«آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب»

آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب/با صد هزار زینت و آرایش عجیب /شاید که مرد پیر بدین گه جوان شود /گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب ....

خبرگزاری شبستان: عجبا جوانی از پی پیری از راه می رسد و آواز بلبل بر شاخسار گل صلای بهار می دهد و این تراوت پدر شعر فارسی را به سرودن و طرب خوانی بهار فرا می خواند و رودکی چنین می سراید:


گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب

 

آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب /با صد هزار زینت و آرایش عجیب
شاید که مرد پیر بدین گه جوان شود/ گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب


چرخ بزرگوار یکی لشگری بکرد /لشگرش ابر تیره و باد صبا نقیب
نقاط برق روشن و تندرش طبل زن / دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب
 

آن ابر بین که گرید چون مرد سوگوار/و آن رعد بین که نالد چون عاشق کثیب
خورشید ز ابر تیره دهد روی گاه گاه /چونان حصاریی که گذر دارد از رقیب
 

یک چند روزگار جهان دردمند بود /به شد که یافت بوی سمن را دوای طیب
باران مشک بوی ببارید نو بنو/ وز برف برکشید یکی حله قصیب
 

گنجی که برف پیش همی داشت گل گرفت /هر جو یکی که خشک همی بود شد رطیب
لاله میان کشت درخشد همی ز دور/چون پنجه عروس به حنا شده خضیب
 

بلبل همی بخواند در شاخسار بید/ سار از درخت سرو مر او را شده مجیب
 

صلصل بسر و بن بر با نغمه کهن/بلبل به شاخ گل بر بالحنک غریب
اکنون خورید باده و اکنون زیید شاد /که اکنون برد نصیب حبیب از بر حبیب


پایان پیام/

کد خبر 118241

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha