ازدواج دو وجود علوی و فاطمی، به عنوان مظاهر تامّ اسمای جلال و جمال، نورانی‌ترین نکاح در همة عوالم است

ازدواج دو وجود علوی و فاطمی، به عنوان مظاهر تامّ اسمای جلال و جمال، نورانی‌ترین نکاح در همة عوالم است و پیوند این دو دریا، به مصداق کریمه «مرج‌البحرین یلتقیان» والاترین ثمرات را تقدیم جهان هستی نموده است.

سرویس اندیشه؛ خبرگزاری شبستان؛ در نظام معرفتی عرفان، تناکح و زوجیت در همة مراتب کلی وجود محقق می‌شود. پیوند بین مظاهر جلال و جمال در همه گسترة هستی، از عالم ناسوت تا عالم لاهوت، ساری و جاری است و نکاح برحسب هریک از این عوالم، معنای خاصی همراه با ظهورات و ثمراتی، متناسب با آن عوالم پیدا می‌کند.

ازدواج دو وجود علوی و فاطمی، به عنوان مظاهر تامّ اسمای جلال و جمال، نورانی‌ترین نکاح در همة عوالم است و پیوند این دو دریا، به مصداق کریمه «مرج‌البحرین یلتقیان» والاترین ثمرات را تقدیم جهان هستی نموده است.

 

خواستگاری مطهّر

حضرت فاطمه سلام الله علیها به لحاظ کمال، جمال، نسب و شرف، در چنان اوجی بودند که خواستگاران بسیاری داشتند. از میان سرشناسان، مهاجران، انصار و مال داران قریش، بسیاری بودند که خواستگاری‌هایی از حضرت رسول صلی الله علیه واله انجام داده بودند ولی پاسخ ایشان هربار این بود: «در انتظار قضای الهی باش.» (کاتب واحدی، بی‌تا: ج8 ، ص 19)

 

به نقل طبقات الکبری، حتی ابوبکر و عمر هم از ایشان خواستگاری کرده بودند اما پاسخ پیامبرصلی الله علیه واله به همه آن‌ها منفی بود. بدین ترتیب آن حضرت صلی الله علیه واله افراد متعددی را رد فرموده بودند. (الاربلی، 1995م: ج1، ص371) حتی عده‌ای از بزرگان با نفوذی که بر بلندای مقام دختر رسول اکرم صل الله علیه واله آگاه نبودند، مسئله خواستگاری از فاطمه زهرا سلام الله علیها را زمزمه می‌کردند اما پیامبر خوش نداشتند، کسی در این رابطه سخن بگوید و با بعضی از خواستگاران نیز به گونه‌ای رفتار می‌کردند که ایشان می‌فهمیدند که پیامبربه واسطه این پیشنهاد از آنان رنجیده است.

 

در سایر روایات، عذرهای دیگری نیز برای رد خواستگاران نقل شده است که نشان از اطلاع پیامبرصلی الله علیه واله بر امری عظیم داشت. چنانچه فرمودند: «امر ازدواج فاطمه سلام الله علیها به دست خداوند است. (همان)

 

این جریان، برای کسانی که اوج مقام این دو نفس مطهر را نزد حضرت رسول صلی الله علیه واله می‌دانستند، واقعه‌ای متوقع بود؛ زیرا پیامبر اکرم صلی الله علیه واله به وجود نازنین فاطمه سلام الله علیها می‌فرمودند: «من تو را به همسری کسی درمی‌آورم که از همه نیکوخوترست و در دین اسلام از همه پیشقدم‌تر.» (امینی، بی‌تا: ج3، ص 20)

 

گاهی انصار به علی‌ابن ابیطالب علیه السلام پیشنهاد می‌کردند که از فاطمه سلام الله علیها خواستگاری نماید اما امام علی علیه السلام به دلایلی بدین امر اقدام نمی‌فرمود. نقل است که روزی سعدبن معاذ به همراه جمعی دیگر، برای بیان این پیشنهاد به جستجوی علی علیه السلام پرداختند و وی را در یکی از نخلستان‌ها، در حالی که به کار مشغول بود، یافتند. از او خواستند که برای خواستگاری فاطمه سلام الله علیها تعجیل نماید. علی علیه السلام که آرزومند چنین وصلتی بود، کار خویش را رها کرد و به خانه برگشت و پس از تطهیر و تنظیف، روانه منزل رسول خداصلی الله علیه واله شد و پس از عرض سلام در حضور مبارک پیامبرصلی الله علیه واله نشست، در حالی که بر چهره نورانی‌اش، سرخی حیا نشسته بود.

