟

افقه: معمولا تحلیل گران در ارتباط با مباحث توسعه ای و غیرتوسعه ای سعی می کنند دلایل داخلی و خارجی را برای پیشرفت و عقب ماندگی ذکر کنند که ما در ابتدا دلایل عقب ماندگی را بررسی می کنیم؛ این نکته هم در سطح کل کشور و هم در سطح استان حاکم است که بسیاری از افراد هنوز بعد از گذشت ۴۰ سال از زمان انقلاب تلاش می کنند دلایل مشکلات فعلی اقتصادی کشور را به آمریکا و کشورهای خارجی یا حتی به سیاست های دوره پهلوی نسبت دهند و در خصوص خوزستان هم بسیاری از مدیران بی کفایت زمانی که می بینند بعد از مدت ها مسئولیت، وضعیت نه تنها بهتر نشده بلکه بدتر شده است، این مشکلات را به عوامل بیرونی ربط می دهند.

تا مدت ها مدیران استانی بیان می کردند مشکلات ناشی از جنگ باعث شده که ما نمی توانیم استان را متحول کنیم و به رتبه واقعی خودش برسانیم در حالی که ۳۰ سال پس از پایان این واقعه، حرف از اینکه جنگ مانع عقب ماندگی شده خنده دار است چراکه بودجه های زیادی برای بازسازی جنگ فرستادند که به دلیل بی کفایتی نتوانستند به خوبی از آن بهره ببرند و حتی می توان گفت آنها را تلف کردند. بنابراین دلیل مشکلات را به دوش جنگ انداختن حنایی است که دیگر رنگی ندارد. اکنون که از جنگ فاصله گرفتیم، اخیرا مشکلات را به دوش گرما، ریزگرد، کم آبی و ... می اندازند که همه از نظر بنده مسائل انحرافی هستند، چراکه اگر مدیران باکفایتی داشته باشیم، بسیاری از این مسائل قابل حل است همانطور که استان های دیگر با این مشکلات درگیر هستند و به خوبی آنها را حل کرده اند.

باید ابتدا بگوییم منظور ما از توسعه چیست و تا پاسخ این سؤال روشن نشود، مشکلات حل نخواهد شد. در کل کشور هنوز تعریفی از توسعه ندارند و یا تعاریف متعددی دارند به همین دلیل هرکس تخصیص بودجه را به سمت توسعه تعریفی خود برده است.

از نظر بنده، تعریف توسعه نشان دادن نقطه هدف است؛ ما می خواهیم جامعه به هدف اصلی برسد که افراد میل به رفاه داشته باشند بدین معنا که نیازهای مادی و معنوی را بدون دغدغه تأمین کنند و این هم با تولید بیشتر، توزیع بهتر و مناسب تر و اشتغال گسترده تر حاصل خواهد شد بنابراین برای رسیدن به این هدف در وهله اول تولید بیشتر شرط لازم و شرط کافی توزیع مناسب تولید است که از طریق اشتغال افراد (و نه صدقه دادن) صورت می گیرد، بنابراین توسعه را به این شکل می توان معنا کرد.

 

صرف نظر از اینکه ما در بحث توسعه در مقیاس ملی مشکلاتی داریم، اما در هرحال در نسبت میان استان ها هنوز خوزستان وضعیت نامناسب تری دارد و اینگونه به نظر می رسد که دورنمای روشنی از توسعه برای آن متصور نیست، نظر شما چیست؟

افقه: حدود ۳۰ سال پیش و قبل از اینکه وارد تشکیلات مدیریتی بشوم این سؤال همیشه ذهنم را مشغول کرده بود که با وجود اهمیت خوزستان برای اقتصاد ملی و کل کشور که نه تنها در جنبه اقتصادی بلکه جنبه استراتژیک سیاسی دارد و جایگاه ملی که در بخش های مختلف اقتصادی به خصوص نفت، صنایع ذوب فلزی، پتروشیمی، تولید انرژی و مجموعه این عوامل چرا برای دولت مهم نیست که استان مدیران لایق و با کفایتی داشته باشد که پس از وارد شدن به این تشکیلات، جواب سؤال خود را گرفتم.

در آنجا متوجه شدم که طرح های اقتصادی که جایگاه های ملی دارند و برای اقتصاد ملی حیاتی هستند مثل مدیریت نفت، فولادها، برق، توسعه نیشکر، راه ها، بنادر و آنهایی که جنبه حیاتی برای کشور دارند را دولت مرکزی اداره می کند یعنی مدیران برجسته ای را که مستقیما با مرکز در ارتباط هستند را اعزام می کند و اصلا کاری به دولت های محلی شامل استانداران و فرمانداران منطقه ندارند؛ اگرچه مشکلاتشان را به مدیران محلی استان تحمیل می کنند اما منافع را خود دولت در مرکز مدیریت می کند بنابراین این نوع مدیریت واحدهای حیاتی اقتصادی در خوزستان باعث شده که مدیریت استان جدای از این واحدهای ملی برای پایتخت پراهمیت نباشد، البته نمی خواهم مانند دیگران مشکلات را به دوش دولت بیندازم اما همین رفتار و نگاه دولت، ریشه در نگرش های عقب مانده نخبگان خوزستان دارد و من معتقدم ریشه مشکلات استان علاوه بر موضوع مطرح شده به خودمان هم برمی گردد، رفتار نخبگان خوزستان شامل روحانیت، اساتید دانشگاه، معلمان، رسانه ها، هنرمندان، نخبگان تأثیرگذار و مجموعه آنها باعث شده که دولت به این شکل رفتار کند و در واقع نخبگان هم برای استان، دنبال مدیران لایق و با کفایت نبوده اند.

اگر رسانه ها را در سالیان اخیر مرور کنیم زمان تغییر مدیران کشمکش نخبگان قومی و قبیله ای، حزبی و گروهی ایجاد می شود و معمولا بی کفایت ترین افراد برای استان تعیین شد؛ به طور کلی مشکلات ریشه ای کشور، در استان عمیق تر است.

دلیل عمده اینکه به شعارهای سال دست پیدا نمی کنیم همین نظام تصمیم گیری، ارزش گذاری، تعیین، انتصاب، گزینش و انتخاب مدیران و کارکنان دولتی و غیردولتی است، کارکنان شامل کسانی می شود که از بودجه دولتی ارتزاق می کنند مانند قوه قضاییه، دولت، مجلس و بقیه دستگاه هایی که وابسته به بودجه عمومی هستند؛ نظام انتخاب و انتصاب و گزینش یک نظام کاملا بسته، محدود و ظاهری است که ریشه در برخی نگرش ها دارد که شایسته ها را فقط در این می بینند که افراد ظواهر فروع دین را انجام دهند و بقیه موارد که خارج از فروع دین هستند را خیلی دقت نمی کنند به همین دلیل می بینیم که بعضا افرادی با تمام ظواهری که مورد نظر چنین نگاهی است، مسئولیت گرفتند و همان ها بزرگترین دزدی و اختلاس ها را انجام دادند چون نمایش نماز خواندن و روزه گرفتن و ... برای کسانی که قصد سوءاستفاده دارند خیلی سخت نیست، با همین دید متاسفانه در خوزستان افراد به جز مدیران که به این شکل گزینش می شوند، کارکنان مراکز مهم دولتی هم الزاما بهترین ها و شایسته ترین ها نیستند پس نباید انتظار داشته باشیم که دستگاه های اداری، اجرایی، نظارت و قضایی بتوانند استان را به بهترین شکل مدیریت کنند.

مجموعه این عوامل که خاص خوزستان هستند یعنی عقب ماندگی یک نگرش حاکم بر نخبگان استان خوزستان باعث شده که مدیران، نمایندگان مجلس و همه افراد تاثیرگذار بر مدیریت استان که طی سالیان سال انتخاب شدند قد و قواره آنها در حد و اندازه ای استان بسیار مهمی مثل خوزستان نباشد، استانی که هم به لحاظ سیاسی و امنیتی جایگاهی استراتژیک دارند و هم از نظر اقتصادی جایگاه غیرقابل انکاری در اقتصاد کشور دارند و حاصل این می شود مردم شاهد آن باشند که با بهترین امکانات و بالاترین برخورداری های ملی شاخص های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی با استان های محروم کشور برابری می کند.

 

به نظر شما چرا سهم خوزستان در تولید ناخالص ملی با کیفیت زندگی شهروندانش تناسب و همخوانی ندارد و گویی نوعی معمای توسعه وجود دارد؟

افقه: اینکه رفاه استان با برخورداری هایش هماهنگی ندارد بخشی از آن برمی گردد به نحوه محاسبه شاخص های اقتصادی، زمانی که تولید ملی را محاسبه می کنند ارزش افزوده تولیدات کشور و منطقه محاسبه می شود و بیشترین واحدهای تولیدی اقتصادی ملی که در کشور نقش دارند در خوزستان هستند به همین دلیل طبق آمار خوزستان دومین ارزش افزوده کشور را در بخش های مختلف به جز نفت تولید می کند حتی در کشاورزی و صنایع فلزی و پتروشیمی اما این موضوعات صرفا آمار است و اینکه این حجم از تولید در استان رسوب می کند یا به خارج از استان پرتاب می شود به دلایل مطرح شده بخش خیلی کمی از این منافع به دلیل بی کفایتی های مسئولان محلی و ناتوانی آنها و رفتاری که دولت مرکزی داشته به استان خوزستان می آید.

 

ساختار سیاسی و اقتصادی کشور و از طرفی وضعیت و بافت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در درون استان را چقدر در این وضعیت سهیم می دانید؟

افقه: باید دید بین عوامل داخل و خارج از استان کدام مهم تر است؟ در اینجا تنها می خواهم از لحاظ سهم این دو عامل بگویم از نظر من بیش از ۸۰ درصد سهم داخلی و ساختارهای فکری و نگرشی که خود آن ساختار فرهنگی و اجتماعی و مذهبی را شکل داده، تاثیرگذار است و این ساختاری است که بر نخبگان استان و به تبع آن بر توده مردم حاکم شده که توسعه خواه نیستند چراکه برای توسعه باید جاه طلب بود و بیشتر خواست ولی برخلاف مردم برخی استان ها این وضعیت در خوزستان بین نخبگان حاکم نیست و البته مسائل بسیار پایینی جزء اولویت های نخبگان و مردم خوزستان است از جمله همان منافع قومی، نزاع های قومی و درگیری های بین اقوام و شهرهای مختلفی که در استان هستند.

 

به نظر شما در پاسخ به مساله توسعه نیافتگی، باید از کجا شروع کرد و چه باید کرد؟

افقه: در ابتدا خود ما خوزستانی ها باید بپذیریم که این استان مهم است و باید نگاهی فراتر از نگاه محدود و تنگ نظرانه خودمان داشته باشیم که البته این موضوع سال ها زمان می برد و باید جا انداخته شود. نگاه تصمیم گیران و تصمیم سازان (من و شمایی که می توانیم تاثیرگذار بر تصمیم گیران باشیم) این ها باید تغییر کند، باید بپذیریم که خوزستان استانی مهم است و برای اینکه مهم باشد نیاز به نیروهای در حد و اندازه همین استان دارد، تمام نکاتی که در خصوص نخبگان گفتم معنایش این نیست که خوزستان نخبه توسعه یافته ندارد اتفاقا زیاد دارد اما آن نخبگان عقب مانده، افراد توسعه یافته استان را منزوی یا آنها را مجبور به مهاجرت کرده اند و اغلب نخبگان توسعه نیافته بر تصمیمات و تصمیم گیری ها حاکم شده اند؛ بنابراین اگر قرار است استان به توسعه برسد باید در همه دوره ها، در همه رده های مدیریتی در شان و قد و قواره خوزستان انتخاب و انتصاب شوند بخشی از این کار مربوط به ما است بخشی دیگر مربوط به دولت است که بازهم به خود ما برمی گردد که بتوانیم فشار بیاوریم که این نگرش را بر انتخاب و انتصاب مدیران حاکم کند.


اینطور استنباط می کنم که سهم زیادی برای بحث مدیریت در توسعه نیافتگی خوزستان قائلید، فکر نمی کنید باید مساله با نگاهی ساختاری بررسی و نقد بشود؟ یعنی پیوندی که بین ساختار اقتصادی استان که جامعه را به شدت وابسته به دولت کرده و یا عدم فراهم بودن یکسری ترتیبات اجتماعی مناسب مثلا در بحث آموزش و ... را هم مورد توجه قرار دهیم؟

افقه: وجود واحدهای ملی بزرگ و دولتی بودن آنها و وابسته شدن ساختارهای فعلی به یک اقتصاد دولتی بر عدم پیشرفت استان تأثیر دارد؛ حدود ۲۰ سال پیش مطلبی نوشتم برای سازمان مدیریت و برنامه ریزی تحت عنوان تاثیر همین واحدها بر روحیه مزدبگیری جوانان، یعنی برخلاف برخی استان ها که جوانان و افراد جویای کار خودشان به دنبال راه انداختن کسب و کار می روند اما در خوزستان به علت وجود شرکت نفت از ۱۲۰ سال پیش و اضافه شدن واحدهای دیگر و استخدام انبوه این شرکت ها در گذشته یک روحیه مزدبگیری بین جوانان ما ایجاد شده البته این موضوع در حد فرضیه است و ثابت شده نیست، اما یادمان باشد چند دهه قبل تر هم همین واحدهای صنعتی به خصوص شرکت نفت در استان بود اما یک استان پرطراوت و شاداب و پیشرفته بین استان های کشور بود و هنوز هم در حال سرمایه گذاری در خوزستان بودند به طوری که شهرهای آبادان، خرمشهر، اهواز و مسجدسلیمان سرزندگی و طراوت به استان داده بودند و خوزستان جزء استان های پیشرفته کشور محسوب می شد بنابراین خیلی نمی توانیم وضعیت موجود را به آن ربط دهیم، من بر نقش انسان های توسعه یافته در توسعه استان اعتقاد دارم.

 

برای دانشگاه، در بروز چنین وضعیتی چقدر سهم قائل هستید؟ به نظرتان دانشگاه در مساله شناسی و جریان سازی برای نیل به توسعه موفق بوده و توانسته اثرگذار باشد؟

افقه: متاسفانه دانشگاه هم مثل بقیه اجزای استان رها و به حاشیه رانده شده و به شدت هم نسبت به قبل از انقلاب تضعیف شده که خود این هم متاثر از مدیریت های ناکارآمد است؛ دانشگاهی ها نقش اساسی را ایفا نمی کنند و خیلی کم هستند؛ نهایتا دو سه تن از اساتید تلاش می کنند نقشی داشته باشند، بقیه اساتید هنوز به لحاظ دانشی و نقشی که می توانند ایفا کنند منزوی و منفعل هستند. بنابراین پروژه های مختلف، روحانیون، دانشگاهی ها و بقیه نخبگان یا امکان نقش آفرینی در توسعه استان نداشتند یا اصلا در حد و توان آن نبوده و یا آن ها را کوچک کرده اند.

 

در بحث مدیریت هم دو نکته به نظر می رسد می تواند مورد توجه قرار بگیرد، یکی بحث عدم ثبات مدیریت (میانگین عمر استانداران ما حدود ۲ سال بوده) و نکته دیگر سهمی که خوزستان توانسته در مدیریت عالی کشور به عهده بگیرد که قاعدتا می تواند در مسائلی که مربوط به توسعه استان است اما وجه ملی دارند اثرگذار باشد. نظر شما در این زمینه چیست؟

افقه: من هم در مطالبی که قبلا گفتم به همین نکته اشاره کردم یعنی همان مدیران ضعیف عمر طولانی در مدیریتشان نداشتند، من اعتقاد دارم مدیران مدت ها طول می کشد تا بر کار مسلط شوند و این تغییر مکرر ضربه مهلکی زده ولی شاید همان ضعیف بودنشان یکی از دلایل تغییر و بی ثباتی مدیریتی بوده و هم اینکه نگاه ها و نزاع های قومی که بین ساکنین است. البته این نگاه بیشتر در بین نخبگان است که به این مسائل دامن می زنند و همین نگاه به بی ثباتی کمک می کند یعنی مرتب به مرکز بگویند چرا مدیران را عوض نمی کنید ...

 

بحث انسان توسعه یافته هم از لابه لای صحبت های شما قابل توجه است اما اینکه انسان توسعه یافته حاصل توسعه یافتگی است یا برعکس توسعه، محصول انسان های توسعه یافته است هم پرسش دیگری است که به نظرم خوب است بررسی شود و همچنین به مبحث اینکه با این تنوع و تکثر قومی و اجتماعی و بده بستان سنت و مدرنیته در استان و از طرفی گستره و وسعت جغرافیایی و جمعیتی در استان که نارسایی هایی در حوزه آموزش ایجاد کرده، چگونه باید ورود کرد؟

افقه: اخیرا کتابی را چاپ کرده ام به نام انسان توسعه یافته، مطالب آن برای کل کشور صدق می کند و معتقدم که انسان های توسعه یافته هستند که می توانند عامل توسعه و پیشرفت کشور بشوند و ویژگی های انسان توسعه یافته را در این کتاب نوشتم و می گویم انسان توسعه یافته علت توسعه است به همین دلیل روی مدیران و مدیریت ها تاکید کردم البته مدیران تنها نیستند، تصمیم گیران، تصمیم سازان و مسئولان و مجموعه این ها هم اگر نگرش توسعه ای نداشته باشند یا انسان توسعه یافته‌ای نباشند نمی تواند استان یا حتی کشور را به پیش ببرند.

اگر بخواهیم سه دهه بعد از جنگ را مرور کنیم بخش قابل توجهی از این ناکامی ها به خاطر حاکمیت نگرش های ضدتوسعه ای یا با احتیاط بگویم غیرتوسعه ای هست که این همه اتلاف منابع و فرار نیروهای نخبه از استان و کشور و البته فرصت سوزی جبران ناپذیری را باعث شده است.

البته بحث دوگانگی که بین سنت و مدرنیته است از مباحث کهنه تلقی می شود و از زمانی که کشورهای پیشرفته در کشورهای عقب مانده یا در حال توسعه نمود پیدا کردند، در همه کشورهای در حال توسعه یا توسعه نیافته ها دوگانگی ایجاد شد و این فاصله و شکاف بین سنت و مدرنیسم همیشه وجود داشت اما به نظر من اگر انسان های توسعه یافته مدیریت کنند مثل همان کشورهای پیشرفته به مرور می توانستند این دو بخش را به هم نزدیک کنند به خصوص بخش سنتی را به بخش مدرن نزدیک کنند و ضمن اینکه بخش های توسعه ای سنت را هم حفظ کنند.

 

نقش نهادهای مدنی را در دیده بانی ِ سیاستگزاران و مجریان دولتی در بحث توسعه چطور ارزیابی می کنید؟ مدیران می آیند و می روند بدون اینکه از نظر تطبیق عملکردشان با اسناد بالادستی و هدف گذاری های توسعه ای چندساله ارزیابی بشوند و پاسخگو باشند. ظاهرا نه تنها بحث انسان توسعه یافته مطرح است بلکه بحث تشکل یابی اجتماعی و مدنی برای پیگیری توسعه و دیده بانی جامعه و دولت هم در استان خلاء وجود دارد. نظر شما را هم مایلیم بدانیم.

افقه: به نکته خوبی اشاره کردید، قبلا در فرآیند توسعه، نقش بازار و دولت را بیشتر پر رنگ می کردند اما در یک دهه و نوشته های اخیر نقش سازمان های مدنی به خصوص سازمان های مردم نهاد پر رنگ تر شده است؛ همیشه در پاسخ به این سوال که دانشجویان می پرسند به آینده امیدی نیست به آنها می گویم: وقتی می بینم از طریق شبکه های اجتماعی جوانانی بدون حمایت های دولتی در حال انجام کارهایی هستند که جزء وظایف دولت است اما چون دولت انجام نمی دهد یا بی اعتنا است یا جزء اولویت هایش نیست مردم از طریق تشکل های رسمی و غیررسمی این کارها را انجام می دهند به آینده امیدوار می شوم؛ از جمله تشکل هایی که محیط زیست را حفظ می کنند و یا از کودکان کار حمایت می کنند که همه جوان هایی هستند که رابطه ای با دولت ندارند و خودشان احساس وظیفه کننند و از زنان، کودکان، محیط زیست، حیوانات، آب و ... حمایت می کنند و تشکل های متعددی تشکیل شده و اتفاقا از طریق رسانه ها به تقویت و ایجاد انگیزه به جوانان کمک  می کنند تا از این طریق وظایف وانهاده دولت ها را خودشان بر عهده بگیرند تا از آسیب ها آسیب هاجلوگیری شود.

 

کد خبر 1044859

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha