به گزارش خبرگزاری شبستان و به نقل از روابطعمومی فرهنگستان هنر، چهارمین نشست از گفتوگوهای راهبردی فرهنگستان هنر با سخنرانی محمد آقاسی، با موضوع «شبکه نمایش خانگی»، در سالن «گلستان هنرِ» فرهنگستان هنر برگزار شد.
در ابتدای این نشست، اسماعیل پناهی، دبیر مجموعه گفتوگوها، با خوشامدگویی به سخنران و حاضران در نشست گفت: همانطور که لیوتار در کتاب وضعیت پستمدرن؛ گزارشی درباره دانش میگوید، دوره کلانروایتها و ابرساختارها و حاکمیت مطلق حقایق فراگیر جهانشمول و ایدهها و ارزشهای جهانبنیان سپری شده است و دوره بهرسمیتشمردن «خردهروایتها» یا «روایتهای محلی» فرارسیده است. متناظر با تحولات فکری و فلسفی در دهههای پایانی قرن بیستم و آغاز قرن بیستویکم، حوزههای فرهنگ و سیاستگذاری فرهنگی نیز دچار تحول شد. بهتدریج ابررسانهها و غولهای رسانهای مرجعیتشان را در شکلدهی به افکار عمومی از دست دادند و اعتبارشان کمتر شد. بنگاههای رسانهای و تبلیغاتی بزرگ با رقبایی در میان رسانههای کوچک مردمی و بعدها شبکههای نمایش خانگی و شبکههای اجتماعی مواجه شدند. در کشور ما هم رسانههای ملی از نیمههای دهه 1380 با بحران مخاطب مواجه شدند و سیاستگذاران، ناگزیر، با شکلگیری شبکههای خانگی، رسانههای مردمی و خصوصی را به رسمیت شناختند. این تحولات چالشها و مسائل بسیاری را در عرصه فرهنگ و هنر رقم زد که امروز به بعضی از آنها میپردازیم.
عضو گروه تخصصی فلسفه هنر فرهنگستان هنر در ادامه به بعضی از چالشهای مهم شکلگیری رسانههای محلی و شبکههای خانگی، نظیر اقتصاد سیاسی شبکههای نمایش خانگی، نقش تنظیمبخشی حکمرانی برای شبکه نمایش خانگی، نقش سرمایهگذاران و جهتدهی به سلیقه بازار، و تبدیل فرهنگ به صنعتفرهنگ و هنر به کالا، از محمد آقاسی، سخنران نشست، دعوت کرد تا به سخنرانی بپردازد.
محمد آقاسی، دبیر ستاد فرهنگ دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی، با ذکر این مهم که سیاستگذاریِ هنر موضوعی نو و جدید است و در کشور ما خیلی کم درباره آن صحبت شده است، سخنان خود را آغاز کرد و گفت: صحبتهای من حداقل سه لایه دارد؛ لایه اول نظری است؛ لایه دوم آن چیزی است که بسیار برای من اهمیت دارد و در آن سعی میکنم تجربه خودم در طی پژوهش سال گذشته تحت عنوان «نمایش خانگی» را با شما به اشتراک بگذارم (موضوعی که به یکی از محورهای نمود و بروز هنر مبدل شده است)؛ لایه پایانی صحبتم نیز به سیاستگذاری هنر و ویژگیهای آن مربوط میشود.
او ادامه داد: ابتدا باید پرسید که چرا موضوع فرهنگ پُرچالش است. فرهنگ مفهومی پیچیده دارد و به عقیده «ویلیامز» یکی از چند واژه دارای کاربردها و معانی متعدد در زبان انگلیسی است. عدهای فرهنگ و هنر را همسان دانستهاند. بعضی اما هنر را ذیل فرهنگ جای دادهاند. در بعضی از متون نیز هنر بالاتر از فرهنگ است. خود مفهومشناسی فرهنگ یک چالش است. چالش دیگر آن است که آیا درباره سیاستگذاری هنر باید ذیل سیاستگذاری فرهنگ بحث شود؟ درباره این موضوع در دنیا بحث شده و نگاههای متعددی هم به آن انداخته شده است. در ایران هم وقتی از سیاستگذاری فرهنگی صحبت میکنیم، ذیلش سیاستگذاری هنر هم دیده میشود. هر کدام از اینها خودش چالشی مجزاست و درباره هر کدام میتوان بحث کرد. در عین حال که از قِدمت فرهنگ سخن میگوییم، با نوعی تازهبودگی سیاستگذاری فرهنگی روبهروییم. در دنیا سه یا چهار دهه است و در ایران شاید یک دهه است که سیاستگذاری فرهنگی در دانشگاه تدریس میشود. منظور از تازهبودگی این نیست که ما سیاستگذاری فرهنگی نداشتهایم؛ خیر، منظور جنس پژوهشی و آکادمیک آن است.
