به گزارش خبرگزاری شبستان، همایش ملی «جریانشناسی تدبر قرآن کریم و ظرفیتهای اجتماعی آن در ایران معاصر»، امروز، ۲۳ تیر به همت انجمن مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی معاونت قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
در ادامه متن سخنان عبدالهادی فقهیزاده، معاون قرآن و عترت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را میخوانید که با موضوع «تدبر در قرآن و ظرفیتهای اجتماعی آن» ایراد شده است:
کمک به جریانسازیهای فرهنگی به خصوص در حوزه فرهنگ دینی مرتبط با ماموریتهای قرآن و عترت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، یکی از وظایف ماست؛ چیزی که به خوبی در این بخش از دست مبارک فرهیختگان برجسته در انجمن ایرانی مطالعات قرآن و فرهنگ اسلامی و پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برآمده است.
اگر آیه «كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ» در کنار دو آیه دیگر قرار بگیرد که میگوید: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» و «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا»، میتوان دریافت که تدبر با فهم قرآن رابطه دارد و با عقل و لبّ و قلب نیز رابطه دارد که هم ظرف تجلی تدبر و هم ابزار تدبر محسوب میشوند. با الهی بودن و آسمانی بودن قرآن نیز پیوند دارد و با برکتی که به مفهوم دینی، خداوند در آخرین وحینامه آسمانی به ودیعت گذاشته هم ارتباط دارد و میتوان فهمید تدبر، ارتباط تنگاتنگی با عمل دارد و قرآن نازل نشده که فقط خوانده شود و قرآن نازل نشده که فقط حفظ شود، بلکه قرآن بیش از آنچه باید خوانده و حفظ شود، باید مورد عمل قرار بگیرد و باید در زوایای پیدا و پنهان زندگی ما رخنه کند و اندیشه خلق کند و عمل بزایاند و باید ما را به حرکت وادارد؛ آن هم حرکتی پویا و مستمر در ارتباط با آموزههای آسمان و در فراز نردبان رشد و کمال و ارتقای روحی و معنوی.
قرآن و تدبر در قرآن، باید عقل را در ما برانگیزد، همان که هدف بعثت است. فرمود: مبارک «كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ». خداوند دین و آیات الهی و آموزههای رحمانی را خردپذیر معرفی میکند و راه دستیابی به این آموزهها را تدبر میداند.
تفاوتهای تدبر و تفسیر
اما در باب تفاوتهایی که بین تدبر و تفسیر است، باید گفت: باید بگویم که تدبر همگانی است، در مقابل تفسیر که تخصصی است. اگرچه بسیاری میتوانند فیزیکدان و شیمیدان و پزشک باشند، اما در مقام عمل، همه جامعهشناس، فیزیکدان یا شیمیدان یا پزشک نیستند. همه میتوانند تدبر کنند، اما نمیتوانند مفسر باشند. تفاوت دیگر این است که تدبر درونزا است و چندان نیازمند علوم پیشینی نیست. نمیخواهم بگویم تدبر در خلأ ظهور میکند، چه اینکه هیچ عملیات تفسیری این حالت را ندارد و هیچ فهمی این طور ظهور نمیکند، اما تفسیر، متأثر از علوم پیشینی مفسر است که گاه با پیشفرضهای فراوان همنشین میشود، اما تدبر درونزاست و میتواند زایش درونی با قرآن به وجود آورد.
البته بر آنم که تدبر بینیاز از حدیث، تاریخ و تعقل نیست. مگر میتوان کلام الهی را بدون اندیشهورزی و خردورزی دریافت و مگر میتوان قرآن را آنطور که شایسته است بدون درک پیشزمینههای ظهور متن مقدس دریافت؟ خیر. از این نظر به گمانم کاربرد اصطلاح تفسیر تدبری، شایستهتر است. یعنی تفسیری بدون تحمیل عقاید که مهمترین آسیب هر نوع تفسیری همین تحمیل عقاید محسوب میشود و علامه طباطبایی نیز مهمترین آسیب تفاسیر را در افتادن به حوزه تطبیق قرآن بر آرای شخصی میداند. در تدبر باید از درافتادن در این وادی که عبارت از تحمیل آرا بر قرآن و تفسیر قرآن، حتی با نگرشهای غالب اجتماعی است، پرهیز کرد.
آیه مهمی در قرآن هست که فرمود: «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» که عموم مفسرین سعی را به سعی دنیوی تفسیر کردهاند و در این باره داد سخن گفتهاند و اسامی این مفسرین را اگر مرور کنیم، به شگفتی میافتیم. مفسرین برجسته و نامآوری بودهاند که اطلاق مفسر بر آنها با تسامح همراه نیست اما عملا از آیه پس از این هم غفلت کردهاند که فرمود: «وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى»، ادامه آیات نیز مویداتی دارد که معنای مد نظر من را تایید میکند، اما چه شده که در تفسیر، این آیه از مسیر خودش منحرف شده و به جای دیگری رفته است؟ به نظر بنده این چیزی نیست جز غلبه نگرشهای اجتماعی معاصر بر متن و تحمیل آرای بیرون از قرآن بر قرآن، حتی نزد مفسرینِ دغدغهمند.
تفسیر تدبری به چه معناست؟
تفسیر تدبری به معنای شناخت همه جانبه قرآن است و باید پس و پیش مطالب را در نظر گرفت و این شامل شناخت واژگان هم میشود و طیفی از مفاهیم را میتواند در بر بگیرد و مراتب مختلف دارد. البته از طریق بیان مفاد استعمالی آیات آغاز و به مقاصد آیات نیز میتواند ختم شود و از این حیث، تفسیر بریدهبریده، تفسیر تدبری نیست. این تفسیر تدبری، متأثر از آرای شخصی مفسرین و پیش دانستههایی که مفسرین شیفته آن میشوند هم نیست و از جریانهای غالب اجتماعی هم تاثیر نمیپذیرد که جَوی پُر از هیاهو به وجود میآورد و ممکن است مفسر، سیاق آیات را از یاد ببرد و توجه نکند که پیشزمینههای تاریخی نزول آیه کدام است. تفسیر تدبری، پُلی است بین ترجمه تفصیلی و تفسیر درازدامنِ کمفایده که از مقاصد الهی دور میشود و تفسیر را به گزارشی از آرای شخصی مفسرین بدل میکند.
خصوصیت دیگری تدبر و لوازم آن در قرآن، ناظر به نیازهای فردی و اجتماعی است. انسان معاصر قرآن را دیگرگونه نمیخواند، اما دیگرگونه میبیند و میفهمد. خواندن قرآن در بستر تاریخ، یکسان بوده است اما فهم قرآن یک جریان سیال است و البته فهمنده قرآن و متدبر در قرآن باید با حساسیت نگاه کند که مبادا از مقاصد آیات الهی دور بیفتد و مبادا چیزی را به قرآن تحمیل کند که قرآن آن را نمیگوید و نمیخواهد. این انسان، به صورت ناخودآگاه هم که شده در چارچوب نیازهای جدیدی که روزآمد است قرار دارد؛ به خصوص که اگر مفسر تجربیات اجتماعی داشته باشد. در دوره معاصر، تفاسیری داریم که مفسرین این تفاسیر در زندان هم به سر بردهاند و تفسیر نوشتهاند، از این رو مشخص است که تفسیر یک مفسر دارای تجربیات سیاسی و به زندان افتاده، متفاوت از مفسری است که در حوزههای علمیه درس خوانده و ارتباطی با شبهات جدید ندارد.
اما در اینجا باید دو آیه را مثال بزنم: یکی این است: «ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنْقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِيرٌ» که میتوان با این شاخصههایی که به آنها اشاره شد دریافت که آیه لزوم استمرار در بازنگری و بازاندیشی را بیان میکند که باید نقد درونی داشته باشیم و دست به بازاندیشی بزنیم. مثال دوم آیه: «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا»، است. ما آیه را در صحنه زندگی وارد نکردهایم، اما آیه میگوید مبلغ دینی باید از همه چیز مستقل باشد، جز خدا و فقط باید سرسپرده حقیقت بود و باید به خدا دل بست و باید از همه چیز استقلال داشت.
بنابراین، در تدبر این طور نیست که چیزی به دست انسان نرسد و چهبسا نکاتی به ذهن برسد که باید آنها را پالایش کرد و به دقت بررسی کرد و در مقام نسبت دادن آنها به آیات رحمانی، باید حساسیت داشت و چه بسیار میتوان در آثار تدبری جدید نکاتی را یافت که در تفاسیر مایهورِ متقدم و متأخر وجود ندارد.
در پایان باید اشاره کنم که تفسیر تدبری یا تدبر در قرآن، سه ظرفیت جدید اجتماعی ایجاد میکند: ظرفیت اول، گسترش دایره مخاطبین و روزآمدی و ناظر به نیازهای جدید بودن است. دوم، تالیف آثار تفسیری جدید که نباید تصور کنیم، همه حرفها را مفسرین بزرگی مانند علامه طباطبایی گفتهاند. فهرستهای تفصیلی موضوعات قرآنی که برخی از آنها مهم است میتواند جلوههایی نو از تفاسیر تدبری جدید باشد و سوم استفاده از دادههای جدید علمی و ورود به عرصهای که به تفسیر عصری تنه میزند نیز یک ظرفیت جدید است.
نظر شما