مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه»/مقاله توهین‏آمیز روزنامه اطلاعات

قیام 19 دی چند روز بیشتر به طول نیانجامید، اما رویدادی آنی و شورشی زودگذر و شتاب‏آلود نبود بلکه تجمیع فشارهای روحی و روانی توده‏های زیر ستم ناشی از اقدامات ضدمذهبی شاه ...

تحلیلی بر وضعیت کشور در آستانه واقعه 19 دی
شاه با اطمینان از حمایت امریکا، مبارزه علنی خود را با روحانیون ـ انعطاف‏ناپذیرترین دشمنان خود ـ آغاز نمود. هرچند وی در فرصتهای پیش‏آمده از موضع‏گیری علیه نیروهای مذهبی کوتاهی نکرده بود، اما رحلت آیت‏اللّه‏ مصطفی خمینی، نفوذ اجتماعی و سیاسی علما را بار دیگر به معرض نمایش گذاشت و تعلل را در مبارزه با روحانیون، برای شاه جایز نساخت. احسان نراقی به نقل از یکی از مسئولان ساواک می‏گوید:
پس از اینکه آسید مصطفی خمینی در نجف فوت شد و این جریان وسیله‏ای شد که در ایران مجامع ترحیم مرتباً تشکیل بشود. خلاصه عدم رضایت سیاسی به این قِسم، خودش را بیان می‏کرد که شاه را از این بابت خیلی عصبانی کرده بود این جلسات و مجالس ترحیم. در این بین یاسر عرفات یک تلگراف تسلیتی به آقای خمینی در نجف مخابره می‏کند آقای خمینی در جواب به یاسر عرفات می‏گوید که درد و محنت من روزی پایان می‏گیرد که ملت ایران از شرّ این آدم جابر مثلاً فارغ بشود، راحت بشود این مسئول ساواک به من گفت نصیری [رئیس ساواک] این متن را برده بود برای شاه، به شاه نشان می‏دهد و شاه می‏گوید حالا دیگر باید جنگ را علنی کرد با روحانیون به خصوص با آقای خمینی، بروید یک مقاله تهیه بکنید.
به این ترتیب چند ماهی از واقعه رحلت فرزند امام نگذشته بود که رژیم اشتباه سیاسی تاریخی خود را مرتکب شد که این اشتباه نقطه عطف دیگری در تعمیق و گسترش نهضت اسلامی شد و آن چاپ مقاله توهین‏آمیز «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به قلم رشیدی مطلق بوده است.

تحلیلی بر مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه»
مقاله مزبور، به مناسبت روز کشف حجاب و نزدیکی سالگشت انقلاب سفید در 17 دیماه 1356 در روزنامه اطلاعات چاپ و منتشر شد. محتوای مقاله درباره انقلاب شاه ومردم و معرفی مخالفان آن تحت عنوان عوامل «استعمار سرخ و سیاه» بوده است. نویسنده سعی کرد رابطه نامرئی بین آن دو استعمار را روشن کرده و به مردم معرفی کند. نگارنده مقاله در عین حال که آگاهانه روحانیون را به عنوان ارتجاع سیاه، مورد توهین و حمله قرار داده بود؛ آنان را عاملی در دست مالکان، برای ایجاد مشکل در راه پیشبرد انقلاب سفید و ناپایدار ساختن ثبات سیاسی کشور معرفی کرده است. اما به طور زیرکانه سعی نموده خط فاصلی بین روحانیون تندرو مخالف با روحانیون طرفدار رژیم و محافظه‏کار بکشد و با معرفی عده معدودی از آنان به عنوان مخالفان اصلاحات، اختلاف درون گروهی روحانیون را برجسته ساخته و از همبستگی گروهی آنان ممانعت به عمل آورد. مؤلف مقاله، امام خمینی(س) را جزء معدود علمای مخالف ذکر کرده و در ریشه‏یابی علل مخالفت، ایشان را وابسته به «مرکز استعماری انگلیس» می‏داند. یعنی همان توهمی که شاه را تا پایان حیاتش همراهی کرده و انقلاب را ناشی از درافتادن وی با قدرتهای بزرگ می‏دانست. به هر حال، مقاله با مطالب اهانت‏آمیز سعی کرده نفوذ اجتماعی و سیاسی امام خمینی(س) را در بین توده‏ها تضعیف ساخته و از بین ببرد. در قسمت پایانی مقاله، ضمن معرفی امام به عنوان عامل اصلی واقعه 15 خرداد، از مفاد یک گزارش خبری مبنی بر ورود یک عرب به نام محمد توفیق القیسی با یک چمدان محتوی ده میلیون ریال پول نقد به ایران و دستگیری وی خبر می‏دهد و همچنین مصاحبه مطبوعاتی نخست‏وزیر وقت را نیز شاهدی بر آن ذکر می‏کند. ورود فرد عرب در جریان واقعه 15 خرداد، از جانب مقامهای رسمی و روزنامه‏های دولتی در سطح گسترده مطرح شد اما از آن زمان تا سال 1356 یعنی به مدت 14 سال مسأله مسکوت گذاشته شده بود و حتی رژیم درصدد اثبات آن با دلایل و شواهد متقن و مستدل نیز برنیامد. خلاصه کلام اینکه، هیچ کدام از قسمتهای مقاله بر بنیاد اسناد محکمه‏پسند و مسئول، بنا نشده بود بلکه مجموعه‏ای از ذهنیات ناشی بوده است که بعدها شاه قسمتهای عمده آن را در کتابش «پاسخ به تاریخ» تکرار نمود. در مورد نویسنده مقاله بین صاحب‏نظران اتفاق نظر وجود ندارد. با این همه بر سر اینکه احمد رشیدی مطلق، اسمی مستعار است تقریباً از همان روزهای اول وحدت نظر وجود داشت. در فهرست احتمالی نویسندگان اسامی داریوش همایون (وزیر اطلاعات و جهانگردی کابینه جمشید آموزگار)، فرهاد نیکوخواه، پرویز نیکخواه، امیرعباس هویدا، ساواک دیده می‏شود. اما این نظر که «با توجه به شکل حکومت پهلوی و سلسله مراتب تصمیم‏گیری در رژیم چنین تصمیمی باید از طرف شخص شاه یا ساواک یا هیأت دولت اتخاذ شده باشد و اینکه چه کسی این تصمیم را گرفت، اهمیتی ندارد» پذیرفتنی می‏نماید. زیرا ساواک بر مطبوعات نظارت کامل داشت و بدون اجازه آن سازمان، مطالبی به این مهمی امکان چاپ نداشت.
شرح چگونگی واقعه 19 دی
با توزیع روزنامه اطلاعات در شهر قم، خبر اهانت به امام و روحانیون بسرعت در محافل علمی و مذهبی حوزه پیچید. طلاب حوزه علمیه این خبر تازه را به اطلاع اساتید و فضلای حوزه رساندند. بنابراین اولین واکنش نیز از سوی اساتید حوزه علمیه، که شاگردان، همکاران یا دوستان امام بودند، نشان داده شد. تعدادی از فضلا و اساتید شب هیجدهم دی در منزل آیت‏اللّه‏ نوری همدانی نشست اضطراری پیرامون مقاله چاپ شده و اهانت به روحانیون و امام تشکیل دادند. از افراد شرکت‏کننده در این جلسه حساس، که گردانندگان اصلی و تصمیم‏گیرندگان وقایع چند روز بعدِ قم بودند، می‏توان از حسین نوری همدانی، محمدعلی گرامی، یوسف صانعی، وحید خراسانی، سیدحسین موسوی تبریزی، جعفر سبحانی، ناصر مکارم شیرازی، محمد مؤمن، سیدحسن طاهری خرم‏آبادی، محمد محمدی گیلانی، علی مشکینی، شاکری تهرانی، محمد یزدی و چند تن دیگر نام برد.
در این جلسه دو پیشنهاد مهم مطرح شد و هر کدام از آن دو نظر مخالفان و موافقانی داشت. یک نظر این بود که کلاسهای درس حوزه و مدارس مذهبی قم تعطیل نشود بلکه اساتید در کنار دروس فقهی چند دقیقه‏ای پیرامون فاجعه توهین به روحانیت و امام صحبت کنند و با بحث کلاسی، طلاب را نسبت به ماجرا و وظایف خود روشن و آگاه سازند. این نظر که از جانب مکارم شیرازی و وحید خراسانی مطرح شده بود توسط اکثریت شرکت‏کنندگان رد شد زیرا چنین برنامه‏ای نیاز به زمان طولانی داشت، اما در کوتاه‏مدت جوابگوی نهضت اسلامی، که با رحلت آیت‏اللّه‏ مصطفی خمینی جان دوباره‏ای پیدا کرده بود، نمی‏شد و «موج‏آفرین» نبود. نظر دوم، که از جانب اکثریت حضار مطرح شده بود، خواهان تعطیلی کلاسهای درس و نماز جماعات در روز هیجدهم دیماه به نشانه اعتراض بود. بر اساس سنت قدیمی و رایج حوزه علمیه در وقایع مهم سیاسی و مذهبی کلاسهای درس را به نشانه اعتراض تعطیل می‏کردند و به دنبال آن، مراجع، فضلا و اساتید حوزه اعلامیه صادر کرده، مردم را از واقعیتهای موجود آگاه می‏ساختند. این شیوه در سالهای پیشین بارها امتحان موفقیت‏آمیز خود را پس داده بود و به تعبیری «موج‏آفرین» بوده است. باید افزود که این اختلاف‏نظر برآیند اختلافات دیدگاههای سیاسی شرکت‏کنندگان جلسه نبود؛ از این رو، در روند تصمیم‏گیری و هدایت مراسم روز هیجدهم دیماه تأثیری نگذاشت و همگی آنان به طور هماهنگ به اقدام پرداخته و سخنرانیهای تند و مؤثری نیز انجام دادند.
تصمیم بعدی شرکت‏کنندگان جلسه، مطلع ساختن مراجع بزرگ و درجه اول حوزه از تصمیم جلسه اساتید و هماهنگی با ایشان بوده است. چند تن از فعالان جلسه از جمله موسوی تبریزی، طاهری خرم‏آبادی، مؤمن، نوری همدانی و یزدی مأمور ابلاغ تصمیم جلسه به آیات عظام محمدرضا گلپایگانی، سیدکاظم شریعتمداری، شیخ مرتضی حائری و سیدشهاب‏الدین نجفی مرعشی شدند. مراجع بدون هیچ‏گونه مقاومتی تصمیم جلسه مبنی بر تعطیلی کلاسهای درس را پذیرفتند. به این ترتیب در مقابل اقدامات ضدمذهبی و روحانی رژیم جبهه مشترکی تشکیل دادند. اتفاق نظر آیات عظام یکی از مهمترین جلوه‏های هماهنگی مواضع سیاسی و آگاهی گروهی آنان بوده است. چنین وحدت نظری و تداوم آن در یک سال بعد، رهبری روحانیون را در کل نهضت مطرح ساخت و با وقایع تسلسلی بعدی، موقعیت آنان در رهبری تثبیت کرد. باید افزود که کوچکترین شکاف در صفوف مراجع بزرگ حوادث ناگواری برای رهبری نهضت پدید می‏آورد؛ اما رفتار هماهنگ و هوشمندانه توأم با آگاهی گروهی روحانیون از بروز اختلاف نظر سیاسی جلوگیری کرد. چنین موضع‏گیری هماهنگی در رفتار سیاسی ده سال گذشته مراجع کم‏سابقه بوده است. آنان نه در واقعه کاپیتولاسیون و نه در ماجرای 17 خرداد 1354 و نه حتی در وقایع مربوط به جشنها و تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی به چنین وحدت نظری دست نیافته بودند. از این رو، باید از این موضع‏گیری مراجع به عنوان نقطه عطف فعالیت سیاسی آنان نام برد.
به هر حال، صبح روز هیجدهم دیماه کلاسهای درس حوزه به طور هماهنگ تعطیل و راهپیمایی حدود دویست نفر از طلاب با راهنمایی مدیران مراسم از جلوی مدرسه خان به سوی منازل آیات عظام آغاز شد. در بین راه مدرسه خان تا بیت آیت‏اللّه‏ گلپایگانی ـ اولین مکان تجمع اعتراض‏آمیز تظاهرکنندگان ـ تعدادی از مردم غیرروحانی از طبقات مختلف به صف راهپیمایی پیوستند و جمعیتی در حدود پانصد نفر را تشکیل دادند.
آیت‏اللّه‏ گلپایگانی در یک سخنرانی، ضمن اعلام مواضع مخالفت‏آمیز علما درباره اصلاحات شاه، وحدت کلمه و اجتناب از تفرقه و اختلاف را توصیه نمودند. ایشان در قسمتی در سخنرانی خود گفتند:
مدتی است که به دین و روحانیت جسارت می‏کنند دستگاهها می‏گویند روحانیت با ما بودند در صورتی که همه مراجع با برنامه آنها مخالف هستند و این را همه می‏دانند و حالا هم مخالف هستیم بعداً هم مخالف خواهیم بود... باید متحد باشید اختلاف را کنار بگذاریدختلاف بین ما از آمدن کارتر زیان‏آورتر است، آنها از اختلافات ما استفاده می‏کنند ... درسها را تعطیل کردیم ولی نباید که به همین جا اکتفا کنیم.
فضلا و اساتید حوزه علمیه، که نقش فعالی در به راه انداختن تظاهرات ضد رژیم داشتند، شب نوزدهم جلسه دوم خود را در منزل یکی از فضلای دست اندرکار تشکیل دادند تا ضمن بررسی پیامدهای تظاهرات و راهکارهای مبارزه در بلندمدت، در مورد تداوم تعطیلی کلاسهای درس حوزه، تعطیل بازار و گسترش دامنه تظاهرات تصمیم بگیرند. ظاهراً در تشکیل این جلسه، اعلام حمایت بازاریان از حرکت اعتراض‏آمیز روحانیون و طلبه‏ها مبنی بر تعطیلی بازار مؤثر بوده است. طبق قرار قبلی، بازاریان صبح نوزدهم با تعطیل بازار، تظاهرات‏کنان به طرف حوزه علمیه راه افتادند. درسهای حوزه یکی پس از دیگری تعطیل و طلاب به صفوف راهپیمایی پیوستند. با وارد شدن بازاریان، دانش‏آموزان و دانشجویان و مردان سایر اقشار و طبقات اجتماعی به صفوف محدود طلاب و روحانیون، دامنه تظاهرات بسیار گسترده شد.
به هر حال، راهپیمایان حرکت به سوی بیت اساتید حوزه را همچون روز پیش آغاز کردند. صبح به منزل اساتیدی چون علامه محمد حسین طباطبایی، ناصر مکارم شیرازی، وحید خراسانی رفتند و بعدازظهر نیز محل تجمع، منزل نوری همدانی تعیین شد. هرچه بر تعداد جمعیت افزوده می‏شد کنترل راهپیمایی از دست‏گردانندگان آن خارج می‏شد و بتدریج تظاهرات جنبه خشونت‏آمیز پیدا می‏کرد. با این همه، صبح روز نوزدهم تظاهرات بدون درگیری خشونت‏آمیز تمام شد. اما بعدازظهر مردم پس از استماع سخنان نوری همدانی با شعارهای «مرگ بر این حکومت یزیدی»، «درود بر خمینی»، «بگو مرگ بر شاه» و با حمله به بانک صادرات در دفتر حزب رستاخیز به رویارویی با نظامیان مسلح پرداختند. به این ترتیب، تظاهرات به خشونت کشیده شد.
به هر حال، تظاهرات عصر روز نوزدهم دی به خشونت گرایید و تعدادی کشته و تعدادی دیگر نیز زخمی شدند. ظاهراً درگیری پراکنده و شلیک تیرهای هوایی تا پاسی از شب ادامه یافت. اما رژیم بسرعت کنترل شهر را در دست گرفت. گردانندگان تظاهرات برای روز بیستم برنامه‏ای نداشتند زیرا نارضایتی مراجع عظام مانع از تداوم تظاهرات در سطح گسترده شد. صبح روز بیستم مردم در دسته‏های کم تعداد به سوی بیت آیت‏اللّه‏ گلپایگانی حرکت کردند که این تجمع با دخالتهای نیروهای پلیس متفرق شد. از همان روز بیستم نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم دستگیری گسترده دست‏اندرکاران و گردانندگان وقایع قم را آغاز کرد و با تبعید آنان به شهرهای مختلف، بار دیگر شهر به کنترل نیروهای امنیتی و انتظامی درآمد. طبق اسناد ساواک ده نفر از سرشناسان و عناصر اصلی واقعه شناسایی و هرکدام به مدت سه سال به شهرهای دوردست تبعید شدند. از این تعداد 7 نفر روحانی و مدرس حوزه و 3 نفر بازاری بودند.
مسأله قابل تأمل در این واقعه، بررسی خاستگاه اجتماعی، بافت و ترکیب جمعیتی تظاهرکنندگان می‏باشد. اولین گروه شرکت‏کننده، که نقش گردانندگان و مدیران تظاهرات را بر عهده داشتند، علمای اعلام و مدرسان حوزه علمیه قم بودند از میان این مدارس نیز، طلبه‏های مدارس خان، رسالت و حقانی بیشترین نقش را در پیشبرد واقعه 19 دی داشتند. حرکت اعتراض‏آمیز این دو دسته در روز 18 دیماه با رفتن به منزل مراجع عظام و علمای اعلام بدون درگیری آغاز شد و با ورود سایر اقشار ملت در روز 19 دیماه، تظاهرات از حالت اعتراض طبقه‏ای به مبارزه توده‏ای تبدیل شده و جنبه خشونت‏آمیز پیدا کرد.
زنان و سایر گروههای اجتماعی (همچون پزشکان) نیز نقش مؤثری در گسترش دامنه تظاهرات و مداوای مجروحین ایفا کردند. با دقت در خاستگاه اجتماعی شهدای واقعه می‏توان چنین ادعا کرد که تظاهرات 19 دی قم با شرکت همه جانبه اقشار مختلف شهری، جامه عمل پوشید نه با یک قشر یا دسته‏ای خاص؛ و این مسأله در سخنرانی واعظان و سخنرانان در روزهای 18 و 19 دی بخوبی نمایان است. هرچند در پدیدآوردن واقعه، روحانیون نقش مهمی داشتند اما در گسترش دامنه آن مردم غیرروحانی مؤثر بودند.
در شهر قم در دو روز 18 و 19 دی بیش از ده سخنرانی توسط مراجع عظام و فضلای حوزه انجام شد و دهها اعلامیه در اعتراض به عملکرد رژیم توسط گروههای مختلف اجتماعی صادر گردید. در شهرهای دیگر نیز به تبع شهر قم، اعتراضات متشکل صورت گرفت که بیشترین اقدامات از سوی گروهها و جماعات متشکل و سازمان یافته‏ای چون ائمه جماعات، حوزه‏های علمیه شهرستانها، بازار و دانشگاهیان و گروههای سیاسی صورت گرفت.
به هر حال، مردمان شهرهای مختلف در اظهار همدردی با مردم قم و ابراز مخالفت با رژیم، اعتصابات و تظاهرات گسترده‏ای را سامان دادند که شاید بتوان گفت از واقعه 15 خرداد 1342 به بعد بی‏نظیر بوده است. در شهرهای مختلف از جمله تبریز، تهران، اصفهان، دزفول، یزد، قزوین، اهواز، مشهد و زنجان مردم ضمن برگزاری تظاهرات ضددولتی، دکه‏ها و مغازه‏ها را تعطیل کرده و ائمه جماعات نیز به منظور اعتراض از حضور در مساجد و برگزاری نماز جماعات خودداری کردند. دانشجویان دانشگاههای مهم کشور از جمله دانشگاههای تهران، تبریز، اصفهان و دانشجویان خارج از کشور به صورت هماهنگ اقدامات رژیم را محکوم کردند. گستردگی دامنه نارضایتی عمومی از پراکندگی شهرهای مزبور کاملاً نمایان است. صدور صدها اعلامیه از جانب مراجع، علما و فضلای شهرهای مختلف در محکومیت اعمال خشونت‏بار رژیم و اعلام همدردی با مردم قم، نشانی از تجدید نهضت مردمی علیه نظام حاکم بود. دامنه اعتراضات نه تنها به شهرهای بزرگ و مراکز استان محدود نشد، بلکه شهرهای کوچک نیز به تبعیت از رهبران شهرهای بزرگ به اقدامات مشابهی دست زده بودند. اسناد ساواک علاوه بر شهرهای بزرگ نام برده، از تعطیلی «حدود 45 مغازه لبنیاتی، خرازی، میوه‏فروشی و بیش از 10 باب مغازه‏های نانوایی و قصابی» در اردکان یزد خبر می‏دهد. همچنین اسناد ساواک از مهاجرت علمای شهرهای یزد از جمله شیخ محمد صدوقی یزدی از یزد، سیدروح‏اللّه‏ خاتمی از اردکان و شیخ ابراهیم اعرافی از شورک میبد به قم به منظور کسب تکلیف نهایی از مراجع عظام و دست‏اندرکاران راهپیمایی برای هماهنگی اقدامات ضد رژیم حکایت دارد. درواقع، قم به کانون و هسته اصلی مبارزه با رژیم تبدیل شد و این مسأله در اسناد ساواک بخوبی گزارش شده است. برای نمونه، حوزه علمیه قزوین نیز پس از کسب تکلیف از قم به بازار و تعطیل مساجد و نماز جماعت اقدام کردند.

سخن آخر:
واقعه 19 دی مخالفت گروهی از علما و مخالفان سیاسی را به مخالفت عمومی و توده‏ای تبدیل ساخت و دامنه اعتراضات را وسیعتر ساخت.هرچند قیام 19 دی چند روز بیشتر به طول نینجامید، اما رویدادی آنی و شورشی زودگذر و شتاب‏آلود نبود بلکه تجمیع فشارهای روحی و روانی توده‏های زیر ستم ناشی از اقدامات ضدمذهبی و سیاستهای اقتصادی و اجتماعی بود که در طول سالها دیکتاتوری و خشونت عریان به روی هم انباشته شده و در یک لحظه تاریخی خود را نشان داد. به عبارت دیگر، می‏توان 19 دی را انفجار فشارهای متراکم توده‏های مردمی دانست که زمینه‏های آن از کودتای 27 مرداد 1332 شروع شد و با چند حادثه دیگر از جمله 15 خرداد 42، 17 خرداد 54، و درگذشت مشکوک آیت‏اللّه‏ مصطفی خمینی به آن دامن زده شد و آماده انفجار بود و مقاله توهین‏آمیز روزنامه اطلاعات جرقه این انفجار را زد.


منبع:پایگاه مجلات تخصصی نور

 

کد خبر 11064

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha