خبرگزاری شبستان_ گیلان، نوشین کریمی، حضرت امیرالمومنین(ع) را نیروهای کج فکر نفوذی خوارج به شهادت رساندند و این شاگردان ابن ملجم ها همچنان در همه تاریخ با بد دلی و بدفهمی ها حضور داشتند و مردان پاک انقلابی، جهادی و مومن زیادی را به خاک و خون کشیدند. همین چند هفته پیش در ماه مبارک رمضان یک تکفیری خبیثانه دو روحانی را در صحن رضوی به شهادت رساند و...
با نگاهی به تاریخ گیلان و شهر رشت می بینیم که از این ترورها و شهادت های مظلومانه کم نیست.
مانند هر خبرنگار دیگری در لیست مخاطبینم نام افراد با سمت های مختلف وجود دارد، همین چند روز پیش در وضعیت واتساپ «فرشید اباذری» بخشدار سابق سنگر با ماجرای «افطار خونین در رشت» آشنا شدم.
حادثه ای که در این سال های اخیر کمتر رسانه ای به آن پرداخته و یا حتی در حاشیه بزرگداشت شهدای آن به عنوان یک خبرنگار چیزی از وقوع ماجرای این ترور نشنیده بودم. رسالت خبری ام مرا بر آن داشت تا از زبان یکی از بازماندگان و مجروحین این حادثه،آن روز را یادآور شویم.
هنوز یک ماه از ترور آیت الله «خامنه ای» و شهادت شهید «بهشتی» و ۷۲ تن از سران انقلاب در دفتر حزب و هنوز ۱۷ روز از شهادت شهید مهندس «انصاری» استاندار گیلان و مهندس «نورانی» معاونش نگذشته بود. انتخابات با همه سختی ها، در موعد مقرر برگزار و شهید «رجایی» با رأی بالاتر از رای بنی صدر، انتخاب شد. شب اول مرداد سال ۱۳۶۰ شمسی و مصادف با روز شهادت امیرالمومنین(ع) یعنی ۲۱ رمضان ۱۴۰۱ قمری جنایتی بزرگ توسط نیروهای نفوذی سازمان منافقین در رشت اتفاق افتاد.
بچههای مذهبی که در مساجد فعالیت میکردند دور هم جمع شده بودند و تحت عنوان حزبالله در رشت فعالیت های انقلابی خود را انجام میدادند. بخاطر اینکه گروههای کمونیستی، تودهای، راه کارگر، طوفان و... در گیلان فعالیت داشتند، وضعیت به گونه ای بود که بچههای مذهبی یکدیگر را خوب نمیشناختند...
گرچه انقلاب شده بود اما متاسفانه افرادی که نقشی در پیروزی انقلاب نداشتند مسئولیت گرفته بودند... این ها را «فرشید اباذری» تعریف می کند.
فرشید اباذری که از گروه های حزب الهی گیلان است با بیان اینکه تهران بودم که خبر شهادت شهید «انصاری» استاندار انقلابی گیلان را از رادیو شنیدم و تصمیم گرفتم به رشت بیایم، گفت: همان زمان ها بود که منافقین جنگ مسلحانه را در سراسر کشور آغاز کرده بودند.
وی افزود: تدارک یک افطاری را در منزل پدری خود که محل رفت و آمد نیروهای انقلابی بود، برپا کردیم تا درباره وضعیت شهر و هماهنگی نیروهای انقلابی با هم تصمیمگیری کنیم.
اباذری ادامه داد: آن شب هنگام افطار تعدادی از دوستان در منزل پدریم در خیابان «عطاآفرین» لاکانی رشت آمدند و در بین آنها «غلامرضا اصلاح کار» که از سال ۵۸ از رودبنه به رشت آمده بود تا ادامه تحصیل دهد هم بود. به قدری با او رفیق شده بودیم که هر شهر و روستایی که برای روشنگری می رفتیم او را با خودمان میبردیم و حتی پشت سرش نماز میخواندیم.
وی بیان کرد: آن شب «اصلاح کار» وقتی از سر سفره بلند شد گمان کردیم که میخواهد وضو بگیرد در حالی که نمی دانستیم در تمام این مدت او نفوذی سازمان منافقین بوده است و از خانه ما بیرون رفته تا در را برای شخص دومی که با مسلسل یوزی منتظر بود وارد خانه کند.
اباذری گفت: آن مرد ابتدا با سر قنداق مسلسل مادرم را میزند و نقش زمین میکند که بر اثر همین ضربه مادرم بی هوش میشود و سپس با خنده وارد اتاقی که ما بودیم شد و همه ما را به رگبار بست و یک نارنجک را هم وسط سفره افطار انداخت.
وی با اشاره به اینکه وقتی به خودمان آمدیم خانه غرق در خون و خاک شده بود، اظهار کرد: در این حادثه پای من تیر خورد و یک ترکش هم وارد شانه من شد اما هر طوری بود خودم را به تلفن رساندم و به سپاه زنگ زدم که سردار شهید «محمود قلی پور» فرمانده عملیات سپاه خودش جوابم را داد و بلافاصله بچههای سپاه و کمیته و همسایهها رسیدند و ما را به بیمارستان بردند.
اباذری اذعان کرد: متأسفانه وقتی به بیمارستان رسیدیم «محمدرضا(مجید) ثابتقدم» به شهادت رسید.
وی با بیان اینکه اصلاح کار منافق بعد از عملیات در خانه ما به سمت منزل دوستم «کریم اسلام پرست» رفته بود و به او گفته بود که دوستان ما در منزل «فرشید اباذری» ترور شده اند، ادامه داد: «اسلام پرست» هم با عجله سوار موتورش می شود تا برای کمک به منزل ما بیاید اما وقتی به محله سبزهمیدان که رسیدند این منافق ملعون با سلاح کمری از پشت به اسلام پرست شلیک می کند و او را در این ترور به شهادت میرساند.
وی اظهار کرد: خیل عظیمی از مردم همراه با آیت الله «امینیان» و آیت الله «احسانبخش» و مجروحان این حادثه در مراسم تشییع این دو شهید در میدان شهرداری رشت حاضر شدیم، و شهدای این حادثه به شهدای «افطار خونین» معروف شدند.
وی با اشاره به افزایش تعداد ترورها در گیلان پس از آن حادثه گفت: یا افراد شهید می شدند و یا زخمی و جالب اینکه مشخصات کسی که ترور را انجام میداد «اصلاح کار» بود گرچه ۴۰ روز بعد او را دستگیر کردند که خواست خودش را با قرص سیانور بکشد، که مانعش شدند ولی در نهایت با حکم دادگاه انقلاب اعدام شد.
شهید «سید محمدرضا ثابت قدم» در سال هفتم اردیبهشت ۱۳۴۰ در رشت به دنیا آمد، وی سال ۵۸ موفق به اخذ دیپلم در رشته اقتصاد شد و بعد از پیروزی انقلاب در کنار سایر عزیزان در خط ولایت گام های موثری برداشت.
ثابت قدم از نظر سادگی چنان بی آلایش و افتاده بود که با کوچک و بزرگ برخوردی صمیمی داشت و عامل وحدت نیروهای جوان در منطقه بود. فعالیت های سیاسی و مذهبی او در حزب جمهوری اسلامی متمرکز بود و از این رو به جمع خبرنگاران رسمی روزنامه جمهوری اسلامی در رشت در آمد. سرانجام در تاریخ ۲۱ ماه رمضان سال ۱۳۶۰ شمسی در منزل حاج:«اباذری»، واقع در خیابان شهید عطاء آفرین بر سر سفره افطار به دست منافقین از خدا بیخبر به ضرب گلوله (پارگی احشاء و خونریزی داخلی) جان به جان آفرین تسلیم کرد.
شهيد «کریم اسلامپرست» در فروردين سال ۱۳۳۶ شمسي در محله باقرآباد رشت ديده به جهان گشود موفق به کسب ديپلم طبيعي شد و در سال ۱۳۵۶ به خدمت مقدس سربازي رفت. هنوز يک سال از دوران خدمتش نگذشته بود که مانند اکثر جوانان پرشور که مقلد حضرت امام خميني بودند با رهنمودهاي حضرت امام و مانند بسياري از سربازان ديگر، پادگان نظامي را ترک کرد و به مردم انقلابي پيوست و بعد از انقلاب خود را به پادگان مربوطه معرفي و معافيتش را دريافت کرد.
در حفظ اموال بيت المال بسيار کوشا بود و از انجايي که از فساد اجتماعي و مواد مخدر رنج مي برد هسته اوليه ستاد مبارزه با مواد مخدر استان گيلان را به کمک همرزمانش پايه ريزي کرد و در هنگام تاسيس سپاه گيلان جزء گروه ۲۵ نفري شوراي فرماندهي و از موسسين سپاه گيلان بود.
با شروع جنگ تحميلي از جمله اولين گروهي بود که از گيلان به منطقه جنگي اعزام شد و مدتي در «سرپل ذهاب» مشغول نبرد بود تا اینکه پس از مدتي به عنوان بازرس ويژه استاندار گيلان انتخاب شد و در ان روزهاي حساس و سرنوشت ساز صبح ها در سپاه مشغول خدمت بود و عصر را تا دير وقت در استانداري کار مي کرد.
در روز پنج شنبه دوم مرداد۱۳۶۰ که برابر با ۲۱ ماه رمضان المبارک بود عده اي از برادران فعال حزب الله در منزل يکي از برادران محله عطاءآفرين رشت براي افطار دعوت بودند. افطاري که بعدها به «افطار خونين رشت» معروف شد، از جمله مدعونين اين مهماني «کريم» بود که چون مادرش خواسته بود «کريم جان هرشب که دير وقت به منزل مي آيي، امشب دوست دارم که در کنار ما سر سفره افطار حضور داشته باشي» وي با احترام خاص پذیرفت و در خانه ماند اما در آن شب، منافقين با حضور مردي مسلح در سر سفره افطار تمام ميهمانان روزه دار خانه «اباذری» را به گلوله بست و نارنجکي در جمع آنان منفجر کرد که منجر به شهادت رسيدن يک تن و مجروح شدن اکثر ميهمانان شد و پس از آن يکي از عوامل این فاجعه که جزء نيروهاي نفوذي منافقين بود و از دوستان «کریم» محسوب مي شد با موتور به منزل شهيد اسلامپرست امد و حدود ساعت ۸:۲۰ دقيقه شب او را با خود برد.
ضارب در نزديکي سبزه ميدان در کوچه اي تاريک کريم را از موتور پياده کرد و با کلت به وسيله دو گلوله ناجوانمردانه در حالي که مغز و قلب مالامال از عشق شهيد را نشانه رفته بود به شهادت رساند و در شب ۲۱ رمضان آن شهيد چون مولايش علي(ع) با فرقي شکافته در خون غلطيد و در هنگام نماز صبح در بيمارستان جان به جان آفرين تسليم کرد و پيکر پاکش را در گلستان شهداي تازه آباد رشت به خاک سپردند و امروز محل شهادت کريم در سبزه ميدان رشت به نام کوچه شهيد کريم اسلامپرست مزين است.
نظر شما