به گزارش خبرگزاری شبستان؛ حجتالاسلام والمسلمین محسن مهاجرنیا، عضو هیأت علمی گروه سیاست پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دوم مهرماه در همایش «سیره سیاسی امام رضا(ع)» که از سوی دفتر قم بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی برگزار شد، گفت: بحث در مورد سیاست توسعه زیادی دارد و جامعترین بحث در این عرصه حکمت سیاسی است؛ حکمت سیاسی اگرچه در طول تاریخ معادل فلسفه سیاسی تلقی شده ولی حکمت سیاسی مدنظر قرآن با آنچه فلاسفه تعریف کردهاند تفاوت دارد. آنچه فلاسفه به خصوص مشائیان ما معادل حکمت میگرفتند همان برهان بود و فلاسفه اشراقی هم علاوه بر برهان ادله ذوقی را هم جزء برهان میدانستند و فلسفه را معادل حکمت میشناختند. در حکمت متعالیه مقولهای فراتر از براهین عقلی در میان است.
وی افزود: حکمت سیاسی در قرآن کریم مفهومی بسیار والا هست و به راحتی نمیتوان آن را معنا کرد. ولی شاید بتوان گفت کلام نابی که هیچ خدشهای در آن نیست و برهان قطعی دارد حکمت است. این واژه آنقدر زیباست که همه دادههای دین هم به آن متصل شدهاند و میگوییم پیامبر حکیم، قرآن کریم و خداوند حکیم. بنابراین حکمت سیاسی مجموعه عقل، نقل و تهذیب نفس را شامل است و زیباترین دستاوردهای این سه مجموعه را میتوان حکمت دانست. در سوره مبارکه «بقره»، خداوند حکمت را عطیه الهی میداند که به برخی افراد اعطا میشود و از آن تعبیر به خیر کثیر شده است.
مهاجرنیا گفت: انبیاء در کنار وحی و کتاب، حکمت را هم به مردم میآموزند لذا در آیات متعدد تعابیر و یعلمهم الکتاب و الحکمه، و آتیناه الکتاب و الحکمه و … را شاهد هستیم. در مورد پیامبر فرمود ما کتاب و حکمت به سوی تو فرستادیم و چیزهایی که نه تنها نمیدانستی بلکه اگر اراده میکردی بدانی هم نمیتوانستی(علمک ما لم تکن تعلم). به همین دلیل هم از پیامبر خواسته شده که بر مبنای نظام حکمت تبلیغ بین مردم بکند.
تعلیم حکمت در کنار کتاب
وی اضافه کرد: خداوند بر بعثت انبیاء برای مردم به آنها منت نهاده و یکی از شئونات انبیاء را تعلیم کتاب و حکمت برشمرده است. بنابراین حکمت از منظر قرآن یکی از برجستهترین ویژگیهای مرتبط با خدا و انسان است و به تعبیر قرآن کسانی که اولی الالباب هستند این را درک میکنند. علامه طباطبایی هم فرموده که حکمت برهانی است که حق را بدون هیچ سستی و ابهام و تردید نتیجه میدهد. همچنین تاکید دارد حکمت مجموعه آموزههای متقن و مستحکم نظری و عملی است که از طریق معاضدت به منبع عقل و وحی و تهذیب و از طریق برهان و اشراق و عقل و دل به دست میآید.
مهاجرنیا با بیان اینکه حکمت به دو دسته نظری و عملی تقسیم شده است، اظهار کرد: هیچ عرصهای از زندگی انسان نیست که حکمت نتواند آن را پوشش دهد؛ در گذشته گفته میشد حکمت عملی چند بعد از زندگی انسانها را پوشش میدهد. ابتدا تدبیر نفس، بخشی مربوط به حوزه اخلاق و روابط ارزشی انسانها با یکدیگر و بخش دیگر هم همه مسائل سیاسی و اجتماعی است که در تدبیر مدن به کار میرود. اگر سیطره حکمت چنین است توقع ما از امامت به عنوان بالاترین جوهره سیاست شیعی این است که باید بتوانیم از در تمامی عرصهها از رفتار و گفتار حضرات در زندگی بهرهمند شویم و باور ما هم همین است.
عضو هیأت علمی گروه سیاست پژوهشگاه تصریح کرد: امام رضا(ع) در حوزه حکمت عملی و امامت بیش از دیگر ائمه(ع) مطالب ارزشمندی بیان فرمودهاند ولی واقعیت این است که ما کمتر روی آن تحقیق و تمرکز کردهایم و اگر از ما اندیشه سیاسی امام رضا(ع) را بخواهند جز استحصال روایات کار چندانی نکردهایم.
مهاجرنیا اضافه کرد: حکمت به دلیل اینکه استحکام دارد و سخن ناب و محکم و قوی است سخن قوی حتما ملاحظه بسترهای تاریخی را هم دارد و مقوله تقیه هم در این راستا قابل توجیه است. دوره امام رضا(ع) اوج خلافت عباسیان یعنی هارون و بعد مامون است، هارون قویترین خلیفه عباسی بود و ده سال امامت امام رضا(ع) در دوره خلافت این ملعون بود. هارون در اواخر عمر خود مستبدتر و خشنتر هم شده بود که منجر به شهادت امام کاظم(ع) شد.
وی افزود: امام رضا(ع) در عصری زندگی کرد که از شمشیر هارون خون میچکید. قدرت عباسیان گسترش زیادی هم در این دوره پیدا کرده بود و حتی هارون به ایران آمد و خلافت را از ایران دنبال کرد. بنابراین این شرایط سیاسی به خصوص وقتی مامون و امین بر سر خلافت به جان هم افتادند در نقش امام(ع) اثرگذار شده بود.
چرا امام رضا(ع) خلافت را نپذیرفت
وی افزود: مامون وقتی به قدرت رسید با زیرکی گفت که خلافت مال شما هست نه برای ما و بیابید بپذیرید ولی امام رضا(ع) نپذیرفت و با اصرار زیاد سرانجام ولایتعهدی را قبول کردند. برخی گفتهاند مامون نذر کرده بود اگر بر امین پیروز شود خلافت را به امام(ع) واگذار خواهد کرد و البته تحلیل دیگر هم این است که از وجود امام در مدینه احساس خطر داشت و تلاش کرد او را به خود نزدیک کند. اما مامون وقتی برادر خود را کشت تا به قدرت برسد قطعا بدون اهداف پلید قصد واگذاری قدرت را به امام رضا(ع) نداشته است و اصولا هیچ قدرتمندی قدرت را رها نمیکند.
عضو هیأت علمی گروه سیاست پژوهشگاه تصریح کرد: نوع واکنش امام رضا(ع) و شرط و شروط ولایتعهدی و ادبیاتی که ایشان به کار بردند نشاندهنده حکمت والای سیاسی امام(ع) است. نکته مهم دیگر اینکه نهضت علمی در جهان اسلام در دوره مامون رخ داد که به آن نهضت ترجمه گفته میشود. عبدالله ابن مقفع کلیله و دمنه را ترجمه کرد و آثار زیاد دیگری هم ترجمه شد و مامون تشویق کرد تا علم را از دیگر نقاط به سرزمینهای اسلامی بیاورند و از طرفی در درون هم آزادیهای زیادی در مناظرات و بیان اندیشههای مختلف ایجاد شد و نحلههای مختلف فکری امکان بروز و ظهور یافتند.
وی با بیان اینکه چطور بعد از ۱۵۰ سال بعد از صدر اسلام پیشنهاد واگذاری قدرت به ائمه(ع) میشود و این موضوع جای تامل جدی دارد، افزود: برای اولین بار در اسلام در این دوره، مقولهای به نام دوگانگی خلافت و امامت را داریم. در قرون وسطی جنگ بین پادشاه و پاپ و اربابان کلیسا رخ داد و جدایی مسیحیت و سیاست تحقق یافت. در دوره مامون هم این خلیفه عباسی قصد داشت تا با واگذاری قدرت جایگاه امامت را به خلافت تنزل دهد ولی امام نپذیرفتند و با پذیرش ولیعهدی دوگانه امامت خلافت را به مردم نشان دادند. امام اقامه نماز جماعت و جمعه را پذیرفتند ولی عزل و نصب را قبول نکردند.
مهاجرنیا با بیان اینکه امام مفترضالطاعه است، اظهار کرد: راوی از امام رضا(ع) پرسیده است که آیا شما مفترضالطاعه هستید و امام فرمودند بله همانند امام علی(ع). برخی شیعیان به امام نامه نوشتهاند که شما در بغداد هستید و با فراعنه عباسی مواجهید و از نزدیک رفتار آنها را میبینید؛ این تعبیر نشان میدهد که امام دوگانه خلافت امامت را بین مردم رواج داده است و مامون هم تا حدودی پذیرفته است.
بحران فکری و سیاسی در بین شیعیان با جریان واقفیه
وی افزود: در آن دوران شیعه با نوعی بحران فکری هم روبرو بود و در حکمت سیاسی امام رضا(ع) کاملا خود را نشان میدهد؛ شیعه تا دوره امام کاظم(ع) تقریبا جریان خود را با کمترین چالش ادامه داد ولی در دوره امام کاظم(ع) و به خصوص با وفات ایشان و بحث خیانت برخی وکلا نزدیک بود که کاملا متوقف شود، بطائنی سخنگو و امین امام کاظم(ع) بود و گفت امام شهید نشده بلکه غایب است و میآید یعنی بعد از امام کاظم(ع) امام نداریم. در این شرایط که نزدیکترین افراد امام کاظم(ع) دچار تردید شدند، امام رضا(ع) بدون تقیه بحث امامت را مطرح کردند زیرا جریان واقفیه میتوانست طومار شیعه را در هم بپیچد.
وی افزود: امام رضا(ع) در چنین دورانی که نحلههای مختلف مانند فتحیه و اسماعیلیه و واقفیه و … بودند توانستند اسلام ناب یعنی امامت را معرفی کنند و این نشانه حکمت سیاسی امام(ع) است. امام رضا(ع) تعبیر زیبایی در برابر مامون به کار برده و فرموده است ای مامون مگر عمارت و خلافت ملک شخصی تو هست که آن را به من میبخشی؟ امامت، عطیه و جعل الهی است و مشروعیت آن از خداست و تو کارهای نیستی که بخواهی به من امامت بدهی، امام هم در برابر خودیها و هم خلیفه بحث امامت را با صراحت مطرح کردند گرچه در برخی موارد دیگر تقیه هم داشتهاند.
توحید؛ وجه بنیادی حکمت سیاسی امام رضا(ع)
عضو هیأت علمی گروه سیاست پژوهشگاه، اضافه کرد: اگر بخواهیم حکمت امام رضا(ع) را به خوبی توضیح دهیم باید شرایط زمانه امام را به درستی تشخیص دهیم. ما چند چیز از حکمت سیاسی امامت توقع داریم؛ اول اینکه بنیاد نظری سیاست و هستیشناسی و خداشناسی آن را برای ما توضیح دهد، لذا امام رضا(ع) روی بنیادیترین وجه یعنی توحید دست گذاشت و آن روایت معروف را در بدو ورود به ایران فرمودند که «کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی». مسئله دیگری که از حکمت سیاسی متوقع است نظم و نظام سیاسی و اجتماعی است زیرا قرار است بشر با همین نظم و نظام اندیشهورزی کرده و زندگی کند و اگر حکمت این را تبیین نکند جامع و مانع نیست.
وی افزود: توقع دیگر از حکمت، تبیین نقش و جایگاه مردم و جایگاه شهروندی است و اینکه آیا مردم فقط باید حمایت کنند و رای بدهند و …؛ حکمت امام رضا(ع) را باید برای زندگی امروز خودمان بازخوانی کنیم و براساس آن به تبیین حیات شهروندی و .. بپردازیم. جایگاه امامت و حاکمیت و قدرت سیاسی هم بحث دیگری است که از حکمت سیاسی توقع داریم. زیرا امروز موضوع سیاست را حکومت میدانند در حالی که حکومت عنصری از عناصر حکمت سیاسی است. امروز دولت بدون حکمت سیاسی نمیتواند موفق باشد
مهاجرنیا بیان کرد: تبیین آرمان انسانی و آرمان بشریت مسئله دیگری است که ما از حکمت سیاسی در قالب امامت انتظار و توقع داریم تا بتواند آینده روشنی را برای بشر تصویر کند. به همین دلیل هم در شرایطی خاص روایت سلسلة الذهب را فرمودند تا بنیاد فکری حوزه سیاست با تعریف امامت را پایهریزی کنند.
نظر شما