خبرگزاری شبستان _ اهواز: تروریسم دولتی، راهبرد اساسی برخی از ایدئولوژی های حکومتی در راستای پیشبرد اهداف سیاسی، اقتصادی و احیاناً مذهبی است و این راهبرد با بهره گیری از همه استعداد ها و توانمندی ها در پی به انجام رساندن امیال خود نقش موثری برای حکومت های استبدادی ایفا می کند.
دولت ها و مقامات بر اساس برنامه های قومی، سیاسی، اجتماعی و مذهبی، علیه مردم خود یا گروه خاصی از مردم دست به اجرای تروریسم می زنند. تبعیض مذهبی، فرهنگی یا مانند آن اقدامات ظالمانه علیه افراد بی دفاع؛ استفاده از ابزارهای وحشیانه و انجام انواع جنایات، دستگیری های خودسرانه، محاکمه در دادگاه های ناعادلانه، آدم ربایی ها و ناپدید کردن افراد، شکنجه، تبعید، آوارگی، کشتارهای سیاسی، اعدام های نظامی، اطلاعاتی و امنیتی و از بین بردن بدیهیات حقوق بشر و همه این موارد که خارج از حقوق اساسی افراد جامعه و حقوق بین الملل است در دایره ی تروریسم دولتی قرار می گیرد.
هدف آن گسترش ترس و اضطراب و گسترش ترس و ناامنی است. تسلیم شدن افراد در برابر حاکم هدف نخست حکومت است. عمدتا این اهداف از جمله اهداف سیاسی و ایدئولوژیکی هستند که دولت قادر به دستیابی به آنها از طریق راه های قانونی و مشروع نیست، مانند حمایت از طبقه حاکم، وادار کردن مردم به اطاعت از دولت و اطاعت از دستورات آن، از بین بردن صدای مخالفان، جنبش ها و احزاب، خواستار تغییر، انتقام از آنها و اطمینان از ادامه رژیم غالب و کنترل آن بر فرمانروایی دولت. (تمیمی ، 1436 : 17)
در تعریف تروریسم دولتی، مفاهیم مختلفی ذکر شده است. برخی می گویند: تروریسم یکی از ابزارهایی است که توسط حکومت استبدادی مورد استفاده قرار می گیرد. توده ها را با ایجاد وحشت در بین آنها وادار به تسلیم در برابر حکومت می کنند. (عبدالسلام محمد :26) این تروریسم توسط یک یا چند کشور با استفاده از توانایی های دیپلماتیک یا نظامی آنها برای دستیابی به یک هدف سیاسی، یا تصاحب منافع یا ثروت کشورهای دیگر انجام می شود. (تمیمی، 1436 : 17)
این اقدامات جنایتکارانه نوعی از خشونت است که علیه غیرنظامیان بی گناه انجام می شود و توسط افراد، سازمان ها یا گروه های وابسته به نهاد رسمی انجام می گیرد، یا با اطلاع و تأیید مقامات بالاتر که بر این سازمان ها نظارت می کنند و به آنها دستور می دهند، انجام می شود و یا با آگاهی از وجود این اقدامات از نظر تابع بودن آن به کل ، یا محافظت از هر نوع، بر این اعمال چشم می بندند. (المزعن، 1420 : 21)
در واقع امام حسین (ع) با بینشی عمیق و دقیق از سیاست های ضد بشری بنی امیه، در مقابل همه این سیاست ها ایستادگی کرد و همه برنامه های آنان را با از خود گذشتگی، نقش بر آب کرد.
سیاست های تروریستی بنی امیه بر ایجاد رعب و وحشت در بین مردم و به ویژه مخالفان، مبتنی بر به شهادت رساندن بی گناهان، دستگیری و بازداشت بر اساس تهمت های واهی و خیالی، شکنجه ناجوانمردانه در زندان ها و سیاه چاله های حکومتی و تبعید اجباری آنان به اقصی نقاط سرزمین های اسلامی، موجب استنکار شدید و پاسخ های قاطع امام حسین (ع) شده بود.
امام حسین (ع) در نامه ای خطاب به معاویه بن ابوسفیان با اشاره به سیاست های تروریستی بنی امیه نسبت به مردم بی گناه و بی پناه می فرماید:
فَأَبشِر يا مُعاوِيَةُ بِالقِصاصِ وَاستَيقِن بِالحِسابِ، وَاعلَم أنَّ للّه ِِ تَعالى كِتابا لا يُغادِرُ صَغيرَةً ولا كَبيرَةً إلّا أحصاها، ولَيسَ اللّه ُ بِناسٍ لِأَخذِكَ بِالظِّنَّةِ وقَتلِكَ أولِياءَهُ عَلَى التُّهَمِ ، ونَقلِ أولِيائِهِ مِن دورِهِم إلى دارِ الغُربَة
پس ـ اى معاويه ـ آگاه باش كه قصاص را در پيش رو دارى. به حساب، يقين داشته باش و بدان كه خدا، نوشته اى دارد كه هيچ كار كوچک و بزرگى نيست، جز اين كه آن را بر شمرده است. خدا فراموش نمى كند دستگير كردن هايت را به خاطر گمان [و بدبينى] و كُشتن اولياى خدا را از روى شُبهه و تهمت و تبعيد كردن آنان را از خانه شان به غربت. (طبرسی: ج 2 ص 89 ح 164) (مجلسی: ج 44 ص 212 ح 9)
امام حسین (ع) در این بخش از نامه به سه سیاست ضدانسانی معاویه به عنوان سردمدار بنی امیه اشاره می کند:
1) دستگیری و بازداشت بی دلیل مردم و به ویژه شیعیان
2) قتل شیعیان و بزرگان دین با زدن اتهامات واهی به آنان
3) تبعید کردن شیعیان به نقاط دور دست
بدون شک اقدامات دولت حاکم در جهت افزایش اقتدار در جامعه و بهرهگیری از همه راه های خشونت آمیز از جمله دستگیری و بازداشت مردم به شهادت رساندن آنها و تبعید آنان به مناطق دوردست با برچسب های مختلف و اتهامات گوناگون و غیرمستند از جمله مهم ترین عناصر تروریسم دولتی شناخته می شود که از سوی دین و شرع قانون های بین المللی، موضوعی زشت و غیرقابل پذیرش شناخته می شود. (تمیمی، 1436 : 6)
امام حسین (ع) در بخشی دیگر از نامه مشهور خود به معاویه و در توضیح موارد فوق به ذکر مثال های مختلفی از تروریسم دولتی بنی امیه می پردازند و می فرماید:
لَستَ القاتِلَ حُجرَ بنَ عَدِيٍّ أخا كِندَةَ ، وَالمُصَلّينَ العابِدينَ الَّذينَ كانوا يُنكِرونَ الظُّلمَ ويَستَعظِمونَ البِدَعَ ولا يَخافونَ فِي اللّه ِ لَومَةَ لائِمٍ ، ثُمَّ قَتَلتَهُم ظُلما وعُدوانا مِن بَعدِ ما كُنتَ أعطَيتَهُمُ الأَيمانَ المُغَلَّظَةَ وَالمَواثيقَ المُؤَكَّدَةَ ، لا تَأخُذُهُم بِحَدَثٍ كانَ بَينَكَ وبَينَهُم ولا بِإِحنَةٍ تَجِدُها في نَفسِكَ . أوَلَستَ قاتِلَ عَمرِو بنِ الحَمِقِ صاحِبِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ، العَبدِ الصّالِحِ الَّذي أبلَتهُ العِبادَةُ فَنَحَلَ جِسمُهُ وصُفِّرَت لَونُهُ ، بَعدَما آمَنتَهُ وأعطَيتَهُ مِن عُهودِ اللّه ِ ومَواثيقِهِ ما لَو أعطَيتَهُ طائِرا لَنَزَلَ إلَيكَ مِن رَأسِ الجَبَلِ ، ثُمَّ قَتَلتَهُ جُرَأَةً عَلى رَبِّكَ وَاستِخفافا بِذلِكَ العَهدِ
آيا تو حُجر بن عدى و يارانش را [به ستم] نكشتى ؛ آنان كه نمازگزار و عابد بودند و ستم را زشت و بدعت ها را دهشتناك مى شمردند و از سرزنش هيچ سرزنشگرى در راه خدا نمى ترسيدند ؟ اين قتل را پس از امان دادن به آنها ، با همه وثيقه ها و سوگندهاى غليظ ، انجام دادى . آيا تو قاتل عمرو بن حَمِق ، صحابى پيامبر صلى الله عليه و آله ، نيستى كه عبادت ، فرسوده اش كرده بود و رنگش را زرد و بدنش را لاغر نموده بود؟ ( بلاذری : ج 5 ص 128 ) (دینوری : ج 1 ص 201 و 202)
همین سیاست معاویه از سوی یزید بن معاویه نیز با شدت بیشتری دنبال شد، یزید در نخستین اقدام دستور ترور شخصیت های مهم مدینه را صادر کرد که در راس آنان امام حسین (ع) قرار داشت وی به حاکم مدینه، مروان حکم نوشت:
ثُمَّ كَتَبَ إلَيهِ في صَحيفَةٍ صَغيرَةٍ كَأَنَّها اُذُنُ فَأرَةٍ : أمّا بَعدُ ، فَخُذِ الحُسَينَ بنَ عَلِيٍّ وعَبدَ الرَّحمنِ بنَ أبي بَكرٍ وعَبدَ اللّه ِ بنَ الزُّبَيرِ وعَبدَ اللّه ِ بنَ عُمَرَ بنِ الخَطّابِ أخذا عَنيفا لَيسَت فيهِ رُخصَةٌ ؛ فَمَن أبى عَلَيكَ مِنهُم فَاضرِب عُنُقَهُ وَابعَث إلَيَّ بِرَأسِهِ
از حسين بن على و عبد الرحمان بن ابى بكر و عبد اللّه بن زبير و عبد اللّه بن عمر بن خطّاب ، با سختى و بى هيچ رخصتى برايم [بيعت] بگير و هر كس امتناع ورزيد ، گردنش را بزن و سرش را برايم بفرست. (ابن اعثم: ج 5 ص 9)
امام حسین (ع) پیش تر به معاویه نسبت به جایگاه بخشیدن به ابن زیاد هشدار داده بود، ایشان با اشاره به قدرت یافتن شخصیت تروریست او و عملکرد جنایتکارانه اش در کوفه می نویسد:
ثُمَّ سَلَّطتَهُ عَلَى العِراقَينِ فَقَطَعَ أيدِيَ المُسلِمينَ وسَمَلَ أعيُنَهُم ، وصَلَبَهُم عَلى جُذوعِ النَّخلِ ، كَأَنَّكَ لَستَ مِنَ الاُمَّةِ وكَأَنَّها لَيسَت مِنكَ
سپس زياد را بر كوفه و بصره مسلّط كردى تا دستان مسلمانان را قطع كند و چشمان آنان را با ميله داغ ، بر كَنَد و به شاخه هاى نخل بياويزد. ( بلاذری : ج 5 ص 128 ) (دینوری : ج 1 ص 201 و 202)
اعمال ننگین و تروریست محور شخصیت جنایتکار و دیکتاتوری همچون ابن زیاد و پدرش مورد توجه همه مورخان بوده است، آنها در ذکر گوشه ای از جنایات ابن زیاد در کوفه و بصره می نویسد:
فاستعمل عليهم زياد بن سُميّة، وضم إليه البصرة، فكان يتتبّع الشيعة وهو بهم عارف، لأنه كان منهم أيام علي عليه السلام، فقتلهم تحت كل حَجَر ومَدَر وأخافهم، وقطع الأيدي والأرجل، وسَمَل العيون وصلبهم على جذوع النخل، وطردهم وشرّدهم عن العراق، فلم يبق بها معروف منهم.
معاويه، زياد بن سميه را حاکم كوفه و همزمان شهر بصره را نيز تحت امر او ساخت. و او به دنبال شيعيان ميگشت ـ او شيعيان را ميشناخت، زيرا در زمان خلافت علي عليه السلام از طرفداران او بود ـ پس ايشان را حتي زير هر سنگ و کلوخي هم كه بودند مييافت و به قتل ميرساند و يا تهديد به قتل ميكرد؛ و دست ها و پا ها را جدا کرده و چشم ها را کور ميكرد؛ و ايشان را بر تنههاي درخت خرما به دار ميکشيد؛ و يا از عراق بيرون ميکرد؛ تا جايي که کسي از شيعيان شناخته شده در عراق باقی نماند (ابن ابی الحدید، ج11، ص 44)
این موضوع نیز توسط طبرانی و ابن حجر هیثمی اشاره شده است:
كان زياد يتتبع شيعة علي رضي الله عنه فيقتلهم، فبلغ ذلك الحسن بن علي رضي الله عنه فقال: اللهم تفرَّد بموته، فإن القتل كفارة.
زياد شيعيان [حضرت] علي [عليه السلام] را مورد تعقيب قرار ميداد و در صورت دست يافتن به آنها از دم تيغ ميگذراند، و چون اين خبر به حسن بن علي [عليهم السلام] رسيد فرمود: خدايا او را به مرگي منحصر به فرد مبتلا ساز، كه قتل و مرگ كفاره او ميباشد. (طبراني، ج 3، ص 68 ) (هيثمي، ج 6، ص 266)
هيثمي بعد از نقل اين خبر ميگويد: رواه الطبراني ورجاله رجال الصحيح. اين روايت را طبراني نقل كرده و رجال آن صحيح است.
در مجموع، فعالیت های تروریست محور بنی امیه شرایط زندگی را برای مردم سخت و برای شیعیان غیرممکن کرده بود. تروریست دولتی بنی امیه به غیر از بیعت گیری از یزید چیزی را نمی فهمید و همه راه ها را در جهت تحقق اهدافش، جایز و شرعی می شمرد و به عبارتی به این باور رسیده بودند که هدف، وسیله را توجیه می کند، حتی اگر وسیله اجرای شدید ترین ظلم های تاریخ بشری به مردم بی پناه باشد.
ظلم به مردم در برهه تاریخی دهه 50 و 60 هجری از حد فراتر رفته و قابل تحمل نبود. این وضعیت غیرقابل تحمل هم در سخنان امام حسین (ع) و هم در مکاتبات اهل کوفه قابل مشاهده است.
امام حسین (ع) در مکه مکرمه و یکسال پیش از مرگ معاویه خطاب به بزرگان اصحاب می فرماید:
أمّا بَعدُ ، فَإِنَّ هذَا الطّاغِيَةَ قَد فَعَلَ بِنا وبِشيعَتِنا ما قَد رَأَيتُم وعَلِمتُم وشَهِدتُم. امّا بعد، اين طاغوت، با ما و پيروانمان، آن كرده كه ديده ايد و مى دانيد و پيش روى شماست (مجلسی : ج 33 ص 181 ح 456)
همچنین امام حسین (ع) در خطبه ای در خصوص اهمیت امر به معروف و نهی از منکر به شرایط حاکم بر جامعه آن روز و رویکرد تروریستی حاکمیت بنی امیه اشاره می کند:
فَأَسلَمتُمُ الضُّعَفاءَ في أيديهِم، فَمِن بَينِ مُستَعبَدٍ مَقهورٍ، وبَينَ مُستَضعَفٍ عَلى مَعيشَتِهِ مَغلوبٍ . يَتَقَلَّبونَ فِي المُلكِ بِآرائِهِم، ويَستَشعِرونَ الخِزيَ بِأَهوائِهِمُ ، اقتِداءً بِالأَشرارِ، وجُرأَةً عَلَى الجَبّارِ ، في كُلِّ بَلَدٍ مِنهُم عَلى مِنبَرِهِ خَطيبٌ يَصقَعُ ، فَالأَرضُ لَهُم شاغِرَةٌ، وأيديهِ فيها مَبسوطَةٌ، وَالنّاسُ لَهُم خَوَلٌ لا يَدفَعونَ يدَ لامِسٍ ، فَمِن بَينِ جَبّارٍ عَنيدٍ ، وذي سَطوَةٍ عَلَى الضَّعَفَةِ شَديدٍ ، مُطاعٍ لا يَعرِفُ المُبدِئَ المُعيدَ. فَيا عَجَبا وما لي لا أعجَبُ ! وَالأَرضُ مِن غاشٍّ غَشومٍ، ومُتَصَدِّقٍ ظَلومٍ ، وعامِلٍ عَلَى المُؤمِنينَ بِهِم غَيرِ رَحيمٍ ، فَاللّه ُ الحاكِمُ فيما فيهِ تَنازَعنا ، وَالقاضي بِحُكمِهِ فيما شَجَرَ بَينَنا
شما ناتوانان را به چنگال آنها سپرديد كه برخى را بنده و مقهور كنند و پاره اى را درمانده از تأمين معيشت و مغلوب سازند، مملكت را با خودكامگى، زير و رو كنند و به پيروى از تبهكاران و جسارت بر خداىِ جبّار، رسوايىِ هوسرانى هايشان را بر خويش، هموار دارند. به هر شهرى، سخنرانى زبانباز بر منبر دارند و تمام سرزمين اسلام، بى دفاع، زير پايشان افتاده و دستشان در همه جاى آن، باز است و مردم، بَرده وار در اختيار آنان اند و دست درازىِ آنان را نمى توانند از خود، دور كنند. (مجلسی: ج 100 ص 79 ح 37 )
مردم کوفه نیز که از شرایط سخت وملال آور تروریسم حکومتی بنی امیه به ستوه آمده بودند، به شرایط بسیار ناهنجار جامعه و از بین رفتن تمام آزادی های مدنی در نامه خود به امام حسین (ع) اشاره می کنند و می نویسند:
فَالحَمدُ للّه ِ الَّذي قَصَمَ عَدُوَّكَ الجَبّارَ العَنيدَ ، الَّذِي انتَزى عَلى هذِهِ الاُمَّةِ، فَابتَزَّها أمرَها وغَصَبَها فَيئَها وتَأَمَّرَ عَلَيها بِغَيرِ رِضىً مِنها ، ثُمَّ قَتَلَ خِيارَها وَاستَبقى شِرارَها.
امّا بعد، ستايش، خدايى را كه دشمن جبّار و سركش تو را در هم شكست؛ دشمنى كه در بدى كردن بر اين امّت، شتاب كرد و زمام امور را به زور، به دست گرفت، ثروت هاى عمومى را غصب كرد و بدون رضايت امّت، بر آنان حكومت نمود. آن گاه بهترين هاى امّت را به شهادت رسانيد و اشرار را رها كرد. (تاريخ الطبري : ج 5 ص 352 )، (الإرشاد : ج 2 ص 36)
در پایان و به عنوان نتیجه این پژوهش باید گفت که سیاست بهره گیری از تروریسم دولتی توسط حکام مستبد و دیکتاتور برای به ثمر نشاندن اهداف، سیاستی شکست خورده است. این سیاست چه برای مردم کشور ویا چه برای دیگر کشور ها اگر مورد استفاده قرار گیرد، گرچه که مدتی موجب ایجاد رعب و وحشت و حتی تبعیّت خواهد شد ولی در کل محکوم به شکست و تباهی است.
امام حسین (ع) که سرور آزادگان تاریخ است، با تمام توان ابتدا در راستای روشنگری این سیاست خبیث و کثیف بنی امیه کوشید و در نهایت با از خودگذشتی بی مثال و مانندش، همه برنامه های امویان را نقش بر آب کرد.
منابع:
مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار
طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری
تمیمی، قیصر، سیاسه امام الحسین (ع) فی مواجه الارهاب الحکومی (دراسه مفهومیه)، مجله الاصلاح الحسینی، 1436، کربلاء
سیاسه امام الحسین (ع) فی مواجه الارهاب الحکومی (دراسه وثائقیه)، مجله الاصلاح الحسینی، 1436، کربلاء
عبدالسلام محمد، هیثم، الارهاب الحکومی فی الشرع الاسلامی، بیروت
بلاذری، انساب الاشراف، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423
دینوری، الامامه و السیاسه، بیروت، دارالکتب الاعلمی، 1425
ابن اعثم الکوفی، الفتوح، بیروت، دارالعلم، 1432
طبرانی؛ مجمع الکبیر، بی جا، بی تا
هیثمی، ابن حجر، صوائق المحرقه، قم، 1431
نظر شما