خبرگزاری شبستان؛ گروه قرآن و معارف؛ نام ایشان موسی، لقب آن حضرت کاظم و کنیهاش «ابوالحسن» و «ابو ابراهیم» است. شیعیان و دوستداران لقب «باب الحوائج» به آن حضرت دادهاند.زمان ولادتش را روز یکشنبه هفتم ماه صفر سال 128هجری در «ابواء» روایت کرده اند. از 21سالگی به امر خداوند متعال و با وصیت پدر بزرگوارش به مقام بلند امامت رسید، مدت امامتش سی و پنج سال و از همه ائمه بیشتر بود.
امام به تصدیق همه مورخان، در زهد و عبادت زبانزد و از عبادت و سختکوشی به «عبد صالح» معروف بوده است. در سخاوت و بخشندگی مانند نیاکان بزرگوار خود بود و میفرمود: پدرم پیوسته مرا به سخاوت و کرم سفارش میکرد. با چنین بزرگواری و بخشندگی خود لباس خشن بر تن میکرد و این خود نشان دیگری است از بلندی روح و صفای باطن و بیاعتنایی حضرت نسبت به زرق و برق های دنیایی.
قرآن در زندگی و سیره امام کاظم علیه السلام
امام علیه السلام فقیه ترین فرد در زمان خود و همچنین حافظ ترین فرد نسبت به کتاب خدا و از نظر لحن و صدا آشناترین فرد به قرآن بوده است و هرگاه قرآن می خواند، محزون می گشت و شنوندگان نیز می گریستند. امام کاظم (ع) به تلاوت قرآن انس زیادی داشت و قرآن را با صدایی حزین و خوش تلاوت میکرد. آن چنان که مردم در اطراف خانه آن حضرت گرد میآمدند و از روی شوق و رقت گریه میکردند. شیخ مفید درباره آن حضرت میگوید: " او عابدترین، فقیهترین، بخشندهترین و بزرگ منشترین مردم زمان خود بود، زیاد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت و این جمله را زیاد تکرار میکرد:« اللهم انی أسألک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب » خداوندا در آن زمان که مرگ به سراغم آید راحت و در آن هنگام که در برابر حساب اعمال حاضرم کنی عفو را به من ارزانی دار. بسیار به سراغ فقرا میرفت. شبها داخل ظرفی پول، آرد و خرما میریخت و به فقرای مدینه میرساند، در حالی که آنها نمیدانستند از ناحیه چه کسی است. هیچکس مثل او حافظ قرآن نبود، با آواز خوشی قرآن میخواند، قرآن خواندنش حزن و اندوه مطبوعی به دل میداد، شنوندگان از شنیدن قرآنش میگریستند، مردم مدینه به او لقب «زین المجتهدین» داده بودند و روزی که از رفتن امام خود به عراق آگاه شدند، شور و غوغایی به پا کردند."
لقب «کاظم» به چه دلیل بر امام موسی گذاشته شد
از القاب امام هفتم(ع)، کاظم است و این به دلیل فرو بردن خشم از سوی آن امام معصوم(ع) بود به گونه ای که حضرت(ع) در سخت ترین شرایط که دیگران رنجیده و عصبانی می شدند، هرگز چنین رفتاری نداشتند و خشم خود را فرو می خوردند. این ویژگی از سخت ترین رویکردهای اخلاقی است که افراد اگر بتوانند در خود نهادینه کنند در زندگی به توفیقات فراوانی دست می یابند چراکه هر انسانی به طور طبیعی برای خود احترام و شأنیتی قایل است و هیچ شخصی توهین را نسبت به خود بر نمی تابد و طبیعتا عکس العمل نشان می دهد، مگر انسان هایی که خودساخته باشند و جز خویش، خدا را در نظر بگیرند.
ابوالفرج اصفهانی در کتاب «مقاتل الطالبین» آورده است که روش اخلاق امام موسی بن جعفر(ع) به گونه ای بود که اگر کسی پشت سر حضرت(ع) بدگویی می کرد ایشان اظهار ناراحتی نمی کرد بلکه هدیه ای برای آن شخص می فرستاد. برای مثال فردی در مدینه بود که هر زمان امام موسی کاظم(ع) را می دید زبان به دشنام و بدگویی می گشود. روزی امام(ع) به مزرعه آن شخص رفتند تا با او ملاقات کنند ولی مرد عرب همچنان به رویه قبلی خود ادامه داد، یاران حضرت(ع) خواستند با آن شخص برخورد کنند ولی امام(ع) جلوگیری کردند و از مرکب خویش پیاده شدند و نزد او رفتند و با خوشرویی از او سوال کردند: «هزینه کشت این مزرعه چه قدر شده است؟» مرد پاسخ داد: یکصد دینار، امام(ع) پرسیدند: «امید داری چه اندازه از آن سود ببری و برداشت کنی؟» آن مرد همچنان با طعنه پاسخ داد: من علم غیب ندارم که چه مقدار قرار است عایدم شود. امام(ع) فرمودند: «من نگفتم چه سودی به تو خواهد رسید بلکه پرسیدم تو امید داری چه مقدار سود عایدت شود؟» آن مرد پاسخ داد: فکر می کنم دویست دینار محصول از این مزرعه برداشت کنم. امام(ع) کیسه ای به مبلغ سیصد دینار طلا بیرون آورد به مرد داد و فرمود: «این را بگیر و کشت و زرعت نیز برای خودت باشد». آن مرد به اندازه ای شرمنده شد که پیشانی امام(ع) را بوسید.
چندی بعد مردم برای اقامه نماز به مسجد آمدند و دیدند که آن مرد پشت سر امام(ع) برای اقامه نماز ایستاده است. این سبک زندگی امام موسی کاظم(ع) قلب ها را جلب می کرد.
بدخواهانی بودند که آن حضرت و اجداد گرامیش را - روی در روی - بد میگفتند و سخنانی دور از ادب به زبان میراندند، اما آن حضرت با بردباری و شکیبایی با آنها روبرو میشد، و حتیگاه با احسان آنها را تنبیه میفرمود. تاریخ برخی از این صحنهها را در خود نگهداشته است و لقب «کاظم» از همین جا پیدا شد. کاظم یعنی: نگهدارنده و فروخورنده خشم. این رفتار در برابر کسی یا کسانی بود که از راه جهالت و نادانی یا به تحریک دشمنان به این کار دست میزدند. رفتار حکیمانه و صبورانه آن حضرت (ع) کم کم بر آنان حقانیت خاندان عصمت و اهل بیت (ع) را روشن میساخت، اما آنجا که پای گفتن کلمه حق - در برابر سلطان و خلیفه ستمگری- پیش میآمد، امام کاظم (ع) میفرمود: «قل الحق و لو کان فیه هلاک» حق را بگو اگر چه آن حقگویی موجب هلاک تو باشد. در فروتنی مانند صفات شایسته دیگر خود نمونه بود. با فقرا مینشست و از بینوایان دلجویی میکرد. بنده را با آزاد مساوی میدانست و میفرمود همه، فرزندان آدم و آفریدههای خدائیم. از ابوحنیفه نقل شده است که گفت: او را در کودکی دیدم و از او پرسشهایی کردم چنان پاسخ داد که گویی از سرچشمه ولایت سیراب شده است.
محمد بن نعمان نیز میگوید: موسی بن جعفر را دریایی بیپایان دیدم که میجوشید و میخروشید و بذرهای دانش به هر سو میپراکند.
نشر فقه جعفری، اخلاق، تفسیر و کلام که از زمان حضرت صادق (ع) و پیش از آن در زمان امام محمد باقر (ع) آغاز و عملی شده بود، در زمان حضرت امام موسی کاظم (ع) نیز به پیروی از سیره نیاکان بزرگوارش همچنان ادامه داشت تا مردم بیش از پیش به خط مستقیم امامت و حقایق مکتب جعفری آشنا گردند و این مشعل فروزان را از ورای اعصار و قرون به آیندگان برسانند.
توطئه عباسیان و ایجاد مکاتب انحرافی
خلفای عباسی که همیشه درصدد نابودی بنی هاشم بودند تا اولاد علی (ع) را با داشتن علم و سیادت از صحنه سیاست و تعلیم و ارشاد کنار زنند، برای اجراء این مقصود چندتن ازشاگردان مکتب جعفری را تشویق نمودند تا مکتبی در برابر مکتب جعفری ایجاد کنند و به حمایتشان پرداختند. بدین طریق مذاهب حنفی، مالکی، حنبلی و شافعی هر کدام با راه و روش خاص فقهی پایه ریزی شد. حکومتهای وقت نیز برای دست یابی به قدرت از این مذهبها پشتیبانی کرده و اختلاف آنها را بر وفق مراد و مقصود خود دیدند.
نفوذ معنوی امام موسی (ع) در دستگاه حاکم
امام کاظم (ع) سالها مورد اذیت و آزار و تعقیب بود، و در مدتی که از 4 تا 14 سال نوشتهاند تحت نظر، در تبعید و زندانها یا سیاه چالهای بغداد در غل و زنجیر به سر میبرد. امام بیآنکه در مراقبت از دستگاه جبار هارونی بیمی به دل راه دهد به خاندان و بازماندگان سادات رسیدگی میکرد و از گردآوری و حفظ آنان و جهت دادن به فعالیتهای آنان غفلت نداشت. آن زمان که امام (ع) در مدینه بود، هارون کسانی را بر حضرت گماشته بود تا از آنچه در گوشه و کنار خانه امام (ع) میگذرد، وی را آگاه کنند. هارون از محبوبیت بسیار و معنویت نافذ امام (ع) سخت بیمناک بود. آن چنان از امام (ع) هراس داشت که وقتی قرار شد آن حضرت را از مدینه به بصره آورند، دستور داد چند کجاوه با کجاوه امام (ع) ببندند و بعضی را نابهنگام و از راههای دیگر ببرند، تا مردم ندانند که امام (ع) را به کجا و با کدام کسان بردند و از تبعیدگاه امام (ع) بیخبر بمانند. اما نفوذ معنوی امام موسی (ع) در دستگاه حاکم به حدی بود که کسانی مانند علی بن یقطین صدراعظم (وزیر) دولت عباسی، از دوستداران حضرت موسی بن جعفر (ع) بودند و به دستورات حضرت عمل میکردند.
«تقیه» شکلی از مبارزه پنهانی امام کاظم در دستگاه هارون
سخن چینان دستگاه از علی بن یقطین در نزد هارون سخنها گفته و بدگوئیها کرده بودند، اما امام به وی دستور فرمود با روش ماهرانه و تقیه که شکلی از مبارزه پنهانی است، در دستگاه هارون بماند و به کمک شیعیان و هواخواهان آل علی (ع) و ترویج مذهب و پیشرفت کار اصحاب حق، همچنان پای فشارد بیآنکه دشمن خونخوار را از این امر آگاهی حاصل شود.
موسی بن جعفر (ع) به جرم حقگویی، ایمان، تقوا و علاقه مردم زندانی شد. حضرت را به جرم فضیلت و اینکه در همه صفات و سجایا و فضائل معنوی از هارون الرشید برتر بود به زندان انداختند. در سال 183هجری در سن 55سالگی به دست مردی به نام «سندی بن شاهک» و به دستور هارون مسموم و شهید شد. شگفت آنکه، هارون با توجه به شخصیت والای موسی بن جعفر (ع) پس از درگذشت و شهادت امام نیز اصرار داشت تا مردم این را بپذیرند که حضرت مسموم نشده بلکه به مرگ طبیعی از دنیا رفته است بدن مطهر آن امام بزرگوار را در «مقابر قریش» در نزدیکی بغداد به خاک سپردند. از آن زمان آن آرامگاه عظمت و جلال پیدا کرد و مورد توجه خاص واقع گردید و شهر «کاظمین» از آن روز بنا شد و روی به آبادی گذاشت.
نظر شما