طول عمر امام عصر در زمان غیبت

انسان کامل دارای نفس کامل است و نفس کامل دارای تدبیر کامل است و تدبیر کامل، تدبیر بی عیب و نقصی است که اجازه نمی‌دهد یک سیستم جسمانی به نام بدن انسان از کار بیفتد

خبرگزاری شبستان:حکمت متعالیه، آمیزه‌ای است از بحث فنی فلسفی و ذوق عرفانی که در بستر دین پرورش یافته است. این نظام فلسفی که سالهاست نظام حاکم فلسفه اسلامی به شمار می‌رود توانسته خلاء های موجود در تفکر فلسفی – دینی جامعه اسلامی را مورد هدف قرار داده و تبیین عقلانی کند. از جمله این امور مسائلی است که پیرامون وجود مقدس امام زمان مطرح می‌شود. در سلسله مباحث بررسی مسائل پیرامون غیبت امام زمان از منظر حکمت متعالیه سعی شده است برخی از این مسائل مطرح شده و در دستگاه فلسفی حکمت متعالیه صدرایی مورد بررسی قرار گیرد.
مسئله‌ای که در این مقاله در پی بررسی آن هستیم بحث طول عمر امام عصر است. در این مورد همواره شبهاتی وجود داشته که چگونه امکان دارد یک انسان این همه مدت در قید حیات باشد؟ به این مسئله پاسخ های فراوانی داده شده که هر یک می‌تواند در جایگاه خود مفید و موثر باشد. اما پاسخ حکمت متعالیه قدری متفاوت خواهد بود.
در حکمت متعالیه صدرایی نظام عالم در یک سلسله‌ی تشکیکی مشتمل بر تشکیک طولی و عرضی تبیین می‌شود. در این میان مراتب مختلف عالم با یکدیگر یک ساختار تشکیکی طولی تشکیل می‌دهند. منظور از تشکیک در فلسفه ملاصدرا تفاوت در شدت و ضعف و پیوند ناگسستنی بین مراتب است. به عنوان مثال نوری که از خورشید به ما می‌رسد در نزدیکی خورشید شدید تر است و پس از طی مسافتی با شدت کمتر به ما می رسد. این نور بصورت یک طیف از شدید ترین مرتبه تا ضعیف ترین مرتبه کشیده می‌شود و هیچ حد و مرزی بین مراتب آن وجود ندارد. در عین حال هیچ یک از مراتب را نمی‌شود از میان برداشت. نور وقتی به ما می رسد که تمام مسافتی را که از خورشید تا به سوی ما می پیماید را پر کرده باشد و هر قسمتی از آن را که حذف کنیم نوری به مرتبه‌ی پایین نخواهد رسید. این مثال تا حدودی می تواند تصور دوری از تشکیک طولی را مجسم کند. در تشکیک طولی مرتبه ی بالاتر و اعلا تا مرتبه‌ی پایین و ضعیف یک سلسله‌ تشکیل می‌دهد که از شدید به ضعیف در مراتب مشخصی کشیده شده است. مرتبه‌ی اعلای عالم خداوند سبحان است و مرتبه‌ی پایین آن همین عالم خاک و مادون آن می‌باشد.
حال که منظور از نظام تشکیکی وجود در حکمت متعالیه تا حدودی روشن شد لازم است که به بیان مراتب نفس انسانی در حکمت متعالیه بپردازیم. در حکمت متعالیه، نفس انسان نیز موجودی تشکیکی و دارای مراتب است. این مراتب از موجودی روحانی در مرتبه‌ی اعلا شروع می‌شود – که معمولا از آن به نفس یا روح یاد می‌کنیم – و به پایین ترین مرتبه یعنی جسم انسانی می‌رسیم. برخلاف تصور مشهور که جسم را مجموعه‌ای می‌دانند که روح در آن قرار دارد، حکمت متعالیه صدرایی جسم را از فروعات روح دانسته و در حقیقت می‌گوید که جسم در روح قرار دارد نه روح در جسم. در این نظریه، مرتبه‌ی اعلا همان روح است و این روح است که علت مراتب پایین تر و قوام دهنده و دوام دهنده‌ی به آنهاست.
از طرفی این مراتب به مانند آینه‌های یکدیگرند. خباثت روح در ظاهر جسم اثر می‌کند و مشکلات جسمانی در حالات روح تاثیر می‌گذارد و بین آنها تناظری وجود دارد اما به هر حال همواره اصل، روح است و اوست که تدبیر بدن و نگهداری آن را بر عهده دارد. هرچه نفس، قوی تر باشد جسم کامل تر است و تدبیر صحیح تر انجام می‌شود.
با توجه به این مطلب روشن می‌شود که انسان کامل در منظر حکمت متعالیه لزوما باید صاحب جسم کامل باشد. چرا که روح این انسان کامل ترین روح است و این روح اصل است و بدن فرع ان. و فرع یک اصل کامل، کامل ترین فرع نیز می‌باشد. لذا بدن یک انسان کامل کاملترین بدن است.
از طرفی ضعف بدن و موت انسان از دو دلیل خارج نیست. یا اینکه بدن انسانی بر اساس یک اجبار از کار بیفتد -مانند بیماری، قتل، تصادف، جنگ و … - و یا اینکه این بدن بخاطر ضعف تدبیر از درون دچار فرسودگی تدریجی شده و از بین برود که در منظر عرف از آن به مرگ طبیعی یاد می‌شود.
امام معصوم از آنجا که انسان کامل است و بدن او کامل ترین بدن و تدبیر روح او قوی ترین و صحیح ترین تدبیر است به دلیل دوم هرگز نمی میرد. چرا که بدنی که تحت تدبیر کامل ترین نفس قرار دارد دچار هیچ تضاد درونی نبوده و هیچگاه دچار فرسودگی و از کار افتادگی نمی‌شود. لذاست که تمام ائمه معصومین ما به شهادت رسیدند و هیچکدام به مرگ طبیعی از دنیا نرفتند. از طرفی مانع اول هم در مورد ایشان صدق نمی‌کند چرا که به حکمت الهی، ایشان در پرده غیبت به سر برده و دست دشمنان و بدخواهان از ایشان کوتاه است.
کوتاه سخن آنکه انسان کامل دارای نفس کامل است و نفس کامل دارای تدبیر کامل است و تدبیر کامل، تدبیر بی عیب و نقصی است که اجازه نمی‌دهد یک سیستم جسمانی به نام بدن انسان از کار بیفتد و تمام علت مرگ طبیعی انسان ها عدم احاطه به مدیریت صحیح بدن چه در جنبه‌های ارادی مانند تغذیه و سلامت و چه در جنبه‌های غیر ارادی که همان تدبیر روحانی نفس انسانی بر بدن انسان است می‌باشد. لذا بر این اساس عمر انسان کامل تا ابد است و انسان کامل می‌تواند هزاران سال عمر کند بدون اینکه کوچکترین ضعف و خللی در بدن او ایجاد شود. 

م.ضیایی

انتهای پیام/
 

کد خبر 113046

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha