به گزارش خبرنگار گروه مسجد و کانون های مساجد خبرگزاری شبستان، نشست «تعامل فرهنگی مسجد و جامعه از منظر آموزه های دینی» از سلسله نشستهای جایگاه، کارکرد و نقش مسجد در جامعه اسلامی در ماه مبارک رمضان و به همت پژوهشکده تاریخ و سیره اهل بیت علیهم برگزار شد.
آنچه در ادامه می آید مروری است بر سخنان حجت الاسلام و المسلمین دکتر محسن قنبری نیک درباره «تعامل فرهنگی مسجد و جامعه از منظر آموزه های دینی» که بخشی از پایان نامه وی محسوب می شود.
متاسفانه در بسیاری از پژوهش ها رکن اصلی جامعه اسلامی یعنی مسجد نادیده گرفته شده و اگر بحثی هم می شود سطحی است.
انزوای مسجد و به حاشیه رفتن کارکردهای آن، آسیب های بسیاری را بر جامعه اسلامی بار کرده است لذا شیوه زندگی مسلمانی که به نوعی برگرفته از آموزه های دینی بود و در ظرف مسجد منتقل می شد، در این دوره انزوا، خوب فرا گرفته نشد.
مسجد هم در جامعه صدر اسلام و هم در طول تاریخ، جایی که اقتضاء جامعه مسلمانی بوده، هنجارهایِ ارزش ها را هم بیان کرده است لذا پیوند و تعامل مستحکمی بین جامعه و مسجد وجود داشت؛ وقتی جامعه می خواست به سمت ارزش الهی برود برای چگونگی اجرای آن به مسجد می رفت؛ مسجد به افراد می آموخت چگونه نماز بخوانند، چگونه دینداری کند و چگونه در تشکیل خانواده، ارتباط محرم و نامحرم و ... سبک زندگی خود را انتخاب و پیاده کند.
انسان مسلمانی که سه لایه فرهنگی را از مسجد فرا گرفته بود، آن کنش و رفتار دینی را انجام می داد چون می دانست چگونه باید احکام را رعایت کند؛ این هنجارها یا امر می کردند به اعمال و کنش های متناسب با اعتقادات یا نهی می کردند؛ این نهی هم باز نوعی ارزش بود. لذا انسان مسلمان در عرصه عمل بیرونی، چه در ظرف عبادات چه در محیط اجتماعی متناسب با هنجاری بود که به او آموزش داده شده بود و پیوستگی بین عمل مسلمان با باورهایش وجود داشت.
تعامل مسجد و جامعه در دو سطح ارائه می شد یکی عموم مردم و جامعه و دیگری، نسبت به نخبگان و علما و رهبران و مبلغان یعنی کسانی که به نوعی داعیه هدایت و کنترل جامعه را داشتند.
از همان روزهای نخستین بنای مسجد، پیامبر(ص) به آموزش و تعلیم و فراگیری دانش های الهی اهتمامی ویژه داشتند، ضمن اینکه مهارت ها هم در این آموزش ها دیده می شدند البته به عنوان ابزار تحقق آموزش های دینی برای نخبگان؛ آموزش معارف و علوم الهی از تاسیس مسجد آغاز شد و با نگاه تاریخی می بینیم در عصر معصومان(ع) تا زمان امام صادق(ع) به شکوفایی عظیم رسید. از این رو، دانش های مختلفی در دوره صادقین(ع) ذیل معارف دینی در سطح نخبگانی شکل گرفت.
از عصر امام رضا(ع) به بعد، شاید توسعه علوم اسلامی به دلیل شرایط و محدودیت های سیاسی اتفاق نمی افتد. شاید پس از تاسیس دارالفنون (به پیشنهاد و یا پیگیری امیر کبیر) و ورود دانش های نوین به کشور، پیوند میان لایه های فرهنگی که از باور شروع و تا سطح کنش های رفتاری را شامل می شد، دیگر وجود ندارد تعامل فرهنگی با نخبگان شکل گرفت که مسجد در آن حضور و دخالت و نقشی نداشت نه عرضه شد به مسجد که داوری و ارزش گذاری و هنجارسازی کند، و نه نقشی از این نهاد انتقال فرهنگ اسلامی در این دانش ها و تعامل فرهنگی خاص تعریف شده بود، از این رو، از اوایل ورود این دانش ها می بینیم تعامل فرهنگی مسجد و جامعه از سطح نخبگانی و تعامل فرهنگی خاص تغییر می یابد و به تدریج در سطح عام هم تاثیرگذار می شود چون تا پیش از آن نخبگان در مسجد حضور داشتند و برای عموم مسائل را تبیین می کردند و پرسش های نوین را در مسجد پاسخ می دادند.
از این دوره به بعد (قریب به یک قرن) تعامل فرهنگی مسجد و جامعه مانند سیر منطقی که در گذشته داشت، تداوم نیافت ... گرچه تعامل پیوسته در سطوح عام و خاص، در طول تاریخ خیلی مواقع محدود شد و به کنار رفت و فشارهایی روی برخی لایه های فرهنگی آمد اما پیوستگی بین لایه های فرهنگی همواره وجود داشت، لذا مسلمانی مردم همان چیزی بود که مسجد به آنها یاد می داد و دانش های اسلامی هم این مسلمانی جامعه را در سطوح عام و خاص پشتیبانی و هدایت می کرد و نوآوری هایش حتی در ظرف مسجد تحقق می یافت البته به تناسب قدرت ها و دولت ها شدت و ضعف هایی داشت.
اما ... در جامعه معاصر از عصر قاجاریه به بعد، به ویژه در عصر پهلوی، کاملا تعامل فرهنگی مسجد و دانش ها به انزوا می رود و دانش های نوین جایگزین این تعاملات می شود و تبعات بسیاری را بر جامعه بار می کند.
دستاورد خوانش تعامل فرهنگی مسجد و جامعه، در دوره انقلاب اسلامی می بینیم مطالباتی از این تعامل در جامعه وجود دارد هم در سطح نخبگانی هم سیاستگذاری ها و هم سطح عامه؛ اما وقتی این تعامل و خوانش وجود داشته باشد و بدانیم تغییرات در چه دوره ای رخ داده است درمی یابیم در عمر انقلاب اسلامی نیز هنوز فرصت تعاملات فرهنگی به معنای خاص بین مسجد و جامعه صورت نگرفته بدین معنا که همه آموزه های ارائه شده امروز در جامعه نسبت مستقیم و وثیق و حتی غیرمستقیم هم با مسجد ندارند!
طبیعتاً در فرهنگی هم که در سطح نخبگانی ارائه می شود نه مسجد نقش دارد و نه برخاسته از آموزه های مسجد است و به تبع آن در فرهنگ تبلیغی و تعلیمی جامعه هم مسجد حضور ندارد. به عبارت دیگر، مسجد از تعاملات فرهنگی جامعه کنار گذاشته شده و نهادها و گروه ها و بدیل های دیگری به جای مسجد این تعامل فرهنگی با جامعه را در دست گرفتند، و کارکردها و ظرفیت پاسخگویی مسجد به آسیب ها و چالش ها را تقلیل دادند.
لایه های فرهنگی که انسان مسلمان می تواند از مسجد بیاموزد، شامل باورها (زیرین و بنیادین)، ارزش ها (بایدها و نبایدها)، هنجارها (چگونگی و کیفیت) و کنش ها (اعمال و رفتار) می شود؛ باید بین این چهار لایه پیوستگی باشد. تعابیری که مسجد با آنها در علوم انسانی یاد می شود مثل اینکه مسجد رسانه، نهاد یا پایگاه است شاید به زاویه نگاهی که این دانش ها با مسجد دارند، باز می گردد.
در کنار اینکه باید بپذیریم مسجد همه اینها است اما وقتی به قرآن و سیره مسجدی مراجعه کنیم، درمی یابیم مسجد، جامعه مطلوب مسلمان است وقتی انسان در این مکان حضور یافته و امت اسلامی در مسجد شکل می گیرد قرار است، انسان در جای جای زندگی مسجدی باشد و مسجدی بماند لذا صبغه (رنگ) الهی که انسان در مسجد می گیرد، بیرون از مسجد هم باید باشد.
مسجد قرار است به سیاست، اقتصاد و فرهنگ و جامعه اسلامی چنین وجهی ببخشد؛ البته با نگاه ارتباطی گفته می شود مسجد رسانه است و پیام را منتقل می کند واقعیت این است که مسجد اجتماع انسانی را افزایش دهد تا همه امت در هر جای کره زمین با پذیرش چهار لایه ای که ذکر شد، در مسجد باشند. اما با تغییر در هر لایه، لایه های بعدی دچار تغییرات بیشتر می شود.
نه تنها این فرهنگ خاصی که خارج از مسجد به مسلمانان آموزش داده شد، بلکه دانش هایی هم که خود مسجد متولی آن بود بتدریج از مسجد گرفته شد و سهمی برای آن در نظر گرفته نشد! همین جاها هم در سطح عمل، همین دانش های اسلامی رگه هایی از آسیب و تنش را دارند برای مثال قضاوت در مسجد تعلیم داده شده و عملیاتی می شد (از سطح باور تا کنش) اما وقتی آن را به اقتضاء شرایط از مسجد گرفتند، دیگر سهم مسجد را در آن ندیدند ... یعنی حتی نسبت دانش های مسجدی با مسجد قطع شد.
نظر شما