وقتی سکوت امیرالمونین(ع) به معنای آغاز گم شدن عدالت بود

حجت الاسلام خدامیان آرانی در «سکوت آفتاب» دلایل اینکه امام علی(ع) برای خود آرزوی مرگ کرده بودند را تبیین و تشریح کرده است.

خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی، مریم داوری: کتاب «سکوت آفتاب» نوشته «حجت الاسلام دکتر مهدی خدامیان آرانی» برای پنجمین بار از سوی انتشارات بهار دلها چاپ و روانه بازار شده است.حجت الاسلام خدامیان آرانی در 112 صفحه و 12 فصل به ماجرای شهادت امام علی (ع) پرداخته است.

 

عناوین فصول کتاب « سکوت آفتاب» عبارتند از: خوشا به حال من، دلتنگ زن و بچه خود هستم، عروس چشم آبی من، که عشق آسان نمود اول، می ترسم شمشیر من خطا رود، از همه غم ها و غصه ها راحت شدم.، به اسیر کن مدارا، هر چه می خواهید سئوال کنید، سلام بر فرشتگان خوب خدا .

 

حجت الاسلام دکتر مهدی خدامیان آرانی متولد ۱۳۵۳ در شهرستان آران و بیدگل و استاد حوزه و دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر است . این پژوهشگر در سال ۱۳۶۸ وارد حوزه علمیّه شد و در سال ۱۳۷۲ در دانشگاه علامه طباطبائى تهران در رشته ادبیات عرب به تحصیل پرداخت. وی که کتابهای مذهبی بسیاری همچون 12 مادر،صبح ساحل، فریاد مهتاب، نردبان آبی، مهاجر بهشت، سرزمین یاس، چشمه جاوید و ندای فاطمیه را به رشته تحریر در آورده است ، توانسته مقام نخست جهان در مسابقه بین الامللی کتاب بیروت را در سال 2009 کسب کند.

 

حجت الاسلام خدامیان آرانی در مورد امام علی(ع) اظهار داشته است: آن روز را فراموش نمی کنم که این سخن مولایم علی(ع) را خواندم که او با خدای خویش سخن می گفت:« خدایا مرا از دست این مردم راحت کن!»باور این سخن برایم سخت بود. چگونه مردی مثل او آرزوی مرگ می کند؟ برای همین بود که تصمیم گرفتم به مطالعه و تحقیق بپردازم، می خواستم بدانم چرا این کوه صبر، این گونه بی قرار شده است. من حوادث تاریخی زیادی را خواندم و به روزهای پایانی عمر مولای خود رسیدم. با شروع ماه رمضان سال چهل هجری، علی(ع) به آرزوی بزرگ خویش نزدیک شد .

 

به گفته این نویسنده ، امام علی(ع) شب بیست و یکم ماه رمضان  به سعادت و رستگاری رسید، روح بلندش به اوج آسمان ها پرواز کرد و فریاد او برای همیشه خاموش شد، سکوت او به معنای آغاز گم شدن عدالت بود.

 

این استاد حوزه و دانشگاه  در مورد کتاب« آفتاب سکوت» گفته است: در این کتاب مطالبی را که علامه مجلسی نقل کرده اند، بیان کرده ام. من فقط روایتگر نظر آن بزرگوار هستم و سعی نموده ام با رعایت امانت ، فقط کلام ایشان را نقل کنم. این کتاب را به مولی مهربانم هدیه می کنم ، همان که در روز قیامت صاحب حوض کوثر است . به آن امید که در روز قیامت من و همه خوانندگان خوب این کتاب را از آن آب گوارا سیراب کند.

 

در قسمتی از کتاب«سکوت آفتاب»  آمده است:

اسم تو چیست؟ کجا می روی؟

 من ابن خباب هستم و به سوی شهر خود می روم.

 ابن خباب این چیست که همراه خود داری؟

 قرآن کتاب خداست.

 آیا تو علی را رهبر خود می دانی؟

 آری مسلمانان با وی بیعت کرده اند و او رهبر همه ماست.

 ناگهان فریادی بر می آید. این کافر رو بکشید. شمشیرها بالا می رود. ابن خباب با تعجب به آنها نگاه می کند. او نگران همسر خود است. همسرش حامله است. او فریاد می زند؟ به چه حرمی می خواهید مرا بکشید؟

به حکم همین قرآن که همراه خود داری.

 آخر گناه من چیست؟

 ابن خباب باید بگویی علی کافر شده ای تا تو رو ببخشیم.

 هرگز چنین چیزی را نمی گویم.

 شمشیرها به خون آغشته می شوند. ابن خباب و همسرش به خاک و خون می افتند.

 

در قسمت دیگری از این کتاب می خوانیم:

 این صدای مرادی است که در کوچه های کوفه به گوش می رسدک

 ای مردم امام و  مولای ما در این جنگ پیروز شد و خوارج به سزای کردار زشت خود رسیدند. شادی کنید و جشن بگیرید.

 مردم کوفه از خانه های خود بیرون می آیند. مرادی را می بینند که سوار بر اسب در کوچه ها می چرخد.

ساعتی می گذرد. دیگر صدای مرادی گرفته است. او تمام این مدت فریاد زده و اکنون تشنه شده است؛ کاش کسی ظرف آبی به او می داد.

 او با خود فکر می کند خوب است برای استراحت به خانه یکی از دوستان خود برود ولی بعد از مدتی پشیمان می شود.

 او باید این خبر را به گوش همه مردم کوفه برساند. باید همه خبر پیروزی را بشنوند و خوشحال شوند.

او می خواهد همه شیعیان را شاد کند. مرادی همان طور که سوار بر اسب است، وارد کوچه ای می شود اما ای کاش او هرگز وارد این کوچه نمی شد.

 او نمی داند که این کوچه سرنوشت تاریخ را عوض خواهد کرد.

 

گفتنی است، کتاب «سکوت آفتاب» نوشته «حجت الاسلام دکتر مهدی خدامیان آرانی» با قیمت 22 هزار تومان از سوی انتشارات بهار دلها برای پنجمین بار چاپ و روانه بازار کتاب شده است.

 

 

کد خبر 1167927

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha