به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان ، ماه مبارک رمضان ماه تزکیه و خودسازی است و اوّلین و مهم ترین قدمِ خودسازی "افزایش معرفت و شناخت بیشتر آموزه ها و وظایف دینی" است. یکی از مدلهایی که بسیاری از متفکران اسلامی برای کسب معرفت و اندیشه در معارف اسلامی بیان کرده اند، چارچوب روابط چهارگانه ای انسان مسلمان با طبیعت، با خود، با خلق و با خداست. شناخت این روابط و تنظیم سبک زندگی فرد مسلمان بر اساس نصوص قرآن کریم و گفتار پیشوایان دینی نقش مهمی در خودسازی و تزکیه ی انسان ها دارد. لذا در این خصوص با دکتر« محسن معارفی»، رئیس پژوهشکده ی علوم انسانی پژوهشگاه جامعه المصطفی(ص) گفتگویی انجام داده ایم که بخش اول این مصاحبه تحت عنوان آموزه های اسلامی در چهار چوب روابط انسان با طبیعت، خود خلق و خدا منتشر شد ه است و در ادامه بخش دوم آن تقدیم حضورتان می شود.
رابطه ی انسان با همنوعان
اینکه انسان چطور با همسر، با فرزند، با والدین، با معلم، با حاکم، با امام، با همکار، با همسایه، با دشمن، با دوست، با کافر و مسلمان، با مهمان و میزبان، با فقیر و غنی، با یتیم و آسیب دیدگان، با کارگر و کارفرما رفتار کند و همه در ذیل این رابطه می آید. بخش بسیار بزرگی از آموزه های دینی ناظر به خصوص در ساحت اخلاقی، به نحوه ی رابطه ی انسان با همنوعان است. اساسا مسأله ی اصلی «اخلاق»، ارتباط با همنوعان است و جلوه ی کارآمدی «دین» نیز با «اخلاق» تعریف می شود. دین وقتی به طور مشهود کارآمد است که رابطه ی انسانها با یکدیگر را به بهترین نحو سامان دهد.
درباره ی تک تک این رابطه ها علمای دینی به استناد آیات و روایات فراوان مطالب و کتاب های زیادی نوشته اند؛ لکن در علم اخلاق گفته می شود که مهمترین قاعده در این نوع رابطه «قاعده ی طلایی» و بعد از آن «قاعده ی نقره ای» اخلاق است. قاعده ی طلایی به معنای این است که هر چه برای خود می پسندی، برای دیگران هم بپسند و قاعده ی نقره ای اخلاق جنبه ی سلبی همان قاعده طلایی است. به این معنا که هر چه را که برای خود نمی پسندی، برای دیگران نیز نپسند. اگرچه عمومیت و اهمیت این قاعده از قرن 16 بین اندیشمندان اخلاقی مطرح شده، ولی تقریبا همه ادیان و مکاتب اخلاقی به این قاعده پایبندند و در کتاب ها و منابع مقدس ادیان از جمله مسیحیت، یهودیت، اسلام، آیین کنفوسیوس و ... تصریحات زیادی درباره ی این قاعده وجود دارد.
علامه ی طباطبایی ذیل آیه ی «ویل للمطففین الذین إذا اکتالوا علی الناس یستوفون و إذا کالوهم أو وزنوهم یخسرون» (مطففین/1تا3) می فرمایند: این آیه به قاعده طلایی اخلاق اشاره دارد که وای بر کسانی است که با دیگران طوری رفتار می کنند که خودشان دوست ندارند با آنها رفتار شود. وقتی برای گرفتن کالا وزن می کشند و پیمانه می گیرند، کمی وزن و پیمانه را زیادتر می کنند، و وقتی برای تحویل کالا به دیگران وزن می کشند و پیمانه می گیرند، از وزن و پیمانه کم می گذارند. امیرالمومنین (ع) در نامه ی 31 خطاب به فرزندش این قاعده را به بهترین وجه بیان فرموده است:« يا بني اجعل نفسك ميزانًا فيما بينك وبين غيرك، فأحبب لغيرك ما تحب لنفسك، وأكره له ما تكره لها؛» ای پسرم، «خودت» را در رابطه ی خود با دیگران معیار قرار بده و هر آنچه برای خود میپسندی، برای دیگران نیز بپسند و آنچه را برای خود ناپسند می شماری، برای دیگران نیز ناپسند بشمار.
بر اساس آیات و روایات می توان برخی توصیه های اخلاقی را که البته از شاخ و برگ های همین قاعده ی طلایی هستند، بیان کرد که عمومیت زیادی درباره ی نحوه ی ارتباط انسان با دیگران دارد. برخی از این توصیه های عام را می توانیم به شرح زیر بشمریم:
مدارا کردن؛ یکی از اصول تقریبا عام در ارتباط با دیگران تحمل نظر،عقیده و رفتار کسانی هست که با ما اختلاف نظر دارند. هر کدام از انسانها در مسائل مختلفی که مواجه می شوند، معمولا به گونه ای متفاوت می اندیشند و رفتار می کنند و قرار نیست همه یکسان باشند. معمولا ایده های جدید محصول همین اختلافات است. چنانچه در روایتی از امام علی (ع) به این مسأله اشاره شده است (لايزال الناس بخير ما تفاوتوا) یعنی تا زمانی که مردم متفاوت می اندیشند، در خیر و برکت هستند. به همین خاطر در روایات مدارا کردن نیمی از عقل، نیمی از ایمان و نیمی از شاد زیستن دانسته شده است.
نادیده گرفتن خطاها؛ در روابط بین انسانها، موارد زیادی پیش می آید که با رفتار کسی مواجه می شویم که مورد پسند ما نیست و البته گاهی این رفتار ناشایست ناشی از لغزش و خطای اوست. در این جا نیز توصیه شده است که تا آنجا که امکان دارد، خطایش را نادیده بگیریم. تعبیر قرآن بسیار جالب است: « وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا َلَا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ » (نور/22) از خطای دیگران درگذرید، مگر دوست ندارید خداوند نیز از خطاهای شما درگذرد. شایسته است انسان خطاهای دیگران را نادیده بگیرد. «وإذا سمعوا اللغو أعرضوا عنه»
فروبردن خشم، رعایت ادب و جواب بدی را با خوبی دادن؛ گاهی فردی در حق ما بدی کرده است، در اینجا نیز اصل اولی این است که اولا خشمگین نشویم (والكاظمين الغيظ والعافين عن الناس؛ آل عمران/34) و کاری نکنیم که ناشی از خشم ما باشد. و در گام بعدی تا آنجا که امکان دارد با ادب و نیکی جواب او را بدهیم. چون فردی که بدی کرده است وقتی در این مواقع سماحت و بزرگواری طرف مقابل را می بیند، خیلی در روحیه اش اثر می گذارد که او جواب کار بد من را به نیکی داد. این توصیه در قرآن کریم آمده است که:« ولا تستوي الحسنة ولا السيئة ادفع بالتي هي أحسن فإذا الذي بينك وبينه عدوة كأنه ولي حميم »(فصلت/34) بدی کردن و خوبی کردن همسنگ هم نیستند. شما بدی را با نیکی پاسخ بدهید، آنگاه می بینید آنکس که با شما سر ناسازگاری داشت، خودش دوست پروپاقرص شما می شود. همگان خاضع ادب و رفتار نیکوهستند و به همین دلیل است که امیرالمومنین( ع)نیز می فرمایند: هر چیزی احتیاج به عقل دارد و عقل نیز محتاج ادب است.
مهربانی کردن با همه؛ توصیه ی عام خداوند درباره ی ارتباط با دیگران است که با مومنان مثل برادر و خواهر خود رفتار کنیم و نباید جنگی و ناسازگاری بین آنها باشد.( انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم؛ حجرات/10). قرآن کریم سفارش می کند که نه تنها در برخورد با مسلمانان بلکه با همه ی غیرمسلمانان مادامی که با ما سرجنگ ندارند، نیکی کنیم. (لا ينهاكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين ولم يخرجوكم من دياركم أن تبروهم؛ ممتحنه/8). این مهربانی کردن باید از طرفی که در موقعیت بالاتری است، بیشتر ظهور و بروز داشته باشد؛ چنانچه حاکم که بالاترین قدرت را دارد، باید قلب خود را برای مهربانی با همه ی آحاد جامعه اش بگشاید و همه ی مردم (اعم از مسلمان و غیرمسلمان) را قلبا دوست بدارد و اینگونه بنگرد که مردم یا برادران دینی او هستند و یا انسانی همانند او هستند. ( وأشعر قلبك الرحمة للرعية ، والمحبّة لهم ، واللطف بهم ... فإنّهم صنفان : إمّا أخ لك في الدين ، أو نظير لك في الخلق؛ نهج البلاغه/نامه 53)
این مدارا، گذشت، ادب، مهربانی و احسان و نظایر آن باید «اساس» رفتارهای ما با دیگران اعم از همسر و فرزند و شاگرد و همکار و همسایه و ... را تشکیل بدهد. البته وقتی که نزاعی دربگیرد که هر طرف خواهان رسیدن به حقوقشان هستند و به محکمه می روند، باید بر اساس «عدالت» حکم شود و نه احسان و گذشت؛ هر چند در بسیاری موارد توصیه شده است که همانجا هم اگر یک طرف گذشت نماید، بهتر است و کفاره ی گناهانش می شود. (فمن تصدق به فهو كفارة له؛ مائده/45). در هر صورت «احسان» و «عدل» دو رکن مهم رفتاری مردم با یکدیگر را تشکیل می دهد که در قرآن به آن اشاره شده است (إن الله يأمر بالعدل والإحسان؛ نحل/90) لکن چنانچه گذشت، اصل و اساس در رابطه ها باید مهربانی و احسان و گذشت باشد و بهترین انسان، کسی است که خیرش برای بقیه بیشتر باشد (خير الناس أنفعهم للناس). بهترین احسان و نیکی، «ایثار» و مقدم داشتن دیگران بر خود است (الإيثار أشرف الإحسان) و خداوند در قرآن کریم کسانی را که علیرغم نیازشان به چیزی، دیگران را برخود مقدم می کنند، بسیار ستوده است.
رابطه ی انسان با خداوند متعال
بر اساس آموزهای اسلامی همه چیز با خداوند رابطه دارند و حمد و تسبیح او را می گویند (وإن من شيء إلا يسبح بحمده؛ اسراء/44). لکن انسان به خاطر جایگاش در نظام خلقت، مفتخر به رابطه ی خاصی با خداوند است. قرآن انسان را به خاطر برخورداری از دمیده شدن روح الهی در او (و نفخت فيه من روحي؛ ص/72) جانشین خداوند در زمین دانسته است (اني جاعل في الارض خليفه؛ بقره/30). به همین خاطر ارتباط انسان با خداوند رابطه ی ویژه و خاص است. رابطه ای که هر گاه انسان آن را محکم تر کند، خداوند نیز متقابلا آنرا مستحکم تر می کند. هر وقت انسان خدا را یاد کند، خداوند نیز او را یاد می کند .
مهمترین رابطه ی انسانی که باید سامان یابد همین رابطه ی انسان با خداوند است. پشتوانه ی اخلاق و رفتار و بینش نیکو، همین رابطه است. به طور مثال وقتی در بحث رابطه ی انسان با همنوعان از قاعده ی طلایی اخلاق سخن می گوییم، اگر چه در علم اخلاق از دیدگاه مطلوبیت گرایان، وظیفه گرایان، قرارداد گرایان و ... مطالبی درباره ی پشتوانه ی این قانون طلایی گفته شده است، ولی مهمترین پشتوانه ی این قانون طلایی، بدون شک همین رابطه ی انسان با خداوند است. بدون این رابطه هیچ دلیلی حتی برای رعایت اخلاق وجود ندارد. هر چه رابطه ی انسان با خداوند سامان بهتری یابد، رابطه ها نیز درست تر می شود و اثر خود را در اعمال و رفتار انسان بارزتر نشان میدهد. با تقویت این رابطه، قلب خاشع تر می شود، ناراحتی ها و اضطرابها کاهش می یابد و اخلاق اجتماعی ما نیکوتر می گردد.
اساسا بینش ها و کنش های ما تابع رابطه ی ما با خداست که همان ایمان ما را تشکیل می دهد. «علم و آگاهی» اگرچه در بینش ما موثر است، لکن این «ایمان و رابطه ی قلبی» است که «افعال و جهت گیری ما» را می سازد. در قرآن بر این مسأله تأکید شده است که برخی انسانها علیرغم علم داشتن، چون ایمان نداشتد، به گونه ای ناشایست رفتار کردند و علم و دانش آنها سودی نبخشید. (وجحدوا بها واستيقنتها أنفسهم؛ نمل/14) بر همین اساس باید همواره نگاه ما به قلبمان باشد. قلب ها با یادآوریها و حضور در مراسم ها از محبت خدا و یا غیرخدا می نوشد (وأشربوا في قلوبهم؛ بقره/93) و اعمال و جهت دهی های ما را شکل می دهد. به همین خاطر است که با یاد و ذکر خدا قلبها آرامش می یابد و اطمینان می باید (ألا بذكر الله تطمئن القلوب؛ رعد/28). البته ذکر و یاد خدا فقط به معنای این نیست که فقط ذات مقدس او عزوجل را یاد کنیم و او را تسبیح و تقدیس کنیم؛ بلکه ذکر پیامبران و اهل بیت (ع) نیز جلوه ای از ذکر خداست که باعث جلای قلب ها و حتی باعث الگوگرفتن از آنها می شود که چگونه همه چیزشان را برای اعتلای کلمه الله فدا کردند.
آیات فراوانی از پیامبر(ص) می خواهد که ابراهیم، اسماعیل، موسی، مریم، ادریس، داود، ایوب و ... علیهم السلام را ذکر کند و این گونه دل خود را به آنها پیوند بزند. خداوند از مسلمانان می خواهد که مداوم به پیامبر (ص) صلوات بفرستند و اینگونه دل خود را تسلیم کنند (يا أيها الذين آمنوا صلوا عليه وسلموا تسليما؛ احزاب/56). پیامبر (ص ) ذکر و یاد امیرالمومنین (ع) را عبادت خدا میداند (ذکر علی عباده). در حدیثی از امام باقر (ع) منقول است که یاد ما اهل بیت (ع) ، یاد خداست. و البته در میان ذکر اهل بیت (ع) احادیث بسیار فراوانی است که ذکر امام حسین(ع) تأثیرش بر صفای قلب بیشتر از دیگر اذکار است و به همین دلیل است که ذکر این امام مظلوم در بسیاری اوقات مثل بعد از هر نماز، بعد از نوشیدن آب، قبل از خوابیدن و ... سفارش شده است.
بخش بزرگی از آموزه های اسلام در بخش عبادات برای تقویت همین رابطه است که همه ی آنها را می توان تحت عنوان «ذکر خدا» قرار داد. علمای اسلام در یک تقسیم بندی کلان، اذکار را به دو گونه ذکر تقسیم کرده اند: «ذکر زبانی» و «ذکر قلبی.»
زبان و قلب رابطه ی وثیقی با یکدیگر دارند (لا يَسْتَقيمُ قَلْبُ عَبْدٍ حَتّى يَسْتَقيمَ لِسانُهُ) و ذکر زبانی به این معناست که انسان تمرین کند ذکر خدا و معصومین (ع) را همواره به زبان بیاورد. این ذکر می تواند از اذکاری باشد که در روایات به آن توصیه شده است، ولی مهمتر از مأثور بودن ذکر، توجه به معانی ذکر است. لذا خوب است مومنان برای تقویت رابطه ی قلبی خودشان با خداوند همیشه با خداوند نجوا کنند. مثلا خانمی که غذا درست می کند، با نام خدا شروع کند و از او بخواهد که طعم غذا را لذید نماید و یا هر غذایی را به نام یکی از معصومین (ع) بپزد. در نیمه شب هر وقت از این شانه به آن شانه می شویم، خدا را یاد کنیم و از او بخواهیم که از لغزش های ما درگذرد و ما را عاقبت به خیر کند. تمام اینها ذکر خداست که باعث جلا و صفای قلب و تقویت رابطه ی انسان با خدا میشود.
ذکر قلبی به معنای توجه قلبی به خداوند متعال است. هر کاری که انسان با توجه برای اعتلای کلمه الهی و یا رونق مجالس اهل بیت( ع ) انجام میدهد، ذکر قلبی است. از فردی که بخشی از مال خود را به فقرا و به راه خدا اختصاص می دهد، مخاطبی که زمانی را به حضور در مراسم دینی اختصاص می دهد، کسی که برای طبخ غذای عزاداران حسینی (ع) تلاش می کند، آنکه کفش های نمازگزاران را مرتب می کند، مسجد را جارو می کند و هر عمل و مشقتی که در این راه تحمل می کند، اگر با توجه به خداوند متعال باشد، ذکر قلبی است که بالاترین و کاملترین ذکر هم همین است.
در این میان محزون شدن برای ائمه ع بالاترین اثر را در آبادانی قلبی دارد و هر نفس انسان محزون ثواب تسبیح خدا را دارد (نفس المهموم لظلمنا تسبيح). ما شیعیان خداوند را شکر می کنیم که مصیبت امام حسین (ع)، غم بزرگ ما شده است (لحمدلله علی عظیم رزیتی) که بر آن بگریم و این گونه قلبهای خود را جلا بدهیم و رابطه ی معنوی خود را با خداوند تقویت کنیم.
اساسا لحظات زندگی ما انسانها فقط وقتی آباد است که مشغول ذکر (زبانی و قلبی) هستیم (أن تجعل أوقاتی من الليل و النهار بذكرك معمورة). باید تلاش کنیم که همیشه مشغول این ذکر باشیم و به تعبیر قرآنی همیشه در حال نماز باشیم (الذين هم على صلاتهم دائمون؛ معارج/23)
نكته ي پایانی اینکه این تقسیم بندی برای شناخت ساحت های مختلفی است که آموزه های اسلامی به آن توجه کرده است و ضرورتی ندارد که هر آموزه و توصیه فقط مربوط به یک ساحت از این روابط چهارگانه باشد، بلکه می تواند همزمان مربوط به چند رابطه باشد. به طور مثال احسان به فرد نیازمند هم رابطه ی فرد با خداوند را تقویت می کند، هم باعث تزکیه ی نفس میشود و هم در دایره ی روابط با همنوعان است.
نظر شما