توقیف «می خواهم زنده بمانم» و قدمت کوتاه «درام» در ایران

دلخوری نهادها و صنوف از سریال ها و فیلم های سینمایی را باید نماینده عدم پذیرش زبان هنر و بیان غیرمستقیم آن از سوی جامعه ایران دانست.

خبرگزاری شبستان،‌ سرویس فرهنگی- محمد پورعلم : ماجرای دلخوری نهادها و صنوف از سریال ها و فیلم های سینمایی انگار تمامی ندارد. یک روز پرستاران از تصویر پرستار «شوکران» شاکی می شوند و امروز نیروی انتظامی از «حاجی دشتی» سریال «می خواهم زنده بمانم».

 

دیروز وقتی مخاطبان پیگیر «می خواهم زنده بمانم» برای تماشای قسمت پانزدهم سریال به سامانه نمایش مراجعه کردند، با این پیغام مواجه شدند که «سریال به خاطر برخی مشکلات پخش نخواهد شد.»

 

این پیغام درباره «می خواهم زنده بمانم» کمی عجیب به نظر می رسید؛ چرا که قسمت های پیشین کاملا منظم منتشر شده بود. اما خیلی زود مشخص شد سریال به خواست معاونت اجتماعی نیروی انتظامی و دستور ساترا متوقف شده است.

 

جالب این که مدت زیادی از اختلاف نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و صدا و سیما بر سر مدیریت شبکه نمایش خانگی نمی گذرد؛ اختلافی که به کنار رفتن محمدمهدی طباطبایی از معاونت نظازت و ارزشیابی سازمان سینمایی انجامید و در نهایت مسئولیت شبکه نمایش خانگی را به صدا و سیما(ساترا) واگذار کرد.

 

اما علت ناراحتی نیروی انتظامی از «می خواهم زنده بمانم» چیست؟ «حاجی دشتی» کاراکتری که مهران احمدی نقش آن را بازی می کند فرمانده یکی از پایگاه های کمیته در سال های انتهای دهه شصت و ابتدای دهه هفتاد است که با همکاری «امیر شایگان» با بازی حامد بهداد از برخی پرونده ها سوء استفاده مالی می کند. او که در واقع انقلابی نبوده خود را به عنوان فردی انقلابی جا زده و در این جایگاه تثبیت کرده است. حالا اما پرونده ای روی میز اوست که آتش اختلاف با شایگان را شعله ور کرده و همین امر موجب چالش هایی میان این دو شده است.

 

سریال اما در همان کمیته، چهره مثبتی هم دارد. مردی که برادرش را در راه مبارزه با مواد مخدر از دست داده و خود نیز آرمان مبارزه با فساد را در دل دارد. اوست که وقتی از وجود پرونده های تبانی با خبر می شود، بدون کوچکترین ملاحظه و با دست خالی به مبارزه با آن ها برمی خیزد و در این راه از فرمانده و دوست صمیمی خود(حاجی دشتی) هم نمی گذرد.

 

وقتی از اعتراض نهادها یا صنوف به یک اثر هنری سخن به میان می آید، در ابتدا به نظر برسد آن نهاد یا صنف با تصویری که از خود یا نیروهایش در مدیا می بیند، مخالف است. این گزاره درست است اما در پس آن حقیقتی عمیق تر پنهان شده است. جامعه ما هنوز زبان هنر را برای نمایش موضوعات فردی و اجتماعی نپذیرفته است. اما نشانه آن چیست؟

 

مثلا نیروی انتظامی ممکن است از عوامل ساخت سریال «می خواهم زنده بمانم» بخواهد داستان سریال و کنش کاراکتر «حاجی دشتی» را تغییر دهند تا با ادامه انتشار آن موافقت کند. همین نکته ساده از این واقعیت پرده برمی دارد که ما قواعد «درام» -که از ویژگی های ذاتی یک اثر نمایشی است- را نپذیرفته ایم. به عبارت دیگر از نظر ما برای مشاهده سرنوشت بد شخصیت منفی سریال نباید خیلی منتظر ماند. نکته ای که اتفاقا عوامل سازنده «می خواهم زنده بمانم» هم به آن اشاره کرده اند. این که کاراکتر منفی سریال عاقبت به خیر نخواهد شد. اما طبیعتا این برای جامعه ما قابل پذیرش نیست. جامعه ما پیام صریح می خواهد و تاب تحمل پیام های غیرمستقیم را ندارد. 

 

شاید علت این امر، قدمت کوتاه حضور نمایش مدرن در کشور ما باشد. «صد سال» برای پذیرفتن زبان هنر و قواعد آن زمان کوتاهی است. آیا می توان امیدوار بود با گذر زمان بیشتر، شاهد افزایش ظرفیت جامعه در این زمینه باشیم.

کد خبر 1062214

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha