خبرگزاری شبستان - البرز: می گویند میان سعی و صفا، رمی و جمرات باید میدان دار بود. میدان دار تفکری که برگرفته از هویت دینی است. این را اهل عشق گفتند. همانانی که در صفوف عشق به مقام عندربهم یرزقون رسیده اند. آری! شهداء را می گویم.
روی صحبت اما با این دل وامانده و اسیر نفس است که در حسرت حریم عشق و آن عزم عظیم راهپیمایی اربعین حسینی دست خالی و روی سیاه ماند. با تمام باورمان می گوییم، بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود.
باور کنید آقا! این ادعای توخالی نیست. برای منی که پر از منیت های دنیوی هستم، خیال حضور شما تنها نقطه وصل آرامش است. حال مانده ام. بی توشه زیارت. بی دیدن روی ماه ضریحتان، یا آن حال و هوای خاک گرفته زائران پیاده روی اربعین. یا که آن دخترکان عراقی که به تمنای تعارف دانه ای خرما، اشک هایشان جاری می شود.
امشب هفتم ربیع الاول شب شهادت امام حسن عسگری(ع) است. امام و آقایی که موسس زیارت اربعین حسینی است. حال قسم به شوق زائران در مسیر باصفای اربعین حسینی که به عشق اقتدا کردند، یاد غم و غربت این امام عزیز در دلهای مومنان و مومنین آتش انداخته است و برای آن مسافران کربلا که به خاطر شرایط شیوع کرونا محروم از زیارت مانند این آتش دوچندان است.
دلخوش هستیم به تفکر و هویت دینی، آن تفکری که مبنایش را شهداء ترسیم کردند. شهدایی مانند شهید اصغر الیاسی. اصلا قبول. مرا به بزم مهمانی اربعین دعوت نکردید. راهم ندادید. ولی من راه بلدی چون شهید الیاسی دارم. می دانید که را می گویم.
همان جوان 23 ساله ای که اول بار، برات زیارت حضرت زینب(س) و روزی شهادت را در آن پیاده روی اربعین از شما گرفت. با او رهسپار می شود که او نیز با شهید مهدی نوروزی و خیال خوش آن شهید عزم حضور به محضر شما کرد.
کوله اش را بست. تمام مدارک سفر را آماده کرد. خیالش راحت بود که چندی قبل تر، مادرش را برای زیارت کربلا فرستاده بود و در زمان بازگشت مادر تمامی گلدان های حیاط خانه را به پیشواز حضور به کوچه آورده بود. تمامی بچه های محله را بستی داده بود. باورش این بود که برای اذن حضور نزد شما، رضایت مادر اوجب واجبات است. و چه خوب راه عاشقی را ترسیم کرد.
در مسیر اربعین او را می بینم. او که در دوران کودکی اش برای شما سکینه خوانی می کرد. روزهایی که سوار بر چرخ دستی پدر با یک مینی باند کوچک در محله های شهر ملک آباد تا امامزاده برهان الدین(ع) به عشق شما می خواند.
به روضه آخر می رسم. همان روضه علی اکبر(ع). آقای من! مولای من یا امام حسین(ع). اینجای ماجرایش خیلی دیدنی است. روضه آخر را وقتی خواند که در سوریه بود. پشت بیسیم. روضه حضرت علی اکبر(ع) را اول برای مادر خواند. مادرش ذوق زده بود. پدر را صدا کرد. هر دو گوش می دادند و می گریستند.
طی این سفر من هم مانند شهید اصغر الیاسی به بین الحرمین رسیده ام. اذن از حضرت عباس(ع) گرفتم. آقا به زیارت شما می آیم. هرچند با مرغ خیال. مرا به حرمت یاد و نام شهدایی چون شهید اصغر الیاسی بپذیرید.
یا امام حسن عسگری(ع) امشب عزادار شهادت شما هستیم، امامی که موسس زیارت اربعین حسینی است و بار دیگر دست های التماس خود را برای ظهور در محضر خدا بلند می کنیم که ظهور منجی بشیریت تنها راه نجات است.
* یادداشت از مهدیه دانایی
نظر شما