خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی- محمد پورعلم : در هفته های گذشته، گفتگوی فیروز کریمی و خداداد عزیزی با رامبد جوان در برنامه خندوانه حاشیه های بسیاری به همراه داشت. وقتی کریمی نویسندگان ایرانی را «بیکار»هایی توصیف کرد که از سر بیکاری می نویسند. جالب این که سخنان این چهره ورزشی با خنده های رامبد جوان همراه شد و انتقادات فراوانی را برانگیخت. گرچه «جوان» پس از این برنامه از اهالی فرهنگ عذرخواهی کرد اما چنین رخدادی، پرسش هایی جدی درباره نگرش جامعه به فرهنگ را پیش رو قرار می دهد.
ماجرا از این قرار بود. مجری از خداداد عزیزی خواست سه نویسنده ایرانی را نام ببرد. خداداد در حالی که از این پرسش تعجب کرده می گوید «نویسنده ایرانی از کجا پیدا کنم». این جاست که فیروز کریمی وارد گفتگو می شود و می گوید: «نویسنده های ایرانی بیکارند. ما با آن ها کاری نداریم». همین جملات به ظاهر ساده از واقعیتی تکان دهنده پرده برمی دارد. این که از منظر سلبریتی های ورزشی ایران، نویسندگان ایرانی کار مهمی انجام نمی دهند. ماجرا اما زمانی بغرنج تر می شود که قهقهه رامبد جوان این نگرش را تایید می کند. بازیگر و کارگردان ایرانی که طبیعتا در سال های طولانی فعالیت خود متون زیادی را در قالب نمایشنامه و فیلمنامه مطالعه کرده، در مواجهه با تمسخر نویسندگان ایرانی از سوی میهمان خود، واکنشی شدید نشان می دهد.
واقعیت آن است که نگرش عمومی جامعه امروز ایران نسبت به نویسندگان خود، نگرشی مثبت نیست. این واقعیت را شاید بتوان پشت تمجیدهای لفظی پرطمطراق از نویسندگان ایرانی مخفی کرد اما این واقعیت تلخ بالاخره روزی نمایان می شود؛ همان گونه که در خندوانه اتفاق افتاد.
در چنین وضعیتی، سوار شدن بر موج هیجانی دفاع از نوشته های ایرانی ساده ترین راه است اما دردی از جامعه ما دوا نمی کند. لازم است بدانیم چه بر سر جامعه ما آمده است؟ چرا از نگاه ما، نویسندگان ایرانی کار مهمی انجام نمی دهند؟ آن ذهنیت ناخودآگاه اما قدرتمند درباره نوشته های ایرانی چگونه در ما نشست کرده است؟ در این راه علاوه بر بررسی پدیداری این نگرش در جامعه ایران، قطعا باید روی دیگر سکه را نیز مورد توجه قرار داد: «نویسندگی در ایران». این که ما برای مخاطب خود چه محصولی تولید کرده ایم؟ کتاب های بومی ما تا چه اندازه پاسخگوی نیاز مردم این سرزمین است و چه خلاهایی در زندگی آن ها را پوشش می دهد؟
پاسخ دقیق به این پرسش ها نیازمند پژوهش علمی است اما درباره نتایج چنین پژوهشی، می توان حدس هایی زد. مثلا این که اقبال مخاطب ایرانی به کتب ترجمه، بیش از کتب بومی است. چنین وضعیتی را می توان در اغلب رشته ها و ژانرهای نشر پیگیری کرد. از متون علمی گرفته تا کتاب های هنر و حتی داستان. گویی مخاطب ایرانی نگرش اندیشمندان خارجی را بیش از خودی ها می پسندد و دنبال می کند. البته این مساله تا حد زیادی به زبان اصلی تولید علم در جهان امروز بازمی گردد که چاره ای جز ترجمه پیش رو نمی گذارد. با این همه اما نمی توان از بی توجهی مخاطب ایرانی به نشر بومی به سادگی گذشت.
امروز چهارده تیرماه «روز قلم» است. روزی که باید پرسش هایی جدی درباره وضعیت نویسندگی در ایران پاسخ گفت.
نظر شما