به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، نماز انسان را به خدا نزدیک می کند و ترک نماز او را از خدا دور می سازد، نزدیکی به خداوند به انسان نور می دهد و دوری از خداوند باعث ظلمت و گمراهی میشود. اگر در جامعه ای و خانواده ای نماز به درستی اقامه شود فساد و دزدی و دغل بازی و حق کشی و دنیا زدگی رواج پیدا نمیکند، ریشه فساد و فحشا و منکر در غفلت از یاد خداست. نماز یک مکتب تربیتی است و در انسان سازی بدیل ندارد، وقتی نمازگزار از خدا می خواهد که او را در صراط مستقیم رهنمون شود در تعامل با مردم خطا نمی کند و اگر مرتکب لغزشی هم شود توبه میکند و با استغفار راه درست را بر می گزیند لذا در این خصوص با حجت الاسلام دکتر «عباسعلی ابراهیمی»، مدیر ستاد اقامه نماز مازندران گفت و گویی انجام دادیم که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان می شود.
فلسفه و حکمت نماز چیست؟
خداوند در خصوص فلسفه خلقت و نظام هستی در قرآن کریم می فرماید:« وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»( جن و انسان را نیافریدیم مگر برای آنکه مرا عبادت کنند)؛ سپس عنوان می کند مفهوم «یعبدون» در قرآن کریم همان «لِيَعْبُدُونِ » است، یعنی خلق کردم، تا شما نسبت به خود و نظام هستی آگاهی و شناخت پیدا کنید، چون در نتیجه این معرفت شما به خودباوری و تعالی می رسید، و غرض از آن منحصرا عبادت بوده، یعنى غرض این بوده که خلق، عابد خدا باشند، نه اینکه او معبود خلق باشد، چون فرموده «الا لیعبدون» یعنى: تا آنکه مرا بپرستند، و نفرموده: تا من پرستش شوم یا تا من معبودشان باشم. لذا بازتاب و انعکاس این معرفت می شود، تعبد و بندگی در برابر خداوند باری تعالی، بنابراین خداوند هیچ نیازی به عبادت من و شما ندارند. در نماز می خوانیم «قل هو والله احد الله صمد»، «صمد» در زبان عربی به معنای «پر» است. وقتی لیوانی لبریز از آب می شود و دیگر جایی ندارد، می گویند «صمد» شده، یعنی پر شده است؛ بنابراین پروردگار هم در هیچ زمینه ای به هیچ کسی نیاز ندارد.
خداوند در آیه 17 سوره فاطر می فرماید:«یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» ای مردم، شما همه به خدا فقیر و محتاجید و تنها خداست که بینیاز و غنیّ بالذّات و ستوده صفات است» (ای مردم شما به خدا فقیر و محتاج اید و تنها خداست که بی نیاز و غنی به ذات و ستوده صفات است)؛ بنابراین خداوند غنی به ذات است و به هیچ کسی نیاز ندارد. می گویند «گر جمله کائنات کافر گردند به دامن کبریایش ننشیند گرد» یعنی ای مردم همه شما در برابر خداوند فقیر و نیازمند هستید و خداوند به تنهایی غنی و بی نیاز است اما رحمتش آن قدر گسترده و وسیع است که همه چیز را دربر می گیرد.
وقتی خداوند نیازی به عبادت ما ندارد چرا باید نماز بخوانیم؟
به طور کلی خود عبادت و بندگی برای انسان ایجاد آرامش می کند. وقتی انسانی انواع و اقسام امکانات، مکنت، جاه، مقام و ثروت داشته باشد اما همیشه احساس نگرانی و تاثر داشته باشد و هیچ آرامشی در زندگی خود حس نکند، این مال و ثروت چه ارزشی برای او دارد؟ پس انسان زمانی به آرامش می رسد که به یک منبع فیضی متکی باشد. اینجاست که گفته می شود: «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ همان کسانى که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى گیرد.
پس توجه کردید وقتی نماز می خوانیم بعد از نماز چقدر احساس سبکی و آرامش می کنیم. توجه کردید وقتی به فقیر و مستمندی کمک می کنیم چقدر شاد و خوشحال می شویم. این احساس، احساسی است که نمی توان با قلم یا با زبان بیان کرد بلکه باید در آن شرایط و احساس قرار بگیرید. به این حالت «آرامش درونی انسان» گفته می شود و این آرامش درونی به خاطر این است که انسان به یک آگاهی و معرفت دست یافته است که نتیجه این معرفت همان عبودیت و بندگی در برابر خالق هستی است.
پس وقتی ما عبادت می کنیم، خودمان احساس آرامش و راحتی می کنیم، پروردگار هیچ نیازی به عبادت ما ندارد؛ بنابراین تا زمانی که ما خود، این مسیر را طی نکنیم و این لذایذ را در این مسیر لمس نکنیم، نمی توانیم آن را درک کنیم و با زبان هم قابل وصف نیست. در واقع انسان به جایی می رسد که احساس می کند، هیچ لذتی بهتر از ذکر و تعبد باری تعالی، خدمت به خلق، توجه کردن به شرافت و انسانیت نیست لذا از آن جسور بودن و حالتی که در این دنیای دیومنش زندگی می کند، خارج شده و رو به سوی شرافت، انسانیت، مهر، محبت و کمک به دیگران می آورد و از آن حالت تجاوز و تعدی و نگرش انتخابی خارج می شود.
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» گویای اهمیت و تأثیر نماز در نهی نمودن انسان از بدیها و اعمال زشت است. چرا؟ چون خود نماز بازدارنده از بدی ها و منکرات است. وقتی می خواهیم،نماز بخوانیم، باید مکانی که در آن نماز می خوانیم غصبی نباشد، لباسی که می پوشیم حرام نباشد، زمینی که می خریم از مال حرام خریداری نشده باشد، غذایی که می خوریم حلال باشد و آبی که با آن وضو می گیریم مطهر باشد؛ پس در صورتی که می خواهیم نماز بخوانیم نباید هیچ کدام از این موارد وجود داشته باشد و این امر باعث دوری انسان از فحشا و منکرات می شود. متاسفانه وقتی یک فرد از این موارد تهی شد، دچار یک ناهرزگی، پستی و مصائب در زندگی می شود؛ بنابراین وقتی این مسایل از زندگی انسان دور شد، زندگی او می شود یک زندگی شرافتمندانه همان طور که شاعر می گوید «تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت».
انسان بودن با انسانیت و آدم بودن با آدمیت فرق می کند. آدمیت همانی است که شاعر می گوید: «چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار». این یک اصل است، این اصالت زندگی انسان است. متاسفانه امروزه شاهد یک زندگی دنیایی جنگل وار در سطح جهانی هستیم. انواع و اقسام حرکت های استعماری و غیر انسانی و مستعمره کردن جوامع مختلف. همه اینها نتیجه همین مسایل و مشکلاتی است که انسان ها آنها را به وجود آورده اند.
نماز چه آثار و فوایدی برای انسان دارد؟
نماز به انسان روح و اصالت می دهد، نماز تعدیل غرایض می کند، فضایل اخلاقی را پرورش می دهد، نماز به قدری اهمیت دارد که می توانیم ضمانت اجرایی قوانین را با نماز ترسیم کنیم، در غیر این صورت باید برای هر فردی یک نگهبان و پاسدار گذاشت و برای آن نگهبان هم نگهبان دیگری قرار داد؛ بنابراین وقتی انسانی خدابین شد، چه در خلوت و چه در جای شلوغ باشد، فقط خداوند را می بیند و او را ناظر بر اعمال خود می بیند و می داند که عالم محضر خداوند است و هیچ گاه احساس تنهایی نمی کند، چون می داند که پروردگار متعال همیشه ناظر بر اوست و خداوند در کمین گاه عالم، همه اعمال انسان را زیر نظر دارد.
برخی از افراد دلیل نماز نخواندن خود را در عملکرد نامناسب مسئولان می بینند. نظر شما در این خصوص چیست؟
این مسئله هم به خاطر عدم معرفت و آگاهی فرد مورد نظر است، چون او هنوز معنای نماز را درک نکرده است و تصور می کند نماز مربوط به شخص یا افراد دیگری است.«آیت الله بروجردی »می فرماید: روزی یک روحانی دزدی کرد و او را به زندان اوین بردند، پرسیدند روحانی که دزدی نمی کند، فرمودند: روحانی دزدی نمی کند، این دزد به لباس روحانیت درآمده است؛ بنابراین کسی که مسئول است و دزدی می کند، او مسئول نیست بلکه دزدی است که در لباس مسئول قرار گرفته است. مسئول بودن به ظاهر نیست، ما نباید دین را به حساب افراد و اشخاص بگذاریم، پس حساب دین از افراد جداست.
اسلام می فرماید: فردی که دزدی می کند باید دستش را قطع کرد؛ پس مسلمانی که دزدی می کند و یک شبه ره صد ساله را می رود، او مفسد است، او از این فرصت سوء استفاده کرده است، پس مسئولی که اختلاس می کند ارتباطی به اسلام ندارد، ما باید نفس افراد را از حساب دین جدا کنیم؛ پس وقتی افراد به دلیل عدم آگاهی و معرفت، بسیار سطحی به مسایل می نگرند، این مسایل و مشکلات هم در جامعه به وجود می آید. بنابراین افرادی که اعمال دیگران را به حساب دین می گذارند، معرفت و شناخت دینی ندارند. وقتی ما ببینیم یک انسان ولو اینکه یک جایگاه و مسئولیت بالایی هم در جامعه دارد، مرتکب خطایی شده، نباید آن را به پای دین بگذاریم، چون این امر بیانگر عدم شناخت معرفت ما از نماز و مسایل دینی است، باید این گونه تلقی کنیم که این فرد، مفسد بوده و برای سوء استفاده از این فرصت آمده است.
نظر شما