این پژوهشگر بحثش را با محور قراردادن تزاحم گفتمانهای مفهومی در بحث فرهنگ اینگونه ادامه داد: چه ما فرهنگ را در جامعه بهعنوان امری معناساز و در زیست روزمره ببینیم و چه نگاه تاریخی به آن بیندازیم، باز برای ما مسائلی ایجاد میکند. متأسفانه در کشور ما در حوزه علوم انسانی نوعی بیاعتنایی نسبت به دنیای سیاستگذاری وجود دارد و معتقدند که نباید به این حوزه، یعنی سیاست، وارد شد. حتی در جاهایی که این مباحث تدریس میشود. این نشانگر این موضوع است که ما در دانشگاهها پژوهش نمیکنیم و یاد نمیگیریم که چگونه سیاستگذاری کنیم.
آقاسی به فراهمنبودن محیط سیاستگذاری هم اشاره کرد و گفت: باید بگوییم که خود حوزه سیاستگذاری فرهنگی یا هنری، ماحصل «سیاستگذاری تولید راهبرد» است. هدف در فرایند تولیدِ راهبرد این است که جامعه را از نقطه کنونی به نقطه مطلوب برسانیم. نظرهای متعددی در این باره وجود دارد که اگر بتوانیم از میان همه اینها بهترین نظریه را انتخاب کنیم، کارها بهتر پیش میرود.
این پژوهشگر با این مقدمه به دستهبندی «فرایند تولید راهبرد» پرداخت و ادامه داد: قدیمیترین و شاید تأثیرگذارترین فرایند تولید راهبردْ مکتب «سنتی» است. سابقه این مکتب، که مبتنی بر نظریههای عقلانی است، به سال 1960م میرسد. محور این مکتب را «اقتصاد» تشکیل میدهد. بعد از آن و در دهه 1970م، با «نظریات فرایندی» روبهروییم که محور آن «فرد» است. این مکتب عقیده دارد فرد است که باید موفق شود. در سال 1980م به بعد با «نظریات تحولی» روبهروییم که به رشته اقتصاد و تفاهمها برمیگردد. یکی از ارکان این مکتب «داروینسیم دیجیتال» است و تقویت زیستشناسی هم به رشد این مکتب کمک کرد. اما «نظریه سیستمی»، که ما تحت تأثیر آنیم، از سال 1990م ظهور کرد و معمولاً راهبردها را اداره میکند. ذیل «نظریه سیستمی» بحث «پیکربندی»، «ماتریسبندی فرهنگی» و «شبکهسازی حوزه فرهنگ» مطرح شد و محور آن هم علم «جامعهشناسی» است.
آقاسی ادامه داد: در این مکتب به مقولههایی مهم پرداخته میشود که پیش از این چندان به آنها توجه نمیشد. مانند اینکه سیاستگذاران جزئی از مردماند و از دل مردم برمیآیند؛ نظام اجتماعی در برنامهریزی تأثیر دارد و مدلهای برنامهریزی متفاوتی را بررسی و تأکیدگذاری میکند؛ نظریه سیستمی از کوچکترین جزء تا کلانترین قسمت را میبیند و از عنصری به نام «فرد» تا جایی به نام «دولت» را توجه میکند و ارتباط اینها را مهم میداند.
دبیر ستاد فرهنگ دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: نظریه سیستمی هر کشور و هر محیطی بساط سیاستگذاری فرهنگی خودش را دارد. نظریه سیستمی تأکید میکند که مفهوم «راهبرد» ممکن است از یک فرهنگ به فرهنگی دیگر متفاوت باشد.
او نظریه سیستمی را اینگونه توصیف کرد: محیط در این مکتب بهصورت کل دیده میشود؛ هر سیستم کارکردی ویژه دارد؛ فلسفه وجودی خاصی دارد؛ اجزای سیستمْ کل را پشتیبانی میکنند؛ همه اجزا به هم وابستهاند؛ تغییرات کوچک امکان نتایج بزرگ را دارد؛ بزرگنمایی اجزا به کل لطمه میزند؛ علتها و معلولها در ارتباط نزدیکاند؛ عنصر سریع در نهایت کُند خواهد شد؛ بازخوردها و مرزهای سیستم بازند؛ چندهدفیاند؛ همپایانی و انعطافپذیری دارند و متمایل به «انتروپی» یا بینظمیاند. پرداختن به هر کدام از دلایل انتخابِ این سیستم برای پژوهش مبحثی جدا میطلبد. اما بنای مکتب سیستمی پنج مرحله استراتژیک دارد که بسیار مهماند: باید آینده ایدئال طراحی و از آیندههای پیش رو صحبت شود؛ برای رسیدن به هدف باید عملیاتی موفق انجام داد؛ انجام بهموقع عملیات در محیط تغییر و انتروپی بسیار مهم است؛ تبدیل استراتژی به عملیات یک اصل است؛ و در نهایت، اندازهگیری میزان موفقیت کار را به اتمام میرساند.
این پژوهشگر با این مقدمه نظری بحث را در پژوهش خود به تفاوت میان سینما و تلویزیون و «شبکه نمایش خانگی»، بهعنوان یک بازیگر میانجی بین آن دو، کشاند و گفت: نظرسنجیها نشان دادند که از زمان جانگرفتن نمایش خانگی تمایل به سمت ماهوارهها بسیار کمتر شده است و این نقطه قُوّت است. ظهور VODها به ما خاطرنشان کرد که پژوهش کنیم در دنیا چه اتفاقی در حال شکلگیری است. VODها با ترجمه «ویدئوهای هنگام درخواست» یعنی اینکه شما در هر زمان و در هر جایی که اراده کنید به این ابزار دسترسی دارید. این صنعتی بسیار بزرگ در دنیاست و از سال 2018م جزء چند صنعت پردرآمد دنیا محسوب میشود. بیش از نیمی از جمعیت جهان در این فضا حضور دارند و ماحصل تمامی زحمات در نمایشنامهها و رمانها و سینما و تئاتر و تلویزیون، در این VODها به نمایش گذاشته میشود.
این جامعهشناس به اهمیت لایهها و به اصطلاح «برگههای زرد» صفحات مجازی در افکار عمومی مردم و نظرسنجی آنها در مورد گرایش به این فضا توجه داد و گفت: مطابق نظرسنجی ما در مرکز افکارسنجی جهاد دانشگاهی، مردم ایران 112 دقیقه در روز تلویزیون تماشا میکنند. بر اساس پایش ما و شاخصی که در دنیا وجود دارد، متوجه شدیم که بعضی از پلتفرمهای مهم نمایش خانگی در ایران، که پس از قرنطینگی دوران همهگیری کرونا جان گرفتند، خشونت و استرس و بددهانی و ... را به نمایش گذاشتهاند که اینها از آسیبهای قابل توجه و بررسی است. به هر حال این موارد با فرهنگ ما همراه نیست.
این مدیر فرهنگی پس از ارائه آمار تفصیلی درخصوص وضعیت شبکههای نمایش خانگی در ایران و نیز رفتار مخاطبان در مواجهه با محتوای ارائهشده از سوی این شبکهها، در جمعبندی سخنان خود گفت: تغییر ذائقه هنری مردم خطری جدی است که اگر بهاشتباه رخ دهد، سالها باید زحمت کشید تا آن را برگرداند. پس از پژوهش متوجه شدیم که مردم به شبکه نمایش خانگی اقبال فراوانی نشان میدهند و این ظرفیت مهمی است که میتواند فضای میانجی بین فضای تلویزیون و سینما باشد. این موضوع میتواند به آفرینش مخاطب جدید در نمایش خانگی منجر شود. این امر میطلبد که با آن برخورد منطقی و حقوقی شود و نگذاریم که احساسات حکمرانی کند. در این صورت است که میتوانیم امیدوار باشیم اتفاقات خوبی در حوزه هنر میافتد. اگر سیاستی را در برههای از زمان طراحی میکنیم، نباید با تغییر دولتها به آنها بیتوجهی کنیم.
آقاسی بعضی از چالشهای شبکه نمایش خانگی ازجمله موارد زیر را آسیبشناسی و احصا کرد:
- ضعف نظارت محتوایی بر آثار تولیدشده؛
- ضعف زیرساختهای حقوقی و قانونی؛
- ضعف زیرساختهای آموزشی و پژوهشی؛
- فقدان مدیریت مستقل و تخصصی در بدنه سازمان سینمایی برای برنامهریزی و هدایت ویدئورسانه در فرایند و زنجیره تولید تا پخش؛
- ابتذال و سطحینگری در تولید برخی محصولات شبکه نمایش خانگی؛
- ضعف نظام ردهبندی سنی و محتوایی برای محصولات؛
- عدم شفافیت مالی شبکه نمایش خانگی و آلودهشدن برخی تولیدات به فساد و پولشویی.
او سپس بعضی از پیشنهادهای راهبردی خود را در رابطه با شبکه نمایش خانگی بهترتیب زیر بیان کرد:
- الزام شورای هنر به لحاظ سیاستهای شبکه نمایش خانگی در سند سینما؛
- الزام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به تشکیل کارگروه بازنگری آییننامهها و مقررات مربوط به اعطای مجوز به ساخت برنامههای شبکه نمایش خانگی؛
- بازنگری در سیاستهای توزیع و نمایش فیلمهای سینمایی و مواد سمعی و بصری خارجی؛
- بازنگری شرایط استفاده صحیح از لوازم و تجهیزات و محصولات مختلف سمعی و بصري و برنامههاي تصویري در قالب ویدئو توسط شورای هنر؛
- الزام شورای هنر به تدوین سیاستهای توزیع و نمایش فیلمهای سینمایی و مواد سمعی و بصری داخلی.
این نشست با پرسش و پاسخ حاضران به پایان رسید.
نظر شما