به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از رشت، «محمدصادق کوشکی» عصر روز گذشته (پنجشنبه، 4 آذر) در جلسه هماندیشی پیرامون «میرزا کوچک جنگلی، محور هویت گیلان آینده» که در محل حوزه هنری گیلان برگزار شد اظهار کرد: شاید طبیعی باشد در کنار بزرگداشت یکصدمین سال شهادت میرزا کوچک اثری ساخته و یا مراسمی برگزار شود که مردم، هنرمندی که هنری را خلق میکند و یا فعال فرهنگی درگیر سوالاتی شوند که پرداختن به کسی که صد سال پیش کشته شده اگر چه انسان خوبی هم بوده است، چه فایدهای دارد.
این استاد دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی با بیان اینکه بهراستی فایده و خروجی پرداختن به چنین شخصیتی برای امروز چیست و چه دستاوردی خواهد داشت، گفت: اگر به این سوالات منطقی بتوان پاسخ درستی داد هنرمند، فعال فرهنگی و... با دانستن آن خیلی جدیتر و با انگیزه بیشتر کارش را انجام میدهد.
کوشکی با ابراز تاسف از اینکه نسبت به این فرد و کاری که انجام داده شناخت کم، ناقص و منحرفی وجود دارد افزود: البته ممکن است پژوهشگرانی باشند که خیلی خوب کار کرده باشند، ولی شناخت عمومی درباره میرزا درست نیست. در واقع ایشان از فیلترهایی معرفی شده و هنوز هم از همان فیلترها معرفی میشود، پس طبیعی است که ما فقط میرزا را در قالب یک مجسمه و یک اسم بشناسیم.
وی بیان کرد: در واقع روایتی که همیشه از میرزا میشود به قدری روایت خاص و محدود است که میگویم پس او را میشناسیم و با همین ویژگیها همینکه برایش مجسمه، مدرسه، بزرگراه، فرودگاه، سریال و... ساخته شده، کافی است و نیازی نیست که بیشتر به آن بپردازیم.
کوشکی تصریح کرد: اینکه چرا روایتها برای چنین فردی که چنین حرکتی را رقم زده است در واقع روایت محدود و خاصی شده تا جایی که این برداشت را میکنیم، بیشتر از سهمش به او پرداخته شده است جای تامل دارد.
وی اذعان کرد: اگر به این نتیجه برسیم که باید به این فرد پرداخته شود، باید چگونگی مطرح شدنش در حوزه فرهنگ و هنر را باید بدانیم.
کوشکی با اشاره به داستان یک سطری شخصیتی به نام «رابین هود» که حتی در مورد اسم این شخص اختلاف روایت وجود دارد گفت: شاید این داستان بهرهای از واقعیت نیز داشته است، اما فردی که از ثروتمندان میدزدد و به فقرا میدهد یک داستان تک خطی است که در تاریخ انگلستان نمیتوان چیزی بیشتر از آن یافت ولی در مورد همین یک خط چند فیلم، سریال و انیمیشن نو به نو ساخته میشود نه به این دلیل که قرار است فقط فیلمسازان، هنرمندان و نویسندگان کاری انجام دهند تا اموراتشان بگذرد بلکه، هر ملتی نیاز به «قهرمان» و «اسطوره» دارد که نقص هویتی خود را با آن پر کند.
وی افزود: اگر سرزمینی فاقد چنین قهرمانی باشند آن وقت ناگزیر هستند که قهرمانسازی یا قهرمانپردازی کنند و این کار را نیز انجام میدهند.
کوشکی همچنین به تاریخ آمریکا و اسطورهای که از شخص «جورج کاستر» ساخته شده اشاره و بیان کرد: در مورد او بسیار کارهای متنوعی ساختند که البته بعدها افشاگری شد که وی اصلاً قهرمان نظامی نبوده بلکه فقط در چند نبرد زن و بچه سرخپوستان را قتل عام کرده است.
وی ادامه داد: ولی با این حال اصرار بر این است که در مورد این فرد قهرمانسازی انجام شود و به قدری فیلم، داستان، انیمیشن و... در طول قرن بیستم ساخته شد تا اینکه یک نهضت توبه پیش آمد و دو سه کار ساخته شد و کمی شخصیت واقعی او را نشان دادند که چه موجود بدکاری بوده است.
کوشکی افزود: آمریکایی ملتی است که اسطوره کم دارد و میدانست که باید به سراغ اسطورهسازی برود چون ملت با هویت است که میتواند حرکت کند، راه بیفتد و انگیزه برای پیش رفتن و قدرتمند شدن و ادامه دادن داشته باشد.
وی با تاکید بر اینکه ما هم مانند همه ملتهای دنیا برای حرکت، انگیزش، تعالی و رشد به الگو، قهرمان و اسطوره نیاز داریم و این نیاز، یک نیاز طبیعی برای انسان است اظهار کرد: هیچ ملتی را پیدا نمیکنید که ملت واقعی شده باشد و این اسطورهسازیها و قهرمانپروریها در آن رخ نداده باشد.
کوشکی با بیان اینکه شاید مشکل عدم توجه ما به قهرمانان، مواجه بودن با تعدد قهرمانان و اسطورههای واقعی است که داریم، تصریح کرد: البته بیشتر کماطلاعی و کجاطلاعی موجب میشود که ما قهرمانان خود را نشناسیم.
وی خاطرنشان کرد: هرچه اطلاعات دقیقتری در مورد اسطورهها و قهرمانان ما ارائه شود هنرمندان نیز بهتر میتوانند در مورد آن تولید داشته باشند، اگر چه کار هنرمند ممکن است پژوهش نباشد اما اگر خود هنرمند(شاعر، نویسنده، مستندساز، فیلمساز، مسئول فرهنگی و هنری و...) در غیاب اینکه پژوهش جدی صورت نگرفته است پژوهش انجام دهد و با هیچ فیلتری آن متون و اسنادی که از آن قهرمان باقی مانده است را مطالعه کرده و بیواسطه با او آشنا شود مانند خواندن نامه میرزا به همسرش، سخنرانی میرزا در اولین فتح بعد از غلبه قشون مفاخر و... از خود می پرسد که چرا این چیزها را قبلاً کسی به ما نگفته است و در مییابد که این میرزا یک پهلوان جوانمرد مدافع مردم در برابر قزاقها و زورگویی آنها نبوده است، بلکه «میرزا» کسی است که موازنه شرق و غرب را در ایران به چالش کشید یعنی، وقتی دو قدرت بزرگ و پیروز روسیه و انگلستان در ایران میخواستند به موازنه برسند میرزا جلوی آنها را میگیرد و نفس این کار این است که یکی در آن دوران و در مقابل آن قدرتها جرأت میکند و میگوید «نمیگذارم شما به موازنه برسید».
وی ادامه داد: اگر کسی دانش سیاسی و تاریخی بلد باشد اولین علامت سوال ایجاد شده برایش این است که این شخص این حرفها را از کجا بلد بود و با چه جرأتی مرتکب چنین حرکتی شده است.
کوشکی با بیان اینکه وقتی متون و نامههایی که از میرزا بجا مانده را یکی دو بار دقیق نگاه کنیم، متوجه میشویم که این انسان در زمان خودش حرفهایی را زده که ۵۷ سال بعد از شهادتش دوباره بلند گفته شد، اذعان کرد: ما در تاریخ ایران تقریباً نداریم کسی را که عملاً با شرق و غرب هماوردی و رویارویی کرده باشد.
وی اولین چهرهای را که به این شکل مبارزه کرده میرزا و در شکل کاملتر آن حضرت «امام خمینی» دانست و افزود: اینها حرفشان شفاهی نیست بلکه عملی و عملیاتی است و نگاه «نه شرقی و نه غربی» را با پشتوانه اسلام میگویند و اصرار به اتحاد اسلام دارند.
کوشکی بیان کرد: میرزا کوچک جنگلی صد سال پیش میگوید «اسلام میتواند مرا در برابر شرق و غرب پشتیبانی کند» و این یعنی نگاهش خیلی مترقی است و میبینیم که همین حرف «نه شرقی و نه غربی» را در سال ۵۷، امام(ره) می گوید و میرزا 60 سال قبل از نهضت امام خمینی عملاً نه شرقی نه غربی را اجرا کرد و به توافقات انگلیس و روسیه و همکاری حکومت ایران با آنان «نه» گفت.
وی با اشاره به اینکه این رجزخوانی را یک طلبه در جنگلهای گیلان فقط با حدود 300 تفنگدار بیان کرده است گفت: میرزا پشتش به یک اندیشه گرم است و آن «اسلام» است.
کوشکی ادامه داد: میرزا در روزهایی که نهضت جنگل نفسهای آخرش را می کشید و در همان زمان که نامه تسلیم به او دادند، قاطعانه بر انتخاب خود مصمم است چون راهی که در آن گام برداشته را درست انتخاب کرده است.
وی با تاکید بر اینکه با یک نگاه میتوان دریافت که پیشتاز بودن «جمهوری اسلامی» یک دفعهای اتفاق نیفتاده و دارای ریشه و عقبه فکری است گفت: انقلاب اسلامی از همان منبعی استفاده میکند که میرزا از همان منبع استفاده میکرد و اصلاً عجیب نیست که یک طلبهای به نام میرزا حرفی را بزند که بعدها عالمی به نام حضرت امام(ره) آن را به شکل کاملتری بیان میکند.
کوشکی نکته مهم این دو شخصیت و حرکت آنان را استفاده از یک منبع دانست و اضافه کرد: در حالی این دو از یک منبع بهرهبرداری کردهاند که هیچ کدام در یک زمان با هم نبودند.
وی در ادامه میرزا کوچک جنگلی را به نوعی پیشگام و چهره در سیاست «نه شرقی و نه غربی» عنوان کرد و گفت: البته «بسیج» که امام(ره) از آن استفاده کردند نیز همان سازوکار و مکانیزمی را دارد که میرزا و یارانش داشتند، بسیجی یعنی نیروهای مردمی و داوطلبی که اصالتاً رزمنده نیستند بلکه کشاورز، کاسب و انسانهای معمولی هستند که به ضرورت رزمندگی میکنند و میرزا به آنها تکیه و اعتماد میکند، دقیقا همین الگو را حضرت امام نیز دارند چرا که هر دو از پیامبری الگو گرفتهاند که بدنه حاکمیت و لشکر و همه چیزش مردم هستند.
کوشکی تصریح کرد: «پایه بودن مردم» برداشت میرزا و حضرت امام از دین است چون هر دو از پدیدهای به نام بسیج استفاده میکنند، گرچه آن موقع به یاران میرزا «جنگلی» میگفتند ولی ماهیت و عملکرد جنگلی با «بسیج» یکی است.
کوشکی با تاکید بر اینکه هر ملتی نیاز به «قهرمان» و «اسطوره» دارد تا نقص هویتی خود را با آن پر کند گفت: تعدد قهرمان، کماطلاعی و کجاطلاعی در مورد آنان موجب میشود که ما قهرمانان خود را نشناسیم.
کد خبر 1120339
نظر شما