به گزارش خبرگزاری شبستان: "ابن خلدون"، مورخ و جامعه شناس مشهور قرن 14 شمال افریقا،اعتقاد دش براین بود که دین اسلام مهمترین قدرتی بود که توانست نقش جهان بینی اسلامی را در افریقا ایفا نماید. نظریات شگرف او اهمیت حضور اسلام رادرتمام قاره افریقا روشن می کند.
معمولاً هرگاه که صحبت از اسلام درقاره افریقا به میان می آید منظور گوینده یا نویسنده مطلب منطقه شمال ،مرکز،شرق وغرب افریقا رادربرگرفته وبحثی از حوزه جنوب این قاره مطرح نمی شود. آنگاه که ادبیات اسلام درافریقا را بخواهیم مروری کنیم اطلاعات ومنابع بسیارمحدودی رادرخصوص اسلام درحوزه جنوب این قاره بدست می آوریم. البته شاید دلیل این مساله راچنین می گویند که بطورکلی حوزه جنوب افریقا از لحاظ آمارمسلمانان بی اندازه غنی است و لذا،چه بسا جایگاه خاصی رابرای خود دارد و یا هم اینکه اگر خواسته باسیم با برخوردی ساده انگارانه به موضوع نظر افکنیم اسلام در این منطقه هنوز دارای اطلاعات جامعی نیست.
به رحال بی جهت نیست که جوامع اسلامی درجنوب افریقا توجه نچنانی را ازسوی رسانه های جمعی بین الملل دریافت نکرده اند.اسنادتاریخی براین ادعایند که نخستین توجه ارتباطات جمعی جهان به مسلمانان جنوب افریقا دردوران معاصر دراوایل دهه 1980 صورت گرفت وآن زمانی بود که مسلمانان جنوب افریقا ضمن مشارکت گسترده ومتحد وهمسوبا اعتراضات ضد آپارتاید به خیابانهای افریقای جنوبی ریختند وبدین صورت مورد توجه رسانه های جهانی قرار گرفتند.(1)
از آن زمان، حوادث مختلف اسلام دراین منطقه را دررسانه های بین المللی مطرح ساخت چه درجریان جنگ دربوسنی ،از طریق براه انداختن " بیمارستان سیار"ویا تشکیل گروه مبارزه با اعتیاد "پاگاد"( جامعه مبارزه با اعتیاد واوباش)ونیز گروه " Bakeli Mulesi"،رهبری حرکت آزادیبخش جبهه دموکراتیک متحد مالاوی درمقابل Kamuza Banda، دیکتاتوروقت که نخستین رئیس جمهورمسلمان مالاوی گردید، درهمه این دوران اسلام بنوعی سیمای خودرا نشان داد.
جالب است که خاطرنشان کنیم J Spencer Triminghanدرکتاب تحسین برانگیزش با عنوان: " نفوذ اسلام درافریقا" اعتقاد دارد:
" مسلمانان درمنطقه مرکزی وجنوب افریقا بسیار کم جمعیتند ، کمتر از یک درصد"(2)
چنین درک ومحاسبه نادرستی نشان می دهد که اطلاعات بسیارکمی دراین بخش ازافریقا پیرامون اسلام ومسلمانان تاکنون دردست بوده است
.
گفته می شود دین اسلام درحوزه جنوب افریقا حدود 8.1% جمعیت را(3) درمقایسه با 44% جمعیت مسیحی و39% ادیان بومی افریقایی شامل است.بنابراین ، فقط با توجه به آماراخیر باید اذعان نمود که اسلام درجنوب افریقا قدرتی را می ماند که دربرابرهیمنه عظمت اسلامی در شمال این قاره درحد وقواره بسیارکمتری است.
آمارها وارقام جمعیت مسلمانان در حوزه جنوب افریقا از منابع مختلف متعدد ذکر شده برای مثال ، جدول ذ یل که از اطلاعات آماری کتاب " اسلام در صحرای افریقا" اثر "استامر"و تحقیق "اسلام در جنوب افریقا" تالیف "محمد عمره" اخذ گردیده، جمعیت کشورهای واقع در این حوزه چنین ارائه شده است:
(لازم به ذکراست که ارقام جدول براساس مندرجات آماری منا بع فوق نقل گردیده ولذا، احتمال اینکه با اطلاعات منابعی دیگر اختلاف داشته باشد امری بدیهی است .برای نمونه برخی منابع جمعیت فعلی زیمبا بوه را رقمی حدود 5/12 میلیون نفر می دا نند).
ردیف کشور جمعیت مسلمان مسیحی و ادیان بومی
1 آنگولا 10.100.000 --------- 100%
2 بوتسوانا 1.400.000 6/1% 98.4%
3 لسوتو 1.800.000 5/1% 98.5%
4 مالاوی 9.500.000 48% 52%
5 موزامبیک 16.300.000 40% 60%
6 نامیبیا 1.800.000 0.3% 99%
7 افریقای جنوبی 39.100.000 2% 70%
8 سوازیلند 850.000 1% 60%
9 زامبیا 870.000 1% 19%
10 زیمبابوه 11.400.000 1% 99%
دراین تحقیق برآنیم تا تاریخ ورود اسلام را در ده کشورواقع در حوزه جنوب افریقا (آنگولا،بوتسوانا، لسوتو،مالاوی ،موزامبیک، نامیبیا،افریقای جنوبی،زامبیا وزیمبابوه) مورد بررسی قراردهیم.هرچند درمطالعه پیش رو ضمن نگاهی تاریخی به موضوع ، بی تردید نمی توانیم ابعاد اجتماعی ،فرهنگی،آموزشی،اقتصادی وسیاسی حضوراسلام دراین حوزه افریقایی را از نظر دورآوریم.
لذا ، درابتدا اگر از خود سوال کنیم که به چه دلیل ویا دلایلی اسلام درجنوب افریقا رشد سریعی را نداشت ؟ ویا اینکه چرا پس از اینکه دین اسلام به سرزمین مالاوی وشمال موزامبیک که رسید عمدتاً درهمانجا ماند یا به تعبیری دیگر نتوانست همانند این دومنطقه دردیگر کشورهای حوزه جنوب افریقا نفوذ نماید؟ آمار نشان می دهد جمعیت مسلمانان در مالاوی وموزامبیک 35% و40% کل جمعیت این دوکشورراتشکیل می دهند درحالیکه دردیگرکشورهای واقع در حوزه جنوب افریقا جمعیت 2% را برای مسلمانان دربرابر خود داریم.
تحولات آنچه به آن دموکراسی درجنوب افریقا اطلاق گردیده باعث شده تا اسلام در منطقه با برآیند روبه توسعه ای خاصه در دوکشور افریقای جنوبی ومالاوی ، جایی که فرایند دموکراسی چالش جدیدی را درجهت گسترش اسلام در این منطقه بوجود آورده ایجاد نماید. شاید باورمان نیاید که دراین میان نقش کلیسا درمالاوی چه بود واینکه مسلمانان چگونه درکشوری ماوی یافتند که روزگاری درآغاز قرن بیستم اکثریت جمعیت را داشتند.
واقعیت اینکه دوران آپارتاید درمنزوی ساختن وجلوگیری از پیشرفت اسلام در منطقه نقش مهمی را ایفا کرد. Gorkeh Gamal Nkrumah، دراثر خود با عنوان :"اسلام درجنوب افریقا"، می نویسد:"اگر روزی مسلمانان مسلمانی خودرابه واسطه هندی بودن خود درجنوب افریقا داشتند اما از دهه 1980 که محو نژاد پرستی را درتاریخ معاصر دیدیم ، مسلمانان نیز ضمن تاثر پذیری از تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی از محو آپارتاید حیات دیگری یافتند ومبارزات علیه آپارتاید موقعیت مسلمانان را از همه لحاظ پیش برد.(4)
و لذا، دوران پسا آپارتاید حیات مجددی را نه تنها برای مردم افریایی این حوزه بلکه برای مسلمانان جنوب افریقا به ارمغان داشت. دراین میان نقش رهبری نلسون ماندلا وتابو امبکی را دراحیای رنسانس افریقایی نباید کم ارزش نمود. به عبارت دیگر مسلمانان جنوب افریقا پس از شکست آپارتاید گویا دوباره به دنیا آمدند واینک می خواهند بار دیگر در صفحه روزگارافریقا هویت گم گشته خویش را باز آفرینی کنند وبه جهانیان حضور بالنده وفعال خودرا دوباره نشان دهند.
آشنایی افریقا با دین اسلام:
نخستین ارتباط اسلام با مردم افریقا زمانی بود که رسول گرامی اسلام حضرت محمد(ص) گروهی از مسلمانان را به منطقه حبشه (اتیوپی) اعزام داشت.وهمینطور اولین زمان ورود اسلام به شمال افریقا به سال 639 بعد از میلاد می رسد که مصر دروازه آشنایی با اسلام بود.وکم کم این دین درسراسر حوزه شمال قاره تا مغرب گسترش یافت.
تا آغاز قرن هشتم میلادی شمال افریقا به اسلام گروید.دومین دوران رشد ونفوذ اسلام درحوزه سواحل غربی بسمت جنوب صحرای افریقا واز جنوب تا کمربند سودان ومنطقه نیل راه یافت.دراین میان نقش تجارت ومهاجرتهای اقتصادی را در نوسعه اسلام در قاره باید مهم شمرد.از سوی دیگر در حوزه سواحل شرقی افریقا ، اسلام از طریق تجارعرب برخاسته از سرزمینهای عرب زبان منطقه خاورمیانه ونیز خلیج فارس وارد کشورهای ساحلی گردید.والبته گسترش اسلام در افریقای مرکزی نیز اتفاق افتاد اما نه مانند مناطق شرقی وغربی افریقا .
آنچه دراین میان قابل تامل است اینکه گسترش اسلام درشمال افریقا ازطریق فتح وپیروزی صورت گرفت اما درجنوب قاره وبطورکلی افریقای سیاه بواسطه مهاجرتهای تجاری توسعه یافت.
پروفسور "علی مزروعی" در کتاب :" The Africans,ATriple Heritage " می نویسد:
"نشر دین اسلام درقاره افریقا بطورکل همچون شکل هلال وارونه بود.اسلام درشمال وغرب وشرق که شامل شاخ افریقا هم می شود بیشترین قدرت راداشته اما در میانه قاره نسبتاً ضعیف نمایان شد والبته درجنوب افریقا براستی بسیار کمتر جلوه نمود. طبیعت تاثیر اروپا برافریقا نیز بی تاثیر بر اسلام درافریقا نبود. رشد اسلام در افریقای شرقی وجنوبی بواسطه استعماراروپا تقلیل یافت. می بینیم همانطورکه درست اسلام ازطریق فتح وپیروزی به شمال افریقا رسید، رشد ونفوذ مسیحیت درجنوب افریقا راهم از همان طریق مشاهده می نمائیم."(5)
واما، گسترش اسلام رادرافریقای مرکزی همانند افریقای غربی ودرکمربند سودانی نمی بینیم یعنی کشورهایی که درمرکز قاره واقع وازجمعیت اقلیت مسلمان برخوردارند(گینه استوایی 25%،گابن 1% ،کنگو15% ، جمهوری دموکراتیک کنگو 10% ،رواندا 1% ،بروندی20%،واوگاندا 36%).علی مزروعی می نویسد:
" اسلام در افریقای غربی علی رغم استعماراروپا پیروز درحالیکه درافریقای شرقی ازسوی همان استعمار نگهداشته شد.سوال اینجاست که علت این اختلاف درچیست؟
یکی از عللی که اسلام با قدرت بالایی در افریقای غربی حضورداشت درواقع درجه بالاتر بومی سازی وافریقایی شدن اسلام بود. لذاف دین اسلام ضمن جدایی رهبری خود از اعراب به نوعی استقلال درافریقای غربی رسید.علما ورهبران بزرگ،قهرمانان جهاد اسلامی چون فولانی عثمان دان فودیو در شمال نیجریه آنهم دراوایل قرن نوزدهم که برای امت خود آشکارگشتند، بومیانی افریقایی بودند. پدیده ای که بواقع خلاف آنرادر بسیاری از افریقای مرکزی دیدیم که چگونه اعراب مهاجر یا مسافر نقش نامتناسبی را ایفا کرده وبخوبی تفاوت رهبری را در دومنطقه افریقایی شاهد بودیم."(6)
مزروعی درادامه اعتقاددارد که حضوربسیار قوی اروپا درمناطق شرقی وجنوبی افریقا از گسترش اسلام ممانعت به عمل آورد.یعنی درست برخلاف افریقای غربی که تا قرن نوزدهم میلادی غیبت مردم سفید پوست راشاهد بودیم وساختاررهبری از آن نوع افریقایی بود که طراوت وآتوریته محلی را دراختیارداشت.(7)
بعدها این نظریه ازسوی "دکترO H Kasule"چنین مطرح شد:
"دین اسلام در قرن نوزدهم جهش صعودی پیداکرد .آنچه را که تهاجم استعماراروپا درنیمه دوم قرن نوزدهم درافریقا انجام د اداگر اتفاق نمی افتاد امروزه به یقین افریقای دیگری راشاهد بودیم.گسترش دین اسلام دردوره استعمار مخالفتها وچالشهای بسیاری رااز ناحیه اربابان استعماری که تمامی تلاش خودرابرای سرکوب نمودن حرکتهای اسلامی نشان می دادند تجربه نمود.
"جانستون "، فرمانداربریتانیایی اسقف وقت را مطمئن ساخت که هرگز اجازه نخواهددادکه دین اسلام در اوگاندا گسترش یابد وخوداوچنین نوشت :
" برای دولت بریتانیا ، اصلاً موجب خشنودی نیست که دین اسلام هواداردیگری را درکشوراوگاندا نسبت به آنچه مابرای این مردم انجام می دهیم بخواهد جذب نماید. چراکه مسلمانان نه تنها نمی توانند از عهده اینکاربرآیند بلکه همیشه مخالفت شدید با قدرت مسیحیت رادردل خویش دارند."
به هرحال عبارت فوق درست برعکس آن چیزی است که Trimingham می گوید:
" دین اسلام درشرق افریقا بویژه درتانگانیکا گسترش یافت وزمان نفوذ آن به دهه 1880 دوران کنترل آلمانها برمنطقه می رسد.ویکی از جنبه های نفوذ اروپا همان راهی است که درواقع گسترش اسلام را سهل وآسان نموده است.(8)
بدنبال آن، Trimingham، اضافه می نماید که چون اسلام دین شناخته شده ای است فرانسه وبریتانیا تمایل همکاری با آنها رادارند اما مشکل اینجاست که مسلمانان با فرقه های ملحد سرسازگاری ندارند.(9)
چنین تناقضی ، چه درصورتی که استعماراروپایی گسترش اسلام درافریقا راهموارکرده باشد ویا به شرطی که توسعه اسلام علتی دیگررا بطلبد که این خود تحقیق جداگانه ای را می طلبد. کافی است اشاره کنیم که تاثیر فعالیت میسیونری مسیحیت استعماری بطورطبیعی بر گسترش اسلام بستگی به عوامل چهارگانه ذیل دارد:
1- تفاوتهای جمعیتی بین اکثریت یا اقلیت مسلمان
2- شکل قدرت استعماری( بریتانیا،فرانسه، ایتالیا،آلمان یا پرتغال )
3- تعصب میسیونرهای مسیحی
4- عوامل جغرافیایی ( شرق یا غرب افریقا)
برای مثال، بریتانیا وفرانسه همسازی خوبی با اسلام دربرخی قسمتهای افریقا بخصوص درافریقای غربی وشرقی جایی که دین اسلام غالب بوداز خودبروزدادند. دکتر O Kasule،خاطرنشان می کند که بریتانیا درگسترش اسلام وقفه ایجادنمود.ودرموزامبیک ، میسیونرهای کاتولیک رم پرتغال برتغییر کیش مسلمامانان اصرارمی ورزیدند و گاهی اوقات آنهارا شکنجه داده ویا به قتل می رساندند.(10)
دلایل عدم گسترش اسلام به جنوب افریقا:
طبق نظر KOKOLR OH (11) (12) ودرمقایسه با د ید گاه Triminghamدربیان چهارمرحله دوره های تحول اسلام در افریقا چنین آمده است:(13)
1- قرن هفتم میلادی : شمال صحرای افریقا از مصر تا آتلانتیک درغرب افریقا وتا سال 1050 میلادی.
2- همزمان ،گسترش اسلام درطول منطقه ساحلی شرق قاره تا شاخ افریقا ودربخش سواحل شرقی تا موزامبیک درقرن 12 میلادی اکثراً از سوی تجارمسلمان عرب زبان ومنطقه خلیج فارس درسرتاسر سواحل شرقی افریقا.
3- از اواسط قرن 11 میلادی از منطقه شمال ودرطول صحرای کویری به طرف مناطق حاره ای قاره افریقا ، از غرب افریقا به شرق وعمدتاً از طریق تجارت ومهاجرت جمعیت.بنابراین درافریقای سیاه از سواحل غرب به شرق قاره با تحکیم تسلط خوددراین بخش از سرزمین افریقا،شمال،شرق وغرب افریقا.
همچنین ، مدارکی از نفوذ زودهنگام اسلام درحوزه جنوب صحرا در قرن هشتم وخاصه قرن یازدهم موجوداست(14).
4- چهارمین مرحله ازطریق حرکتهای جهادی وازسوی دولتهای دینی بخصوص خلیفه امپراتوری سوکوتو درشمال نیجریه ونیز دولت Mahdist درسودان از اواخر قرن 17 میلادی بوقوع پیوست. براساس نظر JS Trimingham، دومین مرحله درطول مسیر صحرا وتا کمربند سودانی ادامه داشت،سومین مرحله دولتهای جهادی وسومین مرحله دراواخرقرن 18 واوایل قرن 19 همراه با ورود استعمار اروپا دربخشهای مختلف شرق، غرب ومرکز افریقا بوقوع پیوست ،یعنی جایی که گسترش اسلام به آسانی ممکن شده بود.(15)
واما درمرحله ای دیگر از پیشرفت اسلام ،که معمولاً درهمه منابع پیرامون اسلام درافریقا حذف گردیده درواقع وروداسلام به جنوب این قاره است.مهاجرت مسلمین از آسیای جنوب شرقی در قرن 17 میلادی به قاره افریقا این تحول را درتاریخ اسلام باعث گردید.همچنین ما می بینیم که مسلمانان از مجمع الجزایر جنوب شرقی در قرن 19 به بندرکیپ وارد شدندو درهمین زمان نیز مسلمانان هندی از سواحل غربی هند به ناتال ، ساحل شرقی افریقای جنوبی رسیدند. دراین نوشتاربرآنیم تا اهمیت این فراز از اسلام رادرجنوب افریقا مورد بررسی قراردهیم.
حال،چه دلایلی را می توان درتوجیه ضعف نفوذ دین اسلام در حوزه جنوب افریقا برشمرد؟
1- رشد اسلام در شمال افریقا بواسطه فتوحات نظامی صورت پذیرفت وتا سال 1050 میلادی این دین به جنوب صحرای افریقا راه نیافت.وهمچنین اسنادی درخصوص تجارت اعراب درزمینه طلا در سودان وغرب افریقا آنهم در قرن هشتم میلادی موجود می باشد.
2- تجارت ومهاجرت مسلمانان در حوزه جنوب صحرا که درواقع براساس مسیرکاروانهای تجاری وجابجایی مهاجرین موردنظراست.بنابراین رشد اسلام نه تنها در این مرحله محدودبود بلکه بیشتر به مراکز شهری مربوط می شد.راههای تجاری نیز از مناطق مرکزی افریقا همانند شمال ،شرق وغرب افریقا تعبیه نشده بود.وهمچنین،راههای بازرگانی از سواحل شرقی درجنوب افریقا فقط دراواخرقرن 18 میلادی موردبهره برداری قرار گرفت.
دین اسلام درهمین دوره زمانی بود که از موزامبیک به مالاوی راه یافت والبته اسنادی موجود است که نشان می دهد تجارعرب بسیار زودتر از این زمان به زیمبابوه آمده بودند.(16)
شرایط خاصی را شاید بتوان دربیان علل محدودیت حرکت مردم به مناطقی که با توجه به موقعیت آب وهوا،بیماری و دلایل جغرافیایی مناسب نبودند ذکر نمود.که البته این موارد توسط محققین پیشین مورد بررسی قرار نگرفته بود. به هرحال،همزمان با ورود استعماراروپایی در قرون 18و19 میلادی آنهم با شبکه های بهتر جاده ای وارتباطات اوضاع تغییر یافت ودرنتیجه اسلام که قبل از این دوراه به سختی به مناطقی از افریقا راه می یافت توانست به سهولت در جنوب افریقا برای خود جایگاهی را پیدا نماید.
دومین دلیل درواقع بومی شدن گسترش اسلام از غرب تاشرق ونیز در برخی قسمتهای افریقای مرکزی بود.دراین مناطق اسلام از طریق خودمردم افریقا گسترش یافت درحالیکه در سواحل شرقی افریقا ، این تجار مسلمان عرب بودند که باعث رشد اسلام شدند.البته قدرت دین اسلام هم در این دومنطقه یکسان نبود.
سومین دلیل ، رویهم قرارگرفتن زمانی بود به نحوی که توسعه ناگهانی اسلام از مجمع الجزایرعرب درقرن 7 میلادی فقط منحصر شد به شمال افریقا وحداقل سیصد سال بعد به جنوب صحرای افریقا رسید.دراین میان هرچند گسترس اسلام در شمال افریقا به هیچ وجه همانند جنوب صحرا نمی باشد.علاوه براین،اسلام از طریق بازرگانان درسرتاسر مسیرهای تجاری گسترش یافت وباید اذعان نمود که " روش تجارت" عمده دلیل گسترش اسلام در حوزه جنوب افریقا بود والبته برای مسلمانان تجار آنزمان جدای از تبلیغ وتوسعه دین اسلام خود انگیزه تجارت بارمهمی رابرای آنان به همراه داشت. واما،گسترش شرقی اسلام درجهت کمربند سودانی فقط از حدود قرن 11 تا 14 میلادی بوقوع پیوست والبته از طریق حکومتهای دینی از قرن هفدهم تقویت ومستحکم گردید.
چهارمین دلیل ،اینکه دانش اسلامی موجود در جنوب صحرای افریقا درابعاد گوناگون همانند تحول این دین در دیگر حکومتهای اسلامی نبود.موسسات آموزش اسلامی دراین منطقه بسیار کمتر از اینگونه موسسات در دیگر کشورهای اسلامی بود.در دوران اولیه حضوراسلام در افریقای غربی این دین توانست به عنوان مکتب ومذهب مسلط حکومت وقت چون حکومتهای مالی وکانم نمایان شده وبتواند به عنوان روش تجاری برین وطبقه دینی در منطقه جنوب افریقا رخ عیان نماید.البته از نظر کمی وکیفی آنقدر گسترد گی نداشت.
زمانی که "موسی منسا" پادشاه کشورمالی درمسیرمراجعت حماسی خوداز مکه توانست علما ودانشمندان اسلامی را جهت آموزش های اسلامی به مردم کشورش به همراه بیاورد شاهد نقطه عطف گسترش اسلام هستیم.وهمینطوردرزمان رهبران بزرگ حرکتهای جهادی( فوتا جالون در1725 وفوتا تورو در1776، عثمان دان فودیو در1804،سیکو احمدو،علی حاج عمر در1864-1854) از قرن هفدهم بود که توانست جنبش وحرکت لازم را برای گسترش اسلام در منطقه کمربند سودانی باعث شود.البته بعدها این حرکتها از سوی نهضتهای صوفی بخصوص قادریه وتیجانیه درسال 1852 دنبال گردید.(17)
وبالاخره، پنجمین دلیل، ورود استعمار اروپایی وفعالیتهای میسیونری بود که در برخی مناطق افریقا باعث ایجاد مانع گسترش اسلام گردید.درکشورهای خاصی چون اوگاندا،موزامبیک ومالاوی تلاقی نظری را در خصوص تاثیرات مثبت ومنفی استعمار در گسترش اسلام دراسناد شاهد هستیم.
محمد حسن ایپکچی – سرپرست رایزنی فرهنگی ایران در کنیا
گفتنی است این مقاله در فصلنامه مطالعات آفریقا (شماره 17) دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امورخارجه چاپ شده است.
نظر شما