تلخ و شیرین زندگی یک ارتشی/ اگر جنگ شود به عنوان جانفدا در جنگ حضور پیدا می‌کنم

موسوی از جانبازان ارتشی است که در جنگ با صدام شیمیایی می شود و علیرغم اینکه می توانسته به عنوان جانباز پرونده تشکیل دهد قبول نمی کند و اکنون نیز می گوید: اگر جنگی اتفاق بیفتد حاضراست به عنوان جانفدا در جنگ شرکت کند.

خبرگزاری شبستان- مشهد-  تقویم را که ورزق می زنیم روزهای زیادی را برای ما یادآوری می کند، روز پاسدار، روز پرستار ، روز ... ، به 29 فروردین که می رسیم تقویم روز ارتش را به ما یادآوری می کند، ارتشی که علاوه بر دفاع از کشور خود در برابر تجاور بیگانگان، در حوادث و بلایی طبیعی چون بیماری، زلزله و سیل در کنار مردم قرار می گیرد و آلام آنان را با خدمات خود کاهش می دهد. به مناسبت روز ارتش جمهوری اسلامی ایران خبرگزاری شبستان به سراغ سید مجتبی موسوی از بازنشستگان ارتش که تجربه زیادی از جنگ های داخلی کردستان داشته است و تقریبا در تمام عملیات هایی که در کردستان انجام شده، حضور داشته، رفته است که در ادامه می خوانید:

 

خود را معرفی بفرمایید. چه زمانی وارد ارتش شدید و چرا ارتش را انتخاب کردید؟

سید مجتبی موسوی، بازنشسته نظامی ارتش جمهوری اسلامی ایران با 30 سال سابقه فعالیت در ارتش ، 63 سال سن دارم، پدرم نظامی بود و این موجب شد من نیز در زمان شروع انقلاب یعنی مهرماه سال 57 به ارتش بپیوندم و جزو اولین قسم خوردگان نظام جمهوری اسلامی هستم و خواهم بود. 5 پسر و یک دختر دارم و به دلیل شرایطی که یک ارتش در زندگی دارد فرزندان من ترجیح دادند که وارد این شغل نشوند. من در سال 79 بازنشست شدم.

زمانی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید در واقع هسته مبارزه شروع شده بود و فعالیت ها علنی شده بود و من بهترین کار برای دفاع از کشورم را حضور در ارتش دانستم و از آنجا رسالت خود را ادامه دادم تا زمانی که بازنشسته شدم. البته من خودم را بازنشسته نمی دانم من و همه سن و سال‌های من که در ارتش بودند آماده برای خدمت به ارتش و ملت تا جان در بدن داریم، هستیم، هدف ما انجام فرمان امام راحل بر حفظ ارتش و انجام وحدت و نظم در ارتش است. در بعد از انقلاب گروهک ها و منافقین در لایه های ارتش نفوذ کردند و ندای انحلال ارتش دادند، در حالی که در بحبوحه انقلاب ارتش اسلحه خانه ها را شکست و اسلحه به مردم داد و ملت ایران را مسلح کرد که موجب پیروزی انقلاب اسلامی در 22 شد. در همان زمان چمران بیانیه ای صادر کرد که ما در ارتش پرسنلی داریم که من پشت سرآنها نماز می خوانم. از جمله صیاد شیرازی، آبشناسان و ...

 

وظایف یک ارتشی چیست؟

ما ارتشی ها همیشه خود را بدهکار این آب و خاک و ولی نعمت ملت ایران دانستیم و همیشه تلاش کردیم راهی که دین و جامعه مدنی می گوید به نحو احسن پیگیر باشیم، زمانی که جنگ باشد جنگ می کنیم و زمان غیر جنگ، وظایف سازندگی و مردم یاری در سوانحی مانند سیل، زلزله و بیماری ها چون کووید 19 داریم. ارتش در زمان شیوع کرونا در مناطق مختلف بیمارستان‌های صحرایی برپا کرد.

 

چرا وارد ارتش شدید؟

من چون در خانواده نظامی بزرگ شدم و پدرم نظامی بودند علاقه ویژه ای به ارتش داشتم پدر من با اینکه آن زمان در ژاندرمری خدمت می کرد در سال 57 به جرم طرفداری از امام راحل و مبارزه علیه رژیم شاه دستگیر و در بازداشت به سر برد.من وقتی وارد ارتش شدم با جنگ های داخلی کردستان همزمان شده بود که بسیار وحشتناک بود و مردم را به طرز فیجعی قتل عام می کردند.

 

نظامی ها معمولا در طول سالهای فعالیت خود در ارتش مجبور به مهاجرت از این شهر به شهر دیگر هستند؟

بله. هر چهارسال یک بار باید به شهرهایی که ارتش مد نظر دارد، بروند. اکثر فرزندان من متولد سنندج هستند در حالی که اصالتا سنندجی نیستیم. این جابجایی از این شهر به شهر دیگر برای خانواده نظامیان سختی هایی دارد اما چون برای دفاع از وطن است با جان و دل این کار را انجام می دهیم. من اکنون به دلیل اینکه در جنگ شیمیایی شدم و فرد شیمیایی باید در جایی زندگی کند که از نظر آب و هوا شرایط خوبی داشته باشد اکنون در فیروزکوه ساکن هستم.

 

شما وقتی وارد ارتش شدید همزمان با پپروی انقلاب بوده است از شرایط آن زمان بگویید؟

بعد از پیروزی انقلاب مردم شهرهای مختلف گروهک هایی که شناسایی می کردند به طریقی از شهر و دیار خود بیرون می کردند و آن زمان اینها گروه گروه در کردستان وارد شدند و از مهمان نوازی اهالی کردستان سوء استفاده کردند و ملبس به لباس کردی شدند و هر کدام یک مقری برای خود انتخاب و از جوانان آن شهر که آگاهی جندانی در مورد این گروهک ها نداشتند استفاده و یار گیری کردند و اقدام به کشتار مردم می کردند.

به یاد دارم که ژاندرمری مریوان با لشکر 28 همجوار بود یک بار گروهک تروریستی به ژاندرمری حمله و تمام سلاح ها و امکانات آن را غارت کرد و وقتی خواست به پادگان لشکر 28 حمله کند با مقابله نیروهای ارتشی مواجه شدند و این جنگ 28 روز به طول انجامید و سرانجام با فرمان امام مبنی بر پاکسازی منطقه کردستان کردستان را ترک کردند و به کشور عراق گریختند و گاهی وارد شهر می شدند و قتل و غارت می کردند و این تا حمله صدام به ایران ادامه داشت.

 

در جنگ چه مسئولیتی داشتید؟

بعد از شروع جنگ به دلیل تخصصی که داشتم برای مدتی به جنوب رفتم و دوباره به غرب کشور برگشتم و در عملیات های مختلف شرکت می کردم و از محضر فرماندهانی چون ابوشریف، متوسلیان بهره برده ام. و با برادران سپاهی در یک راستا به کشور خدمت می کردیم.

در جنگ هر زمان یک مسئولیتی بر عهده داشتم، یک بار فرمانده ستون بودم، یک زمان عملیات شناسایی و یک زمان راننده چرثقیل و جایی به عنوان تعمیرکار سلاح و برقراری سایت ها و ...

 

از خاطرات جنگ برای ما تعریف کنید؟

تمام روزهای جنگ خاطره است، اینکه در جلو چشمانت همرزم تو به شهادت می رسد و یا حضور نوجوانان در جنگ و رشادت های افراد همه خاطره و افتخار است. اما از خاطرات جنگ، حضور آیت الله طالقانی در کردستان زمانی که امام دستور دادند که کردستان از گروهک ها پاکسازی شود و دیدار با ایشان بود و خاطره بعدی مربوط به حضور شهید صیادشیرازی در فرودگاه سنندج بود. چون گروهک ها در داخل شهر حضور داشتند ایشان نمی توانستند از راه زمینی وارد پادگان لشکر 28 شوند و من با این ترفند که غذا برای سربازان می برم توانستم به فرودگاه بروم و شهید صیاد شیرازی را نسبت به این مسئله آگاه سازم که با پرواز به پادگان بروند.

به من گفتند، مدت زیادی در کردستان حضور داشتی برای استراحت به شهر دیگری انتقالی بگیر که ابتدا موافقت کردم اما بعد چون به این شهر و مردم آن عادت کرده بودم به کردستان برگشتم و چون هر 4 سال یکبار ارتشی می تواند انتقالی بگیرد، با هزینه شخصی خود به کردستان برگشتم.

در حال حاضر مشغول جمع آوری خاطرات خود از هشت سال دفاع مقدس به صورت مستند در قالب یک کتاب تحت عنوان «من و ارتش» هستم، چون گاها دچار حمله شیمیایی می شوم سلسله افکارم پاره می شود نمی توانم زمانی را برای اتمام  کتاب بگویم ولی در این دو سال آتی جمع آوری و منتشر خواهم کرد تا جوانان بدانند که فرزندان ارتش چگونه با جان و دل از مردم و کشور دفاع کردند.

 

از سختی های زندگی ارتشی برای خوانندگان بفرمایید؟

زمانی که فردی این شغل را انتخاب می کند لباس او، لباس خدمت است و بسیاری از دوستان من با همین لباس شهید و دفن شدند. یک ارتشی از شهر و اقوام و دوستان جدا می شود و هر جا که ارتش صلاح بداند و در هر منطقه ای خدمت می کند و به نسبت تخصصی که دارد و نیازی که ارتش دارد حضور پیدا می کند و نقل مکان می کند.

 

بیشتر در چه عملیات هایی شرکت کردید؟

در کردستان در اکثر عملیات ها شرکت کردم، با شهید کاوه مستقیم در ارتباط نبودم اما از از نظر حفاظت و تدارک یکدیگر را حفاظت می کردیم و ارتباط جاده ای و مسیری با هم داشتیم اما از نزدیک سعادت برخورد با ایشان را نداشتم.

 

به نظر شما الان هم اگر جنگ شود جوانان ما از کشور خود دفاع می کنند؟

جوانان ما امروزه تحصیلات دانشگاهی و سطح بالا دارند و آگاه اجتماعی هستند و مسائلی که ما دیدیم و در آن نقش داریم را به صورت ملموس دیدند و شنیدند و از ما بیشتر مدافع خواهند بود، چون می دانند با جنگ نرمی که دشمن به وجود آورده اگر این اسلام متلاشی شود وضع مملکت ما از فلسطین بدتر خواهد شد، آرامش و صلح و زندگی از هم خواهد پاشید و هیچ ایرانی و جوان ایرانی اجازه نمی دهد که هیچ کسی بخواهد در کشورش جولان دهد و ناامنی ایجاد کند.

دشمن تبلیغات زیادی علیه جمهوری اسلامی ایران می کند و برای این منظور انواع کانال های فارسی زبان راه اندازی کرده است اما اسلام پیروز خواهد بود و جوانان ما اجازه نخواهند داد که یک وجب از خاک ما به دست دشمن بیفتد.

 

 خواسته شما چیست؟

ما هیچ خواسته ای نداریم، گوشت و پوست ما مربوط به این مملکت است و ما مدیون این مملکت و خدمت گذار این مردم هستیم. اما می خواهم بگویم ما مردم نجیبی داریم ، همیشه پای انقلاب بوده اند، این شرایط اقتصادی سخت را دولت تدبیر کند. ما نظامی هستیم و جنگ را بلدیم و می توانیم جنگ کنیم اما سیاست گذاری را باید دولت مردان برنامه ریزی کنند.

 

از حملات شیمیایی که به شما دست می دهد بگویید؟

من در مریوان کردستان فرمانده ستون بودم که از طریق هوایی صدام حمله شیمیایی کرد و من شیمیایی شدم و الان تنگی نفس دارم و شک های شیمیایی به من دست می دهد، آن زمان به من گفتند به عنوان جانباز شیمیایی پرونده تشکیل دهم، اما چون من در این شغل به جبهه رفتم و وظیفه ارتشی دفاع از کشور است، قبول نکردم و خوشحالم از این بابت.  

انتهای پیام/مرضیه وحدت/

 

 

 

 

 

 

کد خبر 1167891

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha