خبرگزاری شبستان- مازندران؛ امروز متاسفانه با وجود دین مبین اسلام به اقتضای بازار گرم تقاضای معنویتجویی انسان مدرن، شاهد توسعه فرقهگرایی در جامعه ایران اسلامی هستیم که بروز و ظهور و تکثیر فرقه های انحرافی با هر انگیزه و هدفی، یکی از مهمترین آسیبهایی است که فرهنگ اسلامی ایرانی را تهدید میکند و غفلت از این مسئله میتواند نتایج جبرانناپذیری در پی داشته باشد. بیگمان اولین قدم برای علاج این آسیب، شناخت صحیح و واقعگرایانه از انواع فرقهها و مختصات هر کدام است. بدین جهت در سلسله گفتوگوهایی با کارشناسان و استادان دانشگاه و حوزه به بررسی کلیات فرقهگرایی و شیوه کار آنها خواهیم پرداخت.
در نخستین گفتوگو حجتالاسلام والمسلمین«عباس بابائیان» امام جمعه شهر امیرکلا استان مازندران به تبیین عرفانهای کاذب و انحرافی و علل گرایش به فرقههای انحرافی و نوظهور، شیوه جذب افراد به آنها و مسائلی از این دست پرداخته است. متن گفتوگو از نظرتان میگذرد؛
* فرق نوظهور و انحرافی به چند بخش تقسیم می شوند ؟
فرقها را میتوان از جهات مختلف ارزیابی و به انواع مختلف تقسیم کرد.یکی جهاد اعتقادی است، فرقههایی که منتصب به یک دیانت هستند همچون فرقه وهابیت یا فرقه شیخیه و غیره برخی فرقها هم مستقل هستند و از آغاز یک راه مجزایی را برای خودشان انتخاب کردند همچون فرقه بابیت که مستقل از اسلام عمل کرده و عقاید متفاوتی دارد.
از جهات سیاسی هم فرقهها به دستههای مختلف تقسیم میشوند، البته ذات همه فرقهها سیاسی است اما برخی از آنها بهطور علنی رفتاری سیاسی از خودشان بروز میدهند و بعضیها همچون فرقه های عزلتگرایی در حاشیه میمانند.
فرق از نظر اقتصادی هم قابل تقسیم هستند برخی بهصورت جدی و سریع در این عرصه ورود پیدا میکنند ولی بعضیها حداقل سعی می کنند بهصورت ظاهری نمای متفاوتی از خودشان بروز بدهند.
تمام این مطالب نشان میدهد که تقسیمبندی این فرقهها کار مشکلی است چون براساس یک مبنای مشخصی عمل نمیکنند، بلکه براساس دیدگاههای رهبران خود که متاثر از شرایط زمانی و مکانی است عمل میکنند.
*آیا تکثر فرقهگرایی یک امر بدیهی است یا نتیجه سلایق و اقتضائات جوامع بشری یا برخاسته از افراد مغرضانه است؟
هر دو میتواند صحیح باشد، در عین حال برخاستگی نیز امری طبیعی است و این امر در تاریخ به اثبات رسیده است، نقشآفرینی دولتهای مختلف در تکثر فرقهها یک امر کاملا بدیهی است که اتفاق افتاده است.
* چطور می شود یک فرقه را انحرافی و فرقه دیگری را غیر انحرافی دانست؟
اول به این بستگی دارد که کلمه فرقه را چگونه معنا کنیم، اگر فرقه بهمعنای مذهب باشد بله میتواند اینطور باشد، اگر فرقه را در بخش جامعهشناسی با سه جریان ساختار، سرکرده و تشکیلات درنظر بگیریم جمیع فرقهها انحرافی هستند چون براساس شستوشوی مغزها شکل گرفته است.
*چطور میشود که افراد در یک جامعه بهسوی برخی از فرقهای نوظهور (همچون شیطانپرستی) گرایش پیدا میکنند؟
فرقهگرایی عوامل متعددی دارد که پیچیده است، بخشی انگیزههایی است که مدعیان فرقهها دارند و قسمتی گرایشهایی است که از طرف مریدان اتفاق میافتد، اما زمینههای مختلف آن بهدیل وراثت است، برخیها همان فرقه خانوادگی را درپیش میگیرند.
دوم؛ بحث تامین نیاز است، درفرقهها یکی از درهای بسته افراد نیازمند است که ممکن است پشتش نیازهای مادیشان تامین شود، برخی فرقهها از منابع مالی برای جذب افراد استفاده میکنند.
سوم می تواند نیاز غریضهای باشد، چون مقررات دینی اجازه هرگونه ارتباطی را نمی دهد، و برخی افراد هم دچار مشکلاتی هستند، برخی از عرفانها تامین نیاز جنسی را از خواستههای اصلی پرورش روح میدانند، همچون اوشو کتابی از سکس تا فراآگاهی دارد این نوع نگاه باعث جذب خیلی از افراد شده است.
چهارم؛ درک نادرست از دین است، در همین بحث کرونا خیلیها ادعا کردند که دین شکست خورده است چون نمیتواند انسانها را شفا بدهد در حالیکه دین برای شفای جسمی نیست، این همان درک نادرست از دین است که موجب میشود تا خرافهگرایی اتفاق بیافتد.
از دلایل مهم پیوستگی به فرقهها داعیه ثروتمند شدن است، دلیل ششم هم تنوع طلبی است، جوانان به واسطه آداب و رسوم یا حضور دوستانشان به سمت یک فرقه حرکت کرده و در محیط کارشان علائم فرقهای نصب میکنند.
هفتمین دلیل احساس اجبار قهری است، کسانی که از جامعه ترد شدند به فرقهها پناه میبرند همچون زنان خیابانی که بهعلت فرهنگ ما در مورد فحشا این امر را ترد می کنیم ولی باید این را نقض کنیم.
پس ما در گرایش افراد به سمت فرقهها دلایل زیادی داریم همه باید عملکرد خودشان را بازیابی کنند تا بتوانند راه مناسبی برای این امر پیدا کنند.
مطلب بعدی در این خصوص این است که هر فرقهای برای ادامه حیات لازم دارد ذهن مخاطبان خود را کنترل کرده و مدیریت کند، راهکارهایی که فرقهها برای کنترل ذهن مخاطبین خود ارائه میدهند و بین فرقها متداول است این است که فرقهها برای اینکه یک فرد را دچار تحول کرده و او را به پذیرش خودشان وادار کنند به اشکال مختلفی از جمله لفاظی و سخنوری ورود پیدا میکنند.
دوم با تفسیر به رأی منابع دینی سعی میکنند افراد را جذب کنند، افرادی بودند که دیگران را با آیات قرآن به سمت مسیحیت تبشیری سوق میدادند در حالی که این دین اصلا اعتقادی به قرآن ندارد.
تامین نیازهای شهوانی و تطمیع افراد و شخصیتدهی کاذب به افراد با مدیریت ذهنشان از جمله موارد دیگر است.
فرقهها برای کنترل افراد براساس ظرفیتهای ذهنی و مدل فکری و رفتاری برای فرد نسخه مجزایی میپیچند، البته لازم به یادآوری است که دنیای غرب حس دینگریزی را افزایش و چهره دین به خاموشی گرایید این مسئله به بن بستهای شدید روحی و اخلاقی جامعه انجامید اما دنیای غرب در بازگشت دوباره به معنویت باز نیز دچار اشتباه شد.
این بار به معنویتی روی آورد که خالی از ذات باری تعالی است آنها به دنبال معنویتی بودند که با تفکر سکولاریستی حاکم بر دنیای غرب باشد از این منظر معنویت موجود در ادیان الهی بهکارشان نیامد اما تفکرات عرفانی شرقی بهویژه آیین بودیسم و تکنیکهایی نظیر یوگا و غیره به سرعت در غرب گسترش پیدا کرد و جامعه غرب آنچه را که نیاز داشت از این آیینها انتخاب کرد و با شیوههای مختلف درآمیخت و سپس ارائه داد.
اما مطلب دیگر اینکه حرکت فرقههای معنوی عمدتا بر محور سیاست است و عرفانهای نوظهور بهدنبال رواج فردگرایی هستند، تمام جنبشهای شبه معنوی نوظهور در ابتدای کار اهداف خود را غیرسیاسی مطرح میکنند اما به محض ورود و تحلیل این فرقهها درمییابیم که تمامی حرکتهای فرقهها مبتنی بر مسائل سیاسی تنظیم شده است.
عمده محصولی که جریانهای دارای برنامهریزی در جوامع دنبال میکنند به از هم گسیختگی خانوادهها مربوط میشود بهطوری که جامعه از حالت انسجام خارج شود، بسیاری از معنویتهای نوظهور در تلاش هستند تا جایگاه رهبر یک جامعه را متزلزل و تردگرایی را ترویج بدهند و تمام جنبشهای شبه معنوی نوظهور در کشور ما هدفشان را نظام جمهوری اسلامی قرار دادند.
در صورت عدم وجود وحدت در یک جامعه هیچ ارادهای بر تحقق یک آرمان بهوجود نمیآید، چرا که هر شخص براساس سلیقه خود در مسیری ایدهآل خود حرکت میکند.
عرفانهای نوظهور هویت سیال موجود در معنویات مدرن را شناسایی و تشخیص حضور از این نوع معنویتها را در جامعه برای جوانان دشوار میکنند.
گرایشهای نوظهور و عرفانهای تصوفی در آغاز نوعی حرکت اجتماعی و اعتراضی محسوب میشوند که عامل پیدایش و توسعه آن اعتراض ضحاک به فقدان عدالت اجتماعی در دستگاه خلافت آن میتواند باشد.
بنابراین رفتار اجتماعی خاص و معاشرت با مردم یکی از اموری بوده که مشایخ صوفیه سخت بر آن تاکید داشتند و ردپای حرکتهای اجتماعی و فرهنگی تصوف را میتوان در تمام سرزمینهای اسلامی بهویژه عراق ملاحظه کرد.
آنچه میتوان درباره تاثیر اجتماعی و فرهنگی این فرقهها و پیروانشان مطرح کرد این است که جهاد علیه نیروهای اشغالگر، همراهی با مردم در مشکلات، تقویت روح اتحاد، ترویج و آموزش علوم اسلامی، فعالیتهای عام فرهنگی، میتواند باشد.
و اما مطلب دیگر اینکه باید به برخی از ویژگیهای عرفانهای کاذب اشاره کنیم؛ پیرامون عرفان کیهانی باید گفت چند سالی است فرقهای بهنام کیهانی با بحث ادعای درمانگری در جامعه فعالیت خودش را آغاز کرده است.
این فرقه تلاش میکند با نگرش عرفان و با استناد از آیات قرآن این تصور را بهوجود بیاورد که این حرکات ریشه قرآنی دارد، موسس این فرقه هم شخصی بهنام محمد علی طاهری است که بهرهای از اطلاعات دینی هم ندارد و حتی با کمک چند خانم که برخی از آنها مطالعات عرفانی داشتند توانست این فرقه را توسعه دهد.
از اصول فرقه کیهانی یا حلقه جواز عدم اعتقاد به هیچ دین و مکتبی است، یعنی هر کسی میتواند از شبکه شعور الهی استفاده کند، فرقه حلقه در پی چهارچوبهای اصلی دین ما است.
کسانی که وارد این فرقه شدند بیموالات و بیبندوبار شدند، دختران مذهبی که وارد این فرقه شدند اکنون حجاب ندارند، بچههای مذهبی که از شاگردان برخی از عرفا بودند در این فرقه منحرف شدند.
حال سوال اینجاست که دلایل گمراهی این فرقه چیست؟ و چه آثار زیانباری را برای جوانان ما خواهد داشت؟عرفان حلقه معتقد است که همه بدون استثنا بیمار هستند و علت بیماری موجودات جن و ارواح سرگردان هستند، این حلقه عرفان ریازتی هم ندارند بلکه عرفان تنبلی هستند و نه تنها به دین اعتقادی ندارند بلکه آن را موجب اختلال هم میدانند.
این عرفان حلقه شامل گروههای چهار نفره هستند که معتقدند من تو خدا در گروه هستند و روحالقدس نیز بهعنوان واسطه در جمع حضور دارد که این از آسیبهای آنها است چرا که حتی معصومین هم ادعا نداشتند که وحی را دریافت میکنند یا به آنها اعلام میشود ولی این فرقه معتقدند.
براساس مستندات درمان در این فرقه به این شکل است که مربی انرژیدرمانی ادعا میکند که انرژی را به بدن بیمار یا کسی که میخواهد عارف شود وارد کرده، و افراد در این حلقه پس از گذراندن دورههای دو ماهه مربی میشوند و نیاز به فراگیری دورههای آکادمیک یا دانش طب مدرن نیستند.
اینها حتی به قرآن و نمادهای اسلامی توهین میکنند، عرفان حلقه معتقد است که میتوان در شب عاشورا برای امام حسین (ع) لباس قرمز هم بپوشند و رقص و پایکوبی کنند.
از آسیبهای دیگر این حلقه این است که معتقدند که انسان میتواند بیدین باشد و در عین حال خداشناس شود، این فرقه انحرافی در حالی ادعای کاذب درمان دارد که هیچ سند علمی هم در حوزه پزشکی ارائه نمیکند.
این جریان با تبلیغات بهدنبال معرفی خود و جذب نیرو در جامعه است که ضرورت دارد قانونی را نسبت به برخورد با این فرقههای کاذب مصوب کنند که متاسفانه نقش قانون در این مورد مغفول مانده است.
البته عرفانهای کاذب در همه جای دنیا حتی آمریکا مورد برخورد قرار گرفته و حتی دستگیر میکنند، اعتیاد به مواد مخدر مهمترین آسیب فرقههای نوظهور است افراد با اعتیاد حالتی از عالم ماورالطبیعه را تجربه میکنند این موضوع باید مورد بررسی قرار بگیرد.
خلسه و یا سرخوشی ایجاد شده در عرفان نوظهور برای عارف یک مسیر و محل عبور است و این مرحله معنای غایت و یا هدف را به خود نمیگیرد، شیوههای ارتباطشان به این صورت است که عضویت رسمی وابستگی فکری و تقلید رفتاری عامل مهمی در این بخش هستند.
رسانهها در سوق دادن یک فرد به سمت فرقههای خاص نقش بسیار موثری را میتوانند داشته باشند چه بهتر که با تنویر افکار عمومی بهترین راه و الگو را برای جوانان تبیین کنند که جوانان چطور بتوانند سبک زندگی خود را پیدا کرده و به مخاطبین خود راه صحیح را نشان دهند و آموزههای دین اسلام را در حوزه ترغیب افراد به دین تسریع کنند.
متاسفانه باید گفت که رسانههای مختلف در بسیاری از مواقع به ابزار تبلیغ معنویتها یا فرقههای نوظهور تبدیل شدند و در جنگ نرم ابزار متعددی بهکار گرفته میشود و از آنجایی که نوع و ابزار سلاحها در این نوع جنگ بهصورت دقیق مشخص نیستند کاربران مختلف باید با دیدگاه و ذهنی آگاه به مقابله با جنگ نرم بپردازند.
*نحوه شکلگیری فرقههای انحرافی چگونه است؟
ابزارهای اقتصادی در علل گرایش به عرفانهای نوظهور و انحرافی بسیار موثر است که مسئولان فرهنگی دقت لازم را در این امور بهوجود بیاورند تا خدای ناکرده مردم ما بهخاطر مشکلات جذب گرایش های نوظهور نشوند.
دوم هم معنویتگرایی که تمنای فطری انسانها است، در دنیای امروز متاسفانه بسیاری از افراد خصوصا قشر جوان بهصورت ناخودآگاه و یا تحت تاثیر برخی از رفتارها و تبلیغات از علائم نشانهها و رفتارها یا بهره میگیرند و یا شیوه زندگی خودشان را به سمتی سوق میدهند که متعلق به عرفانهای نوظهور و انحرافی است.
*به نظر شما چطور میشود در یک جامعهای یا در یک کشوری افراد به سوی برخی فرقهها گرایش پیدا میکنند؟
باید توجه کرد از شوق جوانان به سوی معنویت سوءاستفاده نشود و همچنین اینکه فرقه اوشو در کشور و دنیا مهم است چون تقاضای شهوت در آن به هر طریقی است در حالی که در فرقه شیطانپرستی تقاضا بهصورت خشن نمایان میشود و بهطور مستقیم از شیطان دستور میگیرد.
این فرقهها شهرتطلبی و سیاست را ترویج میکنند و از آنجا که جوانان از سن ۱۸ تا ۳۰ سالگی نیاز به دیده شدن و مطرح شدن دارند معمولا جذب این فرقهها میشوند.
بهصورت کلی میتوان گفت که مهمترین علت گرایش به عرفانهای نوظهور و کاذب در ایران بسترهای فرهنگی هستند و ریشههای اعتقادی، سیاسی، بسترهای فردی، علل اجتماعی از اولویتهای بعدی هستند و بسیاری از کارشناسان تاثیر از عوامل اقتصادی را خیلی کم مطرح کردند و یا اصلا رد کردند.
نظر شما