به گزارش خبرنگار قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، گروهی از سران قبایل کوفه که قبلا با امام بیعت کرده بودند، پنهانی به معاویه نامه نوشتند که ما گوش به فرمان تو هستیم و او را به آمدن به عراق تشویق کردند و متعهد شدند به محض ورود معاویه به عراق، امام حسن (ع) را تسلیم وی کنند. این بیوفاییها و عهدشکنیها همزمان با خبر پیوستن سردار لشکرش به معاویه، به گوش امام رسید و امام اطمینان پیدا کرد که مردم کوفه نه تنها از او حمایت نخواهند کرد بلکه به معاویه پیوستهاند. نتیجه بیوفایی همراهان امام و مردم کوفه، در این مرحله این بود که امام ماند با زخمی بر بدن مبارکش، بدون یار و همراه. معاویه خبر موفقیت خود را در پراکنده کردن لشکر امام شنید و از این موفقیت خوشحال شد. نامهای برای امام نوشت و نامه طرفداران حضرت را که به معاویه نوشته بودند ضمیمه کرد. امام از طرفی بدعهدی معاویه را به خوبی میدانست و اطمینان داشت وفای به عهد ندارد و از سوی دیگر با دیدن نافرمانی و گستاخی مدعیان دوستی خود که قصد واگذاری او را به دشمن دارند، مقاومت را بیفایده دید و ناچار پیشنهاد صلح را پذیرفت، لذا در این خصوص با حجتالاسلام «محمدرضا آشتیانی»، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت و گویی انجام دادیم که مشروح آن در ادامه تقدیم حضورتان می شود.
در مورد سیره و ویژگی های شخصیتی امام حسن مجتبی (ع) توضیح دهید؟
نهضتی را که نبی مکرم اسلام در مکه آغاز کردند،حدود 13 سال به طول انجامید. در واقع خداپرستی در برابر بت پرستی و شرک حاکم در آن زمان قرار داشت. تنها عبدالمطلب و عده کمی از مردم آن دوران آیین حضرت ابراهیم (ع) را قبول داشتند لذا دینی را که پیامبر اکرم (ص) آوردند، توانستند با بت پرستی و شرک مبارزه و حاکمیت توحیدی را در زمین تثبیت کنند؛ بنابراین این مبارزات جدی 13 سال طول کشید و تقریبا یک شکلی از نظام اسلامی را برملا کردند و حاکمیت توحیدی، انسانیت و اخلاق را برقرار نمودند.
زمانی که پیامبر اکرم (ص) رحلت فرمودند، حاکمیت دینی در مسیر دیگری قرار گرفت، بعد از دوران خلافت چهار خلیفه ( ابوبکر، عمر، عثمان و حضرت علی (ع)) و فتح مکه ظاهرا عده ای اسلام آوردند ولی در باطن برای ابوسفیان، بنی امیه و ایادی آنها تسلیم می شدند لذا بعد از خلافت این چهار خلیفه که امامت به امام حسن مجتبی (ع) رسید، بنی امیه کاملا خود را تجهیز کرده بودند، پس از به شهادت رسیدن امام علی (ع)، مردم کوفه بویژه شیعیان، سراسیمه به سوی امام حسن (ع) فرزند رسول الله(ص)، شتافتند، برای پذیرفتن مسئولیت خلافت و بیعت. پس از درخواست و حضور مردم، امام علاوه بر امامت، رسما به عنوان خلیفه انتخاب شدند و مردم کوفه و تمامی حاضران با ایشان بیعت کردند.اما این بیعت با دشواریهایی همراه بود. امام ابتدا بایستی کوفه را آرام و برای دیگر نقاط حاکم تعیین میکرد و از همه مهمتر باید ماجرای معاویه و شام را نهایی میکرد. امام در اولین مرحله تصمیم گرفت کار نیمه تمام جنگ صفین را که به حکمیت نادرست ابوموسی اشعری و عمروعاص منجر شده و ناتمام مانده بود، به اتمام برساند.
وقتی امام حسن مجتبی (ع) بعد از پدرشان بر سر کار آمدند و تقریبا شش ماه به ظاهر حکومت را به امام تحویل دادند، دشمنان زیادی در برابر حضرت قرار گرفتند که نه تنها با این نهضت دینی و حاکمیت توحیدی مبارزه کردند بلکه اصل اسلام را هم می خواستند از بین ببرند. در این شش ماه جنگی هم درگرفت، طرفداران امام مجتبی (ع) را معاویه آنچنان با پول و وعده و وعید به سمت خود کشاند که ادامه کار برای حضرت مشکل بود.
به چه دلیل امام حسن مجتبی (ع) صلح را پذیرفتند؟
امضای صلح توسط امام حسن مجتبی به دلیل ترس از جنگ و شهادت نبود بلکه به این دلیل بود که حضرت دیگر طرفدارانی نداشتند؛ اگر قرار بود جنگ ادامه پیدا کند، خود امام حسن مجتبی (ع) هم به شهادت می رسیدند و دیگر کسی برای برپایی نهضت پیامبر اکرم (ص) و حاکمیت توحیدی وجود نداشت؛ حتی اگر خود امیرالمومنین (ع) هم در زمان امام حسن مجتبی (ع) بودند، صلح را می پذیرفتند، حداقل به این دلیل که یک عده قلیلی از مسلمانان زنده بمانند تا زمینه ای برای ایجاد حاکمیت توحیدی در آینده فراهم شود، این در حالی است که در زمان صلح امام حسن مجتبی (ع)، امام حسین (ع) هم با حضرت همراهی کردند، چون کاری نمی توانستند انجام دهند، چون حکومت معاویه دارای یک ارتش قوی و منحصر به فرد بود و حکومت شام را کاملا در دست داشت؛ بنابراین با طرفداران اندک، امام حسن مجتبی (ع) نمی توانستند کاری انجام دهند.
همان طور که می دانید، معاویه، جاسوسانی نزد عمرو بن حریث، اشعث بن قیس، حجر بن حارث و شبث بن ربعی فرستاد و به هر یک وعده داد اگر حسن بن علی (ع) را بکشید، 200 هزار درهم، فرماندهی سپاهی از سپاهان شام، و یکی از دخترانم را، به او خواهم داد. این نقشه ، به امام علیه السلام رسید . آن حضرت به خاطر این زیر لباس خود زره پوشید. امام حسن علیه السلام احتیاط می کرد و به امامت نماز نمی ایستاد مگر به همین صورت. روزی در حال نماز، یکی از آنان تیری به سوی حضرت افکند که زره، مانع شد به بدن مبارکش بخورد. امام علیه السلام به تاریکی های ساباط که رسید، یک نفر از آنان با شمشیری زهرآگین به او ضربه زد و او را زخمی کرد و به معاویه اعلام کردند که ما حاضریم امام حسن مجتبی (ع) را دست بسته تحویل شما دهیم. در واقع در آن دوران مصلحت اسلام در امضای صلح و زنده ماندن امام حسن مجتبی (ع) برای حراست و محافظت از دین خالص اسلام بود در صورتی که صلح را نمی پذیرفتند، حضرت کشته می شد و تمام زحمات پیامبر اکرم (ص) بر باد می رفت
لذا صلح امام حسن مجتبی (ع) به قدری مهم و ارزشمند بود که مورد قبول همه ائمه معصومین (ع)است. در واقع صلح امام حسن مجتبی (ع) زمینه قیام کربلا را فراهم کرد. برخی از بزرگان دین هم در تاریخ خطاب به امام حسن مجتبی (ع) گفته اند: شما خودتان را ذلیل و غارنشین کردید در صورتی که این گفته ها صحیح نبود، چون امام معصوم است و جز دستور خداوند کار دیگری نمی تواند بکند. امام حسن مجتبی (ع) وظیفه دینی خود را انجام دادند و لذا در آن مقاطع صلح حضرت یک تاکتیک خوبی بود که نهضت پیامبر اکرم (ص) و امیرالمومنین (ع) را حفظ و ادامه دهند؛ در زمان امام حسین (ع) 72 نفر بودند که حضرت را یاری کردند ولی در زمان امام حسن(ع) حتی این تعداد هم نبودند لذا این صلح توانست زمینه انقلاب ابا عبدالله الحسین (ع) را برای بقای دین فراهم کند. همان طور که گفته اند محرم و صفر بود که دین را احیا و زنده نگه داشته است.
نظر بزرگان در تاریخ در مورد صلح امام حسن مجتبی (ع) چیست؟
بنابراین یکی از مباحثی که در تاریخ گفته می شود که امام حسن مجتبی (ع) کوتاه آمد، منصفانه نیست، اصلا شرایطی برای جنگیدن وجود نداشت، حتی کار بعد از قیام عاشورا هم به جایی رسید که علامه مجلسی می گوید: بعد از جریان کربلا و آن کاری که بنی امیه انجام دادند «ما به مکه و المدینه عشرین رجل یحبون» آن قدر مردم ترسیدند و کنار کشیدند که حتی 20 نفر هم نبودند که ما را دوست داشته باشند نه اینکه بیایند به ما کمک کنند، این اندازه بنی امیه به امام و یارانش ضربه زده بودند ولی در عین حال این پیام امام حسین (ع) پایه های بنی امیه را متزلزل کرد؛ بنابراین ما باید بدانیم ائمه معصومین (ع) مرزبانی برای حفظ آیین و نهضت توحیدی خداوند بودند.
در همه دوران ها عده ای روشنفکر دین خداوند را هزار مدل تحلیل می کنند لذا در چنین شرایطی وجود ائمه معصومین (ع) لازم و ضروری است که باشند و آیین صحیح و خالص دین را بیان و حفظ کنند و آنهایی که می خواهند بدانند معیار کجاست و از چه کسانی باید تبعیت کنند از وجود آنها بهره مند شوند. در زمان ما هم روشنفکرانی دین خداوند را تحلیل می کنند که مایه تعجب است لذا این معیار ائمه معصومین (ع) تا زمانی که بودند، رعایت می شد و بعد از غیبت هم افرادی جانشین امام زمان (عج) شدند و جامعه اسلامی را مدیریت می کنند تا زمینه بروز و ظهور غیبت فراهم شود.
نظر شما