به گزارش خبرنگار گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، ميثم بن يحيي تمّار، غلام زني از بني اسد و عجميتبار بود. ميثم از خواص اصحاب و از ياران و شيعيان به حق آن حضرت به شمار ميآمد.او به مقدار قابليت و ظرفيت خويش از محضر امام علي عليه السلام علم آموخت و آن حضرت او را بر برخي از اخبار غيبي و اسرار نهان آگاه ساخت تا جايي که ابن عباس از محضر ميثم استفاده ميکرد.
ميثم در سال آخر عمر خويش به بيت الله الحرام و سپس به مدينه رفت و در آن جا به ديدار ام المومنين ام سلمه شتافت و از احوال امام حسين عليه السلام پرس و جو کرد. ام سلمه به وي گفت: بسيار ميشنيدم که رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم سفارش تو را به اميرالمؤمنين علي عليه السلام ميفرمود. امام حسين عليه السلام نيز تو را بسيار ياد ميکند.
ميثم به کوفه بازگشت و در همان سال، يعني آخر سال 60 هجري، ده روز قبل از ورود امام حسين عليه السلام به عراق، توسط عبيدالله بن زياد ملعون دستگير شد و به همان نحوي که امام علي عليه السلام خبر داده بود به دار آويخته شد و به شهادت رسيد.
با توجه به اینکه ۲۲ ذی الحجه سالروز شهادت جناب میثم از اصحاب خاص امام علی (ع) است که پس از شهادت ایشان و در مسیر دفاع از حق و حقیقت به پیروی از امام حسن (ع) و امام حسین (ع) پرداخت، خبرنگار گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، گفتگویی با حجت الاسلام والمسلمین «اکبر زوبین» کارشناس مذهبی انجام داده است که در ادامه می خوانید:
میثم تمار که بود؟ چه ویژگی هایی داشت که وی را از سایر اصحاب امیرالمومنین (ع) متمایز می ساخت؟
میثم بن یحیی تمار از اصحاب و یاران خاص امام علی (ع) بود که در محضر ایشان به علم آموزی پرداخت و امام علی (ع) برخی اسرار و افکار غیب را با وی در میان می گذاشت. ایمان، علم و تقوا از فضایل میثم تمار بود. همچنین به واسطه سخنوری بیان شیوا و سخنوری ای که داشت در صدر اسلام راوی حدیث بود و با توجه به اینکه احادیث زیادی از امام علی (ع) شنیده بود با شیوایی و صراحت کلام آنها را برای مردم بازگو می کرد.
میثم در دفاع از حقانیت حضرت علی (ع) شجاع و بی باک بود و بعد از شهادت امیرالمومنین (ع) نیز همواره به عنوان پشتیبان در جمع یاران امام حسن مجتبی (ع) بود. پس از شهادت امام دوم شیعیان به یاری امام حسین (ع) رفت.
چرا میثم ملقب به تمار شد و چگونه این لقب را بعد از اینکه توسط امام علی(ع) آزاد شد گرفت؟
جناب میثم پس از آنکه توسط امام علی (ع) آزاد می شوند به دنبال شغل خرمافروشی می رود، از این رو لقب تمار گرفته است. نقل است روزی امام علی (ع) جناب میثم را در حال فروش خرما می بیند که آنها را به دو بخش تقسیم کرده است. امام علی (ع) درباره علت این اقدام میثم سوال می کند که میثم در پاسخ می گوید خرماهای مردم را جدا کرده ام و با قیمت بیشتری می فروشم و سایر خرماها را با قیمت پایین تر عرضه کرده ام تا افراد کم بضاعت نیز بتوانند از آن بهره مند شوند. امام علی (ع) خطاب به میثم تمار می فرماید خرماها را مخلوط کن و با یک قیمت ثابت بفروش تا مردم بتوانند فقیر و غنی از همه انبار خرماها استفاده کنند.
امیرالمومنین (ع) نحوه شهادت میثم را پیشگویی و به او اطلاع داده بود، در این باره توضیح می دهید؟
نقل است روزی میثم تمار به دیدار امام علی (ع) می رود. در این دیدار امیرالمومنین درباره نحوه شهادت وی خبر می دهد و می فرماید روزی را می بینم که به خاطر دوستی با من دست و زبانت را می برند و تو را از نخل آویزان می کنند. وقتی جناب میثم درباره حقیقت شهادت خود از امام علی (ع) سوال می کند، ایشان می فرمایند بله به خدای کعبه قسم که این اتفاق رخ می دهد و این رازی است که پیامبر اسلام به من خبر داده است.
چه اتفاقاتی پس از شهادت امام علی (ع) برای جناب میثم رخ داد؟ درباره نحوه شهادت میثم تمار توضیح دهید؟
جناب میثم پس از شهادت امام علی (ع) از یاران امام حسن مجتبی (ع) شد و در دفاع حق و حقیقت همواره پشتیبان آن حضرت بود. پس از شهادت امام حسن مجتبی (ع) جناب میثم به یاری امام حسین (ع) می شتابد. در دوران امامت امام حسین (ع) جناب میثم برای دیدار با امام سوم شیعیان به شهر مدینه سفر می کنند و با ایشان دیدار می کنند. در زمان حکومت عبیدالله بن زیاد در کوفه زمانی که همه یاران امام حسین (ع) دستگیر می شوند، جناب میثم نیز جزو دستگیرشدگان راهی زندان می شود. جناب میثم در مقابل تمسخرهای ابن زیاد با شجاعت پاسخ می دهد و این شجاعت و صراحت کلام باعث می شود ابن زیاد عصبانی شده و دستور دهد زبان جناب میثم را ببرد. در اینجا میثم تمار درباره نحوه شهادت اش که امام علی (ع) سال ها قبل به وی خبر داده بود، سخن می گوید و خطاب به ابن زیاد می گوید امیرالمومنین به من خبر داده بودند که تو زبان مرا می بری و من را از نخل آویزان می کنی و حتی می دانم این نخل در کجا قرار دارد. جناب میثم را به زندان باز می گردانند و ایشان در آنجا نیز به تبلیغ و ترویج اسلام پرداخته و از ظلم و جور یزید و حکومت بنی امیه سخن وری می کنند و این کار را آن قدر ادامه می دهد که مجدد جناب میثم را از زندان خارج کرده، دست و پای او را بریده و از نخل آویزان می کند و سرانجام جناب میثم با اصابت نیزه به شهادت می رسد.
نظر شما