 

علی علیه السلام سر مبارکش را پایین انداخت و نتوانست تمنای خود را بر زبان آورد. لختی گذشت، در حالی که هر دو وجود مبارک، ساکت بودند. لب‌های پیامبرصلی الله علیه واله به تکلم درآمد و این سکوت شکسته شد و آن حضرت فرمودند: یا علی! گویا برای خواسته‌ای نزد من آمده‌ای که از اظهار آن شرم داری. بدون پروا، حاجت خود را بخواه و مطمئن باش که پذیرفته می‌شود. علی علیه السلام در پاسخ عرض کرد: ای رسول خدا پدر و مادرم فدایتان باد، من در خانه شما بزرگ شده‌ام، با مهر شما پرورش یافته‌ام و نیکوتر از پدر و مادرم، در تربیت من کوشش فرموده‌ای و از فیض وجود تو، هدایت یافته‌ام. ای پیامبر خدا! سوگند به خدا که اندوخته دنیا و آخرت من تویی، اکنون آن هنگامی رسیده است که باید خانواده‌ای تشکیل دهم و با او انس گیرم. اگر مصلحت باشد و تو فاطمه سلام الله علیها را به عقد من درآوری، سعادت بزرگی نصیب من شده است. (الاربلی، 1995م: ج2، ص 355)

پیامبرصلی الله علیه واله که از اسرار ازل و أبد خبر داشت و چهره عقد آسمانی علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام را در ملکوت عالم، نظاره فرموده بود، از این پیشنهاد خرسند گردید و فرمود: علی، پیش از تو کسانی به خواستگاری فاطمه سلام الله علیها آمده بودند اما دخترم نپذیرفت، بگذار تا نظر او را جویا شوم. آن‌گاه به نزد فاطمه سلام الله علیها رفت و فرمود: دخترم، علی‌ابن‌ابیطالب تو را از من خواستگاری کرده است. تو خویشی او را با ما و سابقه او را در اسلام می‌دانی و از فضیلت او آگاهی، آیا اجازه می‌دهی که تو را به ازدواج او درآورم؟

 

فاطمه سلام الله علیها بی‌آن‌که چهره خویش را برگرداند، به خاطر شرم و حیا، ساکت ماند ولی حرکتی که ناشی از نارضایتی باشد، از خود بروز نداد. رسول اکرم صلی الله علیه واله در سکوت پرمعنا و ژرف زهراسلام الله علیها، رضایت او را دریافت و فرمود: «الله اکبر، سکوتها رضاها.»[2] (همان، ص356)

 

ازدواج ملکوتی فاطمه سلام الله علیها

طبق آنچه که در سیمای روایات و أحادیث، از جریان خواستگاری حضرت علی علیه السلام از حضرت فاطمه سلام الله علیها برجای مانده است، این جریان ریشه در آسمان داشته است. این ازدواج به امر خدا بوده و مراسم آن پیش از آن‌که در زمین انجام شود، در آسمان و جهان علیا انجام شده بود. محب طبری از رسول خدا صلی الله علیه واله روایت می‌کند که فرشته‌ای برایشان نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند ترا سلام می‌رساند و می‌گوید: در ملأ أعلی دخترت را به ازدواج علی‌ابن‌ابیطالب درآوردم، پس تو هم او را در زمین به ازدواج علی درآور. (همان)

 

ام‌سلمه می‌گوید: فاطمه علیها السلام بر همه زنان افتخار می‌نمود، زیرا اولین کسی بود که جبرائیل برای وی خطبه خواند. (طبری، بی‌تا: ص 32) و شیخ طوسی از جابربن‌عبدالله انصاری چنین روایت می‌کند: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه واله فاطمه را به ازدواج علی درآورد، عده‌ای از مردم قریش نزد او آمدند و گفتند: دخترت را به مهریه اندکی به ازدواج پسر ابیطالب در آورده‌ای؟ پیامبرصلی الله علیه واله فرمود: من علی را به ازدواج فاطمه در نیاوردم بلکه خدای عزّوجلّ در شبی که مرا به سدرة المنتهی (معراج) بالا برد، این ازدواج را صورت داد و درّ، جواهر و مرجان پخش نمود. فرشتگان شگفت زده شده و از آن گوهرها برگرفتند و با آن هدیه‌ها داده و بدان افتخار می‌کردند و می‌گفتند: این از فاطمه، دختر محمد است. (محمدعلی دخیل،1366: ص439)

 

ابن‌اثیر از بلال نقل می‌کند که روزی رسول خدا صلی الله علیه واله، خندان بر ما وارد شدند. عبدالرحمن بن ‌عوف برخاست و گفت: ای رسول خدا! چه چیزی باعث خنده شما شده است؟ پیامبرصلی الله علیه واله فرمودند: بشارتی از سوی خدای عزّوجلّ درباره عمو زاده‌ام و دخترم به من رسیده است. خداوند چنین اراده فرموده، فاطمه را به ازدواج علی علیه السلام درآورد و به باغ بهشت دستور داد که درخت طوبی را تکانی بدهد و برگ‌هایی به تعداد دوستان ما اهل‌بیت فرو ریخت. سپس از زیر آن درخت، ملائکه‌ای از نور پدید آمدند و هر ملکی برگی گرفت. فردای قیامت این ملائکه در میان خلق پراکنده می‌شوند و به هریک از دوستان ما اهل‌بیت که برمی‌خورند، برگی می‌دهند که باعث رهایی آنان از آتش است. (جرزی، بی‌تا: ج1، ص206)

ابن‌ابی‌الحدید نیز در این باره می‌گوید: پیامبرصلی الله علیه واله، فاطمه سلام الله علیها را به ازدواج علی علیه السلام در نیاورد مگر پس از زمانی که خداوند در آسمان و به شهادت ملائکه او را به ازدواج درآورده بود. متقی، 1364: ج5، ص100)

 

کد خبر 1191524

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha