الهام برجی روانشناس و مدرس در گفتگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری شبستان دریاره نقش خانواده در شکل گیری شخصیت کودکان گفت:همان طور که می دانید در هفته ی ملی کودک به سر می بریم روز جهانی کودکان تنها برای جشن گرفتن و شادی کودکان نیست، بلکه هدف از نامگذاری و برنامههای آن آگاهی بخشی در مورد حقوق کودکان که آسیبپذیرترین گروه در هر جامعهای هستند است، بنابراین نباید از نیازهای آنها به سادگی عبور کرد. روز کودک در سراسر جهان انگیزهای برای توجه به حقوق کودکان است.
او با بیان این پرسش که کودک کیست؟ ادامه داد:کودک یا بچه به انسان خردسال (دختر و پسر) گفته میشود. برابر دیگر کودک در زبان فارسی واژه بچه است. این واژه به بزرگ نشدن و سادگی و پاکی نیز اشاره دارد. کودکان با قابلیت اعتماد کردن به والدین و دنیای پیرامونشان در خانواده متولد میشوند. بر حسب شیوه ی واکنش والدینشان به خودشان به این نتیجه می رسند که آیا دوست داشتنی ،توانمند و ارزشمند هستند یا نه!سال ها طول می کشد تا توان تفکر منطقی و تحلیلی در کودکان شکل بگیرد.آنها ناچارند خودشان،جهان و هر آنچه در آن است را از دریچه ی چشم والدینشان ببینند .
روانشناس بیان کرد:وقتی ما بعنوان والدین به آنها توهین می کنیم، آنها را نادیده می گیریم،تحقیر می کنیم، طرد می کنیم مقایسه می کنیم و به آنها برچسب های مختلف می زنیم، آنها این توانایی را ندارند که درک کنند ما خسته،آشفته وگرفتار مشکلات مختلفی مثل اقتصادی، خانوادگی، درون فردی و بین فردی هستیم یا توقعات نادرستی از درست و غلط های رفتاری داریم. بنابراین هر اطلاعاتی که ما در موردشان به آنها ارائه می کنیم را واقعیت در نظر می گیرند و خودشان را همانطور که ما برایشان تعریف می کنیم می شناسند. بدون اینکه در صحت اطلاعاتی که ارائه کردیم شک داشته باشند.
او ادامه داد: طبق پژوهش ها اگر والدین مشکلات شخصی شان را قبل از پذیرش "نقش والد"حل و فصل نکرده باشند کودکان ما در طول سال های اولیه رشد در تلاش برای داشتن تایید ما و رسیدن به استانداردهای غلط ما،در تلاش خواهند بود.
برجی با اشاره به مطالعهی دانشگاه ایلینویز درباره نقش والدین در شکل گیری شخصیت کودک اشاره کرد و گفت: طبق این مطالعات بچهها در خانوادههای پرتنش، در مقایسه با خانوادههایی که افراد در آنها با یکدیگر کنار میآیند، فارغ از اینکه والدین در کنار هم زندگی کنند یا طلاق گرفته باشند، پیشرفت کمتری از خود نشان میدهند. رابرت هیوز (Robert Hughes)، پروفسور این دانشگاه همچنین اشاره میکند که برخی مطالعات نشان دادهاند بچهها در خانوادههای تکوالدِ بدون درگیری، بهتر پیشرفت میکنند تا کودکانی که در کنار هر دو والد زندگی پرتنشی را سپری میکنند.
او تصریح کرد: کودک قبل از اینکه بداند چه کسی است، به دیگران (مخصوصا مادر) نیاز دارد تا مثل آینه ای بازتاب و بازخوردی از وجودش، به او بدهند تا احساس کند ارزشمند و موردقبول است. کودک بر اساس نحوه رفتار دیگران با او، تصویری از خود در درونش شکل میدهد و خودش را در "آینه چشم دیگری" میبیند. او بسیار تاثیرپذیر است و تصویری که والدین به او میدهند را به عنوان "خودش" میپذیرد و میشناسد.برای مثال اگر والدینی بشدت سختگیر و کمال گرا داشته باشد به احتمال زیاد این ایده در او شکل میگیرد که بی کفایت است و نمیتواند والدینش را هرگز راضی کند.
او تاکید کرد:بر اساس پژوهش های صورت گرفته گرفتن بازخورد مثبت از والدین برای اینکه دنیا جای امنی برای زندگی است، در ذهن کودک بسیار ضرورت دارد. تظاهرات این کمبود در بزرگسالی به این صورت است که او حساسیت زیادی به کوچکترین تغییرات صدا و حرکات اطرافیان پیدا کرده و همه رفتارها را نوعی طرد شدن برداشت میکند و واکنش نشان میدهد! و در نهایت این موضوع بر روابط اجتماعی و بین فردی او تاثیر منفی می گذارد .
روانشناس با بیان اینکه یکی از مهم ترین نقش های خانواده در کودکان پرورش حس مسئولیت پذیری است گفت: اگر تمام مراحل رشد فرزندان درست طی شود، شرایط مسئولیتپذیری مهیا میشود.کودک باید زمانی، بدون انجام دادن کاری حس کرده باشد که دوست داشتنی ترین است و بپندارد: «بودن من، با همین ویژگیهایی که دارم ــ اگر هیچکاری هم نکنم ــ بهترین هدیهای است که خداوند به پدر و مادرم داده.»
او افزود: کودک باید این حس را در فاصلهی سنی تقریبا ۱.۵ تا ۲ سالگی تجربه کرده باشد. او باید در این دوره بطور غیرمشروط، توجه، محبت و عشق کافی دریافت کرده باشد. او نباید چنین تصور کند که بهازای کاری که کرده است دوستش دارند و نباید بهخاطر کاری که نمیکند عشق و محبت و پشتیبانیمان را از او دریغ کنیم.
برجی تصریح کرد: کودک باید بفهمد که او را دوست دارند، صرف نظر از اینکه نمرهی درسیاش خوب است یا بد و اتاقش را مرتب میکند یا نه. او برای پدر و مادرش دوستداشتنی است. اگر این همگامی بین رشد و مسئولیت، وجود داشته باشد، خود ِکودک بیش از هر کس دیگری از پذیرفتن مسئولیتی خاص ،خوشحال خواهد شد.
او ادامه داد: چرا نوجوانان دوست دارند بهمحض اینکه ۱۸ ساله شدند رانندگی یاد بگیرند؟ چون این نوعی مسئولیت است و کاریست که برایشان با لذت و خوشحالی همراه است. اگر کارهای دیگر هم همینطور به آنها معرفی شود، به راحتی آن را میپذیرند. مثلاً اگر به کودک بگوییم وقتی سه ساله شدی میتوانی لیوانت را خودت بیاوری و برای خودت شیر بریزی، او احساس بزرگی میکند. در پرتو این معنا دادنها، کودک فکر میکند که کارهایی که انجام میدهد، نشانی از بهتر شدن، بزرگتر و بالغتر شدن «من» اوست. او نباید این احساس را داشته باشد که هر چه بزرگتر میشود، کارهایش سختتر یا بدتر میشوند.
این مشاوره خانواده تصریح کرد: خانم کارن هورنای روانکاو آلمانی معتقد بود که نیروهای اجتماعی در کودکی ، بر رشد شخصیت تاثیرمی گذارند. رابطه ی اجتماعی بین کودک و والدین عامل اصلی است . هورنای معتقد بود که دوران کودکی تحت سلطه ی نیاز به امنیت قرار دارد که منظور او نیاز به اطمینان بود.
او افزود:تجربه کردن احساس امنیت و فقدان ترس، برای رشد شخصیت و سلامت روان کودک اهمیت زیادی دارد.به طور کلی احساس امنیت کودک بستگی به این داردکه چگونه والدین با او برخورد کنند. شیوه های مختلفی که باعث تضعیف امنیت فرزندان ( و از این رو به وجود آوردن خصومت) ، توسط والدین می شود.از جمله ی این رفتارهای والدین می توان به این موارد اشاره کرد: ترجیح دادن آشکار یک فرزند بر دیگری، تنبیه غیر منصفانه ، رفتار دمدمی، وفا نکردن به عهد، تمسخر ، تحقیر و منزوی کردن کودک از همسالان ، هورنای معتقد بود کودکان می فهمند که محبت والدین آنها واقعی است یا نه.
وی با تاکید بر اینکه والدین همچون بستری هستند که کودک در آن رشد میکند گفت:بستر لرزان و نا امن، زمینه آسیب خواهد بود تا رشد. نگرانی ها را کنار بگذارید و به کودکانتان عشق بورزید تا فرزندانی برومند داشته باشید.
نظر شما