جایگاه رهبانیت و تجربه دینی در مسیحیت

مسیحیت به جهت عجز از دعوت بر اساس مبانى عقلى و عقلایى، اساس دعوت خود را بر مکاشفه و رهبانیت قرار دادند و اصول و فروع مسیحیت را در قالب وثنیت ریختند.

خبرگزاری شبستان : آیا در اسلام گوشه نشینی و مسلک صوفیه و انزوا از جامعه پذیرفته شده است . در تاریخ میخوانیم برخی روحانیون مسیحیت گوشه نشینی به منظور دوری از عالم ناسوت برای قرب به عالم ملکوت و حتی خصی شدن و اخته شدن برای دوری از لذات دنیوی را باور داشتند .


نگارنده تلاش دارد با مقایسه دین اسلام و مسیحیت جایگاه رهبانیت را در اسلام و مسیحیت روشن سازد . به همین منظور سلسله یادداشتهایی با عنوان جایگاه رهبانیت در اسلام و مسیحیت ارائه خواهد شد .
علامه طباطبائی بر این باوند : مبلغین مسیحیت به جهت عجز از دعوت بر اساس مبانى عقلى و عقلایى، اساس دعوت خود را بر مکاشفه و رهبانیت قرار دادند و اصول و فروع مسیحیت را در قالب وثنیت ریختند.


و این نیست مگر بخاطر اینکه این مبلغین با تعلیمات (پوچ و خرافى) خود در حقیقت در برابر عقل و مکاتب تعقل و استدلال صف‏آرایى کرده و به جنگ عقل برخاسته‏اند. و لذا اهل تعقل و استدلال این دعوت را رد نموده‏اند به اینکه هیچ راهى براى پذیرفتن آن، و بلکه براى تصور صحیح آن نیست. تا چه رسد به اینکه بعد از تصور، آن را بپذیریم. (سه تا شدن یکى و یکى شدن سه تا قابل تصور نیست، تا چه برسد به قبول آن) و لذا مبلغین مسیحیت چاره‏اى جز این ندیدند که اساس دعوت خود را بر مکاشفه و پر شدن از روح مقدس بگذراند. (ترجمه تفسیر المیزان، ج‏3، ص: 500)


یعنى تمام مردم دنیا براى پذیرفتن دین مسیحیت باید قبلا صاحب کشف و کرامت بشوند، تا آن وقت بفهمند کشیش چه مى‏گوید. در اینجا این سؤال پیش مى‏آید که صرفنظر از عملى نبودن این در تمامى افراد بشر، بى‏سواد و با سواد، شهرى و صحرایى، با کدام مکتب به این مقام برسند؟ و در تحت چه تعلیماتى صاحب کشف بشوند؟ و اگر بفرض محال چنین تعلیمى تمام مردم جهان را به این مقام رسانید. دیگر مردم چه حاجت به دعوت کشیش دارند؟
آرى مبلغین مسیحیت وقتى دیدند که نمى‏توانند با عقول بشر به جنگ و ستیز بپردازند، همان کارى را کردند که جاهلان از متصوفه کردند، یعنى طریقه‏اى را بدست گرفتند غیر طریقه و روش عقل.


مبلغین مسیحی اگر چه دغدغه دینی داشتند و خواهان دینداری و دعوت مردم به دین بودند اما روش انها صحیح نبود .ترویج رهبانیت سابقه طولانی در مسیحیت دارد و در دوره اخیر ترویج عقادی خاص در باب وحی و فروکاهش دین به تجربه دینی در مسیحیت دیده میشود . اینکه گوهر دین را به تجربه و احساس دینی تحلیل بریم زدن تیشه به ریشه دین است .روحانیون مسیحی که توان مقابله با انتقادات ملحدان و گسترش و پیشرفتهی چشم گیر علوم را نداشتند ابرو را نه تنها اصلاح نکردند بلکه ، چشم را کور کرند.
بحث رهبانیت سابقه دیرینه دارد اما تجربه دینی بحثی است که در دوره مدرن نمود فراوانی یافت . تعارض عقل و دین و تعارض علم ودین در فضای مسیحیت رخ داد زیرا بدعتها و تحریف دین راستین و اقدامات بی خردانه و افراطی روحانیت مسیحیت زمینه و بستر لازم برای طرح این تعارض بود .


کتاب اعمال الرسل و التواریخ حکایت مى‏کند، مبلغین مسیحیت رهبانیت و ترک دنیا را شعار خود نموده، از وطن خود چشم پوشیده، دوره گردى را کار خود کردند، و از این راه دعوت مسیحیت را گسترش دادند و در هر سرزمینى مورد استقبال عوام‏ آن سرزمین قرار گرفتند، و سر موفقیتشان و مخصوصا در امپراطورى روم، سرخوردگى مردم از وضع موجودشان بود. چون شیوع ظلم و تعدى و رواج احکام برده‏گیرى و استعباد بیچارگان، و فاصله غیر قابل تحمل بین طبقه حاکمه و طبقه محکوم و بین آمر و مامور، و نابرابرى عمیق بین زندگى اغنیاء و اهل عیش و نوش و زندگى فقرا و مساکین و بردگان زمینه را براى قبول این دعوت فراهم کرده بود. (مردم بجان آمده، دنبال راه نجاتى مى‏گشتند، هر چند که به اصول آن راه نجات، پى نبرند.)


و اتفاقا دعوت مسیحیت از این جهت خواسته مردم را تامین مى‏کرد، براى اینکه اولین دعوتى که مبلغین مى‏کردند، دعوت به برادرى، دوستى، تساوى حقوق، معاشرت نیکو در بین مردم، ترک دنیا و زندگى مکدر و ناپایدار آن و رو آوردن به زندگى پاکیزه و سعادتمندى بود که در ملکوت آسمان دارند. و درست به همین جهت بود که طبقه حاکم سلاطین و قیصرها آن طور که باید اعتنایى به مبلغین نمى‏کردند البته در صدد اذیت و سیاست و طردشان هم بر نمى‏آمدند.


همین وضع باعث شد که بدون سر و صدا و درگیرى و تظاهرات، روز بروز عدد گروندگان به مسیحیت زیاد شود، و قوت و قدرت و شدت بیشترى یافته، تا آنجا که دامنه این دعوت به همه جاى امپراطورى روم و به آفریقا و به هند و دیگر بلاد کشیده شد، جمعیت انبوهى باین دین درآمدند و کلیساها برپا شد، در کلیساها بروى مردم باز شد و با باز شدن هر کلیسا، درى از یک بتکده بسته گردید و مبلغین مسیحیت هیچگاه متعرض و مزاحم رؤساى وثنیت و هدم اساس این مرام نمى‏شدند و نیز هرگز پنجه به روى پادشاهان زمان و حکام ستمگر نمى‏کشیدند، و از کرنش در برابر آنها نیز ابایى نداشتند، احکام و دستورات آنان را مخالفت نمى‏کردند و چه بسا مى‏شد که همین رفتار منجر به هلاکت و قتل و حبس و عذابشان مى‏شد. پیوسته طایفه‏اى کشته و طایفه‏اى دیگر زندانى مى‏شد و طایفه سوم تبعید و آواره مى‏گشت. امر به همین منوال مى‏گذشت، تا اوان امپراطورى" کنستانتین" رسید، او به کیش مسیحیت ایمان آورد، و ایمان خود را در بین ملت اعلام کرد و بلکه مسیحیت را دین رسمى اعلام نمود و در روم و کشورهاى تابع روم، کلیساها ساخت و این در نیمه آخر قرن چهارم میلادى بود. و نصرانیت در کلیساى روم تمرکز یافت و از آنجا کشیش‏ها به اطراف و اکناف زمین اعزام مى‏شدند تا در همه جا کلیساها و دیرها و مدرسه‏ها بسازند و انجیل را به مردم تعلیم دهند. (ترجمه تفسیر المیزان، ج‏3، ص: 501).


ر. دارائی
پایان پیام
 

کد خبر 114117

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha