خبرگزاری شبستان؛ گروه اندیشه: زرقانی در شرح موطأ مالک راجع به صفات امام صادق (ع) میگوید: «او فقیه راستگو بود و به خاطر صدقِ گفتارش ملقب به صادق شد و از امام مالک (رح) نقل شده است که زمانی به خانه جعفر بن محمد رفت و آمد داشتم و او را ندیدم مگر بر سه حالت: یا در حال نماز بود، یا روزه داشت و یا هم قرائت قرآن میکرد و در هنگام نقل حدیث از رسول خدا (ص) وضو میگرفت و او از دانشمندان پارسا بود...
در این مقاله که به جایگاه امام صادق در میان اندیشمندان اهل سنت پرداخته شده است نشان میدهد که نخبگان و علمای فقه و حدیثِ اهل سنت، نسبت به امام صادق احترام کامل دارند و بین امام صادق و ابوحنیفه نیز کدام خصومتی در میان نبوده؛ اینکه امام صادق از لحاظ نسب مادری به ابوبکر صدیق و از لحاظ پدری به امام علی میرسد، میتواند حلقه وصلی بین مذهب حنفی و جعفری باشد.
دامنزدن به اختلافات مذهبی و اهانت به مقدسات یک مذهب، در سیره بزرگان مذهبی وجود نداشته است؛ امام صادق نه تنها با نحلههای مختلف درون دینی، در کمال تساهل و مدارا برخورد داشته بلکه با افراد خداناباور نیز با مدارا برخورد میکرده است. در زمان امام صادق، ملاحدهای مثل ابن ابیالعوجاء، ابوشاکر دیصانی وجود داشته اند که انواع شکوک و شبهات را متوجه دین اسلام میکردند و امام صادق، به جای خشونت از راه استدلال و منطق قوی دینی با آنها مناظره و گفتگو میکرد. شیعیان و مدعیان پیروی از امام صادق، لازم است تساهل و تعامل دینی را از آن حضرت بیاموزند و در زندگی عملی کنند، از رفتارهای زننده و توام با خشونت، دوری نمایند؛ پناه بردن به فحش و اهانت و لت و کوب، ناشی از بیسوادی و جهل است. مفضل بن عمر از راویان احادیث امام صادق(ع) است و در مباحثه ای همراه یکی از منکران خدا، وقتی نمیتواند توحید را به طور درست تبیین کند کارش به اهانت و زدن میرسد و بعد خدمت امام صادق میآید و امام به او توحید را «کماهوحقه» آموزش میدهد که به «توحید مفضل» معروف است و امام میخواهد به پیروانش بفهماند که تا دانش و علم و دانایی داشته باشید، به هیچ دین و مذهب و ملیتی اهانت نمیکنید وقتی شما با منطق استدلال وارد میشوید، مجالی برای اهانت نمیماند.
در منابع اهل سنت آمده است کسی از امام صادق پرسید یابن رسول الله علت اختلاف بین اصحاب رسول خدا چه بود؟ - ظاهرا میخواسته از جواب امام، برای دامن زدن به اختلاف مذهبی استفاده کند – امام با دانستن نیتِ آن شخص، جواب داده است که من همان چیزی را میگویم که خداوند فرموده است: «عِلْمهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنْسَى...طه/52» (صلابی، 1428، ج 1: 143). خطیب بغدادی آورده است در زمانِ که مساله کلامیّ مخلوق بودن یا مخلوق نبودن قرآن مطرح بود و فتنه ها از آن برخاست، کسی از امام صادق (ع) پرسید آیا قرآن مخلوق یا نه؟ امام صادق طوری جواب داد که هیچ نوعی شایبه فتنه از جوابش حس نمیگردد. «معاويه بن عمار الدهني قال: قلت لجعفر بن محمد رضي الله عنهما ان هاهنا اناسا يسالون عن القرآن قال: فقال: ليس بخالق ولا مخلوق ولكنه كلام الله تبارك وتعالى». (خطیب بغدادی، 1417، ج 6: 60). امام در جواب میگوید قرآن نه خالق است نه مخلوق، بلکه کلام الله تعالی است. یعنی امام صادق به موارد فتنه انگیز عمیقا آگاه بوده و نمیخواسته آتش فتنه بیشتر از آن شعله ور تر شود.
در این نوشتار برآن شدیم که جایگاه امام صادق را در نزد اهل سنت تحقیق کنیم که خوشبختانه هیچ مورد منفی از بزرگان اهل سنت راجع به امام صادق ندیدم و این برای ما ثابت میسازد که سران مذاهب باهم هیچ مشکلی نداشته اند و برماست که از سیره و روش آنها درس بگیریم و مخصوصا نهادهای دینی و مذهبی تلاش کنند در حد توان، اخوت، برادری، همزیستی مسالمتآمیز و صلح و صفا را میان پیروان مذاهب ترویج کنند و از دامن زدن به موارد اختلافی جدا پرهیز نمایند و به فرمودهای پرچمدار عرصه اخوت مرحوم آیت الله العظمی محسنی (ره) شیعه و سنی در 90 در صد احکام و عقاید باهم مشترکات دارند و در 10 در صد دیگر براحتی میتوانند باهم کنار بیایند.
جایگاه نسبی امام از نظر اهل سنت
جعفر بن محمد بن علی هاشمی قریشی ملقب به «صادق» در سال 80 هجری در مدینه منوره چشم به جهان گشود و در سال 148 قمری در مدینه چشم از جهان فروبست [زرکلی، 2002 م، ج 2: 26].
امام صادق از نگاه نسب پدری – چنان که همه میدانند – به امام علی و از نگاه نسب مادری به ابوبکر صدیق خلیفه اول میرسد؛ زیرا مادر امام صادق، ام فروه دختر قاسم هست و قاسم فرزند محمد بن ابی بکر میباشد و در متون اهل سنت از امام منقول است که «ولدنی الصدیق مرتین». (ذهبی 1413: ج 9: 88) از این نگاه امام صادق (ع) حلقهی وصلی بین دو مذهب به شمار میرود و جالب این است که شاگردان او را نیز سران مذاهب اهل سنت تشکیل میدهد و یکی از شاگردان او امام ابوحنیفه (رح) رئیس مذهب احناف است و اگر پیروان دو مذهب این مطلب را درک کنند میفهمند که هیچ کدورتی و زدو خوردی بین استاد و شادگرد وجود نداشته است؛ زیرا شأن هردو بزرگتر از آن بوده که باهم مثل کودکان دعوا و منازعه کنند اما مباحثات علمی و فقهی داشتند ولی بحث و مناقشه آنها توأم با «جدال احسن» مطابق رهنمود قرآنی بوده است. در حقیقت، امام صادق همان طوری که پیشوا و امام شیعه است، به طور غیر مستقیم پیشوای مذهب حنفی ها هم هست. بنا به نقل تاریخ، ابوحنیفه در میان اهل سنت افتخار میکرد و به فصیح ترین زبان میگفت: «لولا السنتان لهلک النعمان» و مقصود از آن دو سال، همان دورانی است که شاگرد امام صادق (ع) بوده است (آلوسی 1373: ج 1: 8).
جایگاه علمی و شخصیتی امام صادق (ع) از نظر بزرگان اهل سنت
با این که به نظر اهل سنت، به غیر از پیامبران هیچ کسی به درجهی عصمت نمیرسد، اما راجع به امام صادق(ع) وصفی که از بزرگان اهل سنت نقل شده، کمتر از توصیف یک معصوم نیست؛ ابن جوزی متوفی 597 هجری، امام را چنین وصف کرده است: «...کان عالما زاهدا عابدا... [ابن جوزی، ج 8: 111]. او (جعفر بن محمد) عابد، پارسا و دانشمند بود. شمس الدین ذهبی متوفی 748 قمری، از امام صادق (ع) به عنوانِ پیشوای هدایت یاد میکند: «جعفر بن محمد الصادق هو الامام العلَم ابوعبدالله الهاشمی العلوی الحسینی المدنی». [ذهبی 1413: ج 9: 88]. زرقانی در شرح موطأ مالک راجع به صفات امام صادق (ع) میگوید: «او فقیه راستگو بود و به خاطر صدقِ گفتارش ملقب به صادق شد و از امام مالک (رح) نقل شده است که زمانی به خانه جعفر بن محمد رفت و آمد داشتم و او را ندیدم مگر بر سه حالت: یا در حال نماز بود، یا روزه داشت و یا هم قرائت قرآن میکرد و در هنگام نقل حدیث از رسول خدا (ص) وضو میگرفت و او از دانشمندان پارسا بود... یک سالی مراسم حج همراه او بودم هنگام که در مسجد شجره رسید احرام بست و هنگامی که خواست تهلیل بگوید [از کثرت گریه] نزدیک بود غش کند؛ او مرا دوست میداشت و برخورد نیک با من داشت و میفرمود: ای پسر ابوعامر (مالک) میترسم من «لبیک اللهم لبیک» بگویم اما خداوند در جوابم بگوید «لا لبیک و لا سعدیک» (زرقانی 1411: ج 1: 333). ابونعیم اصفهانی متوفی 430 قمری، از امام صادق(ع) به «امام ناطق» «بزرگ بنی هاشم» یاد کرده و میگوید او به عبادت و خضوع رو آورده بود و به عزلت و خشوع توصیه و از ریاست طلبی نهی میکرد. (ابو نعیم اصفهانی 1405: ج 2: 192). شهرستانی نیز تعبیرات بسیار زیبایی راجع به علم و شخصیت امام صادق (ع) دارد و میگوید: «ابوعبدالله جعفر بن محمد، صاحب دانش فراوان در دین، ادب کامل در حکمت، زهد لازم در دنیا و صاحب ورع کامل از شهوات بود...» (شهرستانی 1364 ش: ج 1: 147). عمرو بن مقدام متوفی 177 گفته است با نگاه کردن به چهره جعفر الصادق فهمیدم او از سلاله پیامبران است. (ذهبی، 1427، ج 11: 319).
جایگاه امام صادق (ع) در علوم حدیث اهل سنت
بزرگان حدیث اهل سنت، بلندترین مرتبه تعدیل (توثیق) را برای شخصیتهایی میدهند که آنها دارای مقام و مرتبه خاصی باشند و به عبارت دیگر، میتوان گفت برای آنها مرتبه فوق وثاقت را قایل اند؛ راجع به امام صادق (ع) گفته اند «لا یسئل عن مثله» (ابوحاتم رازی، 1271، ج 2: 487) به این بیان که مورد وثوق بودن امثال امام صادق در روایت و نقل حدیث، هیچ جای شک و شبهه ای باقی نمیگذارد.
اسحاق بن ابراهیم بن راهویه میگوید به امام شافعی (رح) گفتم راجع به جعفر بن محمد صادق چه نظری داری؟ گفت او (جعفر بن محمد) ثقه و مورد اعتماد است در مناظرهای که بین امام شافعی و امام صادق واقع شده بود.(ابوحاتم رازی، 1271، ج 2: 487).
شمس الدین ذهبی وقتی نخبگان فقه و حدیث را به معرفی میگیرد و از برخی از آنها به عنوان «شیخ» آن بلد نام میبرد؛ از امام صادق به عنوان «شیخ اهل مدینه» اسم برده است؛ «شیخ» در مصطلح الحدیث، معنادار است و آن کسی است در فن خود (علم حدیث) دارای مهارت و تخصص کامل باشد گرچه از نظر سن جوان باشد (ملاعلی قاری، بیتا، 120). امام صادق (ع) در برخی متون اهل سنت، به نام «شیخ بنی هاشم» نیز یاد شده است (صلابی، 1429، ج 2: 459) که همه این جملات، دلالت برآن دارد که اهل سنت به فقاهت و دانایی امام صادق اعتراف به شخصیت آن امام احترام کامل دارند.
راویانی زیادی از امام صادق نقل حدیث کرده اند که توسط محدثین بزرگ اهل سنت تخریج شده است که مجال ذکر همه آنها نیست به عنوان مثال آن چه در صحیح مسلم آمده است: عبدالوهاب بن عبدالمجید: (حدیث 43 – 867) حاتم بن اسماعیل: (حدیث 480) وهیب بن خالد: (حدیث 83 - 336) حسن بن عیاش: (حدیث 28 – 858) سلیمان بن بلال: (44 – 867) سفیان ثوری، دراوردی: (حدیث 91 – 1114) یحیی بن سعید انصاری: (حدیث 110 – 1210) حفص بن غیاث: (حدیث 148 – 1218) مالک بن انس: (حدیث 235 – 1263) و ابن جریح (حدیث 236 – 1236). (مسلم بن حجاج نیشابوری، بیتا).
اما محمد بن اسماعیل بخاری، در صحیح خودش حدیثی از امام صادق نیاورده است ولی در کتاب «الادب المفرد» حدیث شماره 959 از وُهیب و در حدیث 962 از درواردی تخریج کرده است. (بخاری، 1409: 333).
جایگاه فقهی امام صادق در نزد اهل سنت
فرصت طلایی در زمان امام صادق به وجود آمد و نحله های مذهبی زیادی در این زمان فعالیت میکردند و نخبگان و اندیشمندان مختلف، باهم بحث و مناظره میکردند و طبیعی است، در میادین مناظره هست که برخی افراد از نگاه اندیشه و دانایی - حداقل برای افراد با سواد آن جامعه – معلوم میگردد.
ذهبی از حسن بن زیاد فقیه روایت کرده است که کسی از امام ابوحنیفه پرسید: چه کسی از نگاه فقه و فقاهت والاتر است؟ ابوحنیفه گفت: من کسی را فقیه تر از جعفر بن محمد ندیدم؛ زمانی که خلیفه عباسی منصور، او را در حیره آورد و کسی به نزد من فرستاد و گفت ای ابوحنیفه مردم به جعفر بن محمد وابسته شده اند و از مسائل که خیلی مشکل باشد تهیه کن و بیا؛ ابوحنیفه میگوید من چهل مساله آماده کردم و بعدا فرستادهای از طرف منصور آمد و رفتم و وارد جلسه شدم و جعفر بن محمد طرف راست منصور نشسته بود و نگاه کردم هیبت او مرا شگفت زده کرد در حال که از خلیفه چنین حالتی برای من عارض نشد. سپس منصور متوجه شد و به جعفر بن محمد گفت ای اباعبدالله این شخص را میشناسی؟ گفت بلی او ابوحنیفه است... منصور گفت ای اباحنیفه از جعفر بن محمد مسائلت را بپرس؛ من از امام صادق میپرسیدم و امام جواب میداد که راجع به این مساله شما این طوری اعتقاد دارید، اهل مدینه طور دیگری و ما اهل بیت طور دیگری؛ جعفر بن محمد گاهی نظریاتش با ما همنوا بود گاهی با اهل مدینه گاهی با هردو مخالفت میکرد. سپس امام ابوحنیفه میگوید: آیا ما نگفته بودیم که جعفر الصادق عالم و داناترین مردم به اختلافات فقهی و علمی است؟ صالح بن ابی الاسود روایت کرده است که شنیدم جعفر بن محمد را که میفرمود «سلونی قبل ان تفقدونی» بدانید که بعد از من کسی مثل من به شما حدیث نخواهد گفت. (ذهبی، 1413، ج 9: 89).
برخیها در این که امام ابوحنیفه شاگرد امام صادق بوده، تردید کرده و گفته اند به دلیل این که هردو هم سن و سال بوده اند، نمیتوان گفت امام ابوحنیفه شاگرد امام صادق بوده است از طرف دیگر، در زمان حیات امام صادق، امام ابوحنیفه فتوا میداده است. پس باید گفت ابوحنیفه از کسی درس فرا گرفته که از او بزرگتر بوده؛ عبدالحی لکنوی از فقهای حنفی از این شبهه پاسخ داده و گفته است آن چه مسلم است امام ابوحنیفه در محضر امام صادق شاگردی کرده است و علمای رجال و تراجم در ذکر معرفی امام صادق، از شاگردان او مالک بن انس، سفیان ثوری و سفیان بن عیینه و امام ابوحنیفه را ذکر کرده اند و ملاعلی قاری در کتاب طبقاتش از جمله اساتید امام ابوحنیفه، امام صادق را ذکر کرده و اضافه کرده است که امام صادق از اهل مدینه و از مشایخ ابوحنیفه بود او از جمله تابعین و از بزرگان اهل بیت به شمار میرفت و امام ابوحنیفه از او مسائل میپرسید و مناظره میکرد و اینکه همسن و سال بودنِ هر دو امام، مانع شاگردی و استادی باشد، واضح است که ضرری در اخذ علوم ندارد بسیارند اساتیدی که از نظر سن از برخی شاگردانش کمترند یا هم سن و سال اند. (لکنوی، 1411: 34). امام ابوحنیفه از امام صادق حدیث نقل کرده است و این خود دلیل دیگری است که ثابت میکند او یک زمانی شاگرد امام صادق بوده است. ابویوسف متوفی 182 قمری، از شاگردان امام ابوحنیفه در کتاب «آثار» در حدیث شماره 575 از پدرش و از امام ابوحنیفه و آن از امام صادق روایتی نقل کرده است. (ابویوسف، بیتا: 124). خطیب بغدادی متوفی 463 قمری، در کتاب «موضح اوهام الجمع والتفريق» در حدیث شماره یازده حدیثی از طریق امام ابوحنیفه از امام صادق نقل کرده است. (خطیب بغدادی، 1407، ج 1: 537). مالک بن انس از ائمه مذاهب اربعه اهل سنت، از افرادی است که نزد امام صادق علم حدیث آموخته است (زرکلی، 2002 م، ج 2: 126). امام مالک، نزدیک به 15 حدیث را از امام صادق در «الموطأ» بدون واسطه نقل کرده است.
امام صادق (ع) و علوم دیگر نزد اهل سنت
پیروان مذهب جعفری، نسبت به امام صادق معتقدند که علم لدنی داشت کما این که نسبت به همه ائمه دوازده گانه همین باور را دارند و طبق این اعتقاد، میتوان گفت علم امام نسبت به هستی و اسرار آن، از لوازم لاینفک آن خواهد بود؛ اما به نظر اهل سنت، امام صادق مثل بقیه سران مذاهب از جهت دانش فرقی باهم ندارند جز این که یکی بیشتر از دیگری تلاش ورزیده و تجربه کسب کرده است؛ با آن هم قایل اند که امام صادق، عالِم به نجوم و فلکیات و کیمیا و دانایی به اسرار هستی بود؛ ابن خلکان متوفی 681 قمری، ضمن معرفی امام صادق میگوید او دانش کیمیا میدانست و جابر بن حیان از شاگردان آن امام بود کتابی تالیف کرد که یک هزار برگه داشت و شامل پنج صد رساله از رساله های امام صادق بود. (ابن خلکان، 1990، ج 1: 327). ابوزهره میگوید این که فقط جابر علم کیمیاء میدانست، معلوم است که امام صادق هر علمی را برای کسانی تعلیم میداده که اهلیت و شایستگی آن را داشته و همه افراد نمیتوانند حقیقت را درک کنند و همه نمیتوانند هر علمی را فرا بگیرند...و آنچه در این جا باید گفته شود این است که امام صادق به عنوان یک نیروی فکری در آن زمان فعالیت میکرده و تنها به مطالعات اسلامی هم اکتفا نکرده بلکه درسها و مطالعات افلاک، مدارهای شمس و قمر و ستارگان به عقل خدادادی که داشته توجه میکرده است (ابوزهره، بیتا: 103).
نتیجه گیری
از آنچه در این تحقیق آورده شد میتوان نتایج چندی از آن به دست آورد:
1 – درک و فهم ما از مذاهب فقهی، نسبت به درک رئیس های آن مذهب، تفاوت بسیاری دارد؛ ما اکثر اوقات از آموزه های فقه و شریعت، چنین برداشت کرده ایم که بین سران مذاهب نزاع و اختلافات بسیاری بوده در حال که بین آنها غیر از اختلافات دیدگاه که امر طبیعی و بدیهی است، خصومت های دیگری در میان نبوده است.
2 – حضور شخصیتهای مختلف با افکار گوناگون در جلسات درسی امام صادق نشان میدهد که امام صادق با تمام فرقههای مذهبی و غیر مذهبی تعامل سازندهای داشته است و با مدارا و تساهل با آنها برخورد میکرده است.
3 – از احترام بزرگان مثل امامین(امام صادق و امام ابوحنیفه) نسبت به همدیگر، برای پیروان هردو امام، درس بزرگی است که باید هردو امام را محور تقریب و الگوهایی برای زیست مسالمت آمیز قرار دهند.
4 – احترام نخبگان اهل سنت به امام صادق غیر قابل وصف است، باید نخبگان شیعی در زمان حال از برخورد انسانی آنها بیاموزند.
منابع
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1412 قمری، چ اول.
ابن خلکان، شمس الدین احمد، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، دار صادر بیروت، 1900 میلادی، چ پنجم.
ابوحاتم رازی، عبداالرحمن، الجرح و العدیل، بیروت، دار احیاءالتراث، 1271 قمری، چ اول.
ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، بیروت، دارالکتاب، 1405 قمری، چ چهارم.
ابویوسف، یعقوب بن ابراهیم، الآثار، بیروت، دار الکتب العلمیه، بیتا، بیچا.
آلوسی، محمود، مختصر التحفه الاثنی عشریه، قاهره، مطبعه سلفیه، 1373 قمری، بیچا.
بخاری، محمد بن اسماعیل، الادب المفرد، بیروت، دار البشائر الاسلامیه، 1409 قمری، چ سوم.
خطیب بغدادی، احمد بن علی، موضح اوهام الجمع و التفریق، بیروت، دار المعرفه، 1407 قمری، چ اول.
ذهبی، شمس الدین محمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، بیروت، دار الکتاب، 1413 قمری، چ دوم.
ذهبی، محمد بن احمد، تذکره الحفاظ، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419 قمری، چ اول.
زرقانی، محمد، شرح الزرقانی علی موطأ الامام مالک، بیروت، در الکتب العلمیه، 1411 قمری، بیچا.
زرکلی، خیر الدین بن محمود، الاعلام، بیروت، دار العلم للملایین، 2002 میلادی، چ پانزدهم.
شهرستانی، محمد، الملل و النحل، قم، مکتبه شریف رضی، 1364 شمسی، چ سوم.
صلابی، علی محمد، الدوله الامویه عوامل الازدهار و تداعیات الانهیار، بیروت، دار المعرفه، 1429 قمری، چ دوم.
لکنوی، عبدالحی، الجامع الصغیر، پاکستان، اداره القرآن و العلوم الاسلامیه، 1411 قمری، چ اول.
مکی فاکهی، محمد بن اسحاق، اخبار مکه فی قدیم الدهر و حدیثه، بیروت، دار خضر، 1414 قمری، چ دوم.
ملا قاری هروی، علی بن محمد، شرح الشفا، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1431 قمری، چ اول.
نویسنده: علی ظفر یوسفی
نظر شما