به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از استان تهران؛ «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکّلْ عَلَی اللّهِ إِنّهُ هُوَ السّمیعُ الْعَلیمُ». (انفال: 61) «و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآ، و بر خدا تکیه کن که او شنوا و داناست». آیه شریفه خطاب به پیامبر و مسلمانان می فرماید که اگر دشمنان برای صلح از خود تمایل نشان دادند، شما نیز تمایل نشان دهید، ولی با این حال هشدار می دهد که ممکن است در پیشنهاد صلح آنان خدعه و نیرنگی در کار باشد و صلح را مقدمه ای برای ضربه غافلگیرکننده قرار دهند یا هدفشان فراهم آوردن نیروی بیشتر برای جنگ باشد، اما از این موضوع نیز نگرانی نداشته باشید و تنها بر خدا توکل کنید. اگر آنان خیانت کردند، دروغ گفتند و قصد و نظرشان از صلح چیز دیگری بود، ما کید و مکر آنان را کفایت می کنیم و پشتیبان تو هستیم. چنان که معاویه قصدش از صلح، صلح واقعی نبود؛ چراکه به هیچ یک از مواد معاهده و صلح نامه عمل نکرد و حتی برخلاف آنها اقدام کرد و خداوند نیز به موجب ایه شریفه خواری و ذلت را نصیب او و جانشینانش کرد.
یک جرعه آفتاب
امام علی(ع): پس از ضربت خوردن توسط ابن ملجم، در سفارش به فرزند بزرگوار خود حسن(ع) می فرماید: «بدان که معاویه همچنان که با من مخالفت کرد با تو نیز مخالفت خواهد کرد. پس اگر با او از در صلح و آشتی درایی به جدّت تأسی جسته ای که با بنی ضمره و بنی اشجع... صلح کرد و اگر بخواهی با دشمنت بجنگی، هرگز آن صلاحیت و وفاداری که پیروان پدرت داشتند، پیروان تو نخواهند داشت».
امام صادق(ع): حسن بن علی(ع) پس از آنکه به جانش سوء قصد شد و پیروانش از در ناسازگاری با وی درآمدند، کار را به معاویه واگذاشت. آن گاه شیعیانش به آن حضرت چنین سلام کردند: «سلام بر تو ای خوارکننده مؤمنان.» حضرت فرمود: «من خوارکننده مؤمنان نیستم، بلکه عزت بخش مؤمنان هستم. وقتی دیدم شما در برابر دشمن قدرتی ندارید، کار را به او واگذاشتم تا من و شما در میان آنان باشیم؛ همچنان که آن فرزانه (خضر) کشتی را سوراخ کرد تا برای صاحبانش باقی بماند، و این چنین است حکایت من و شما تا در میان آنها باقی بمانیم».
امام علی(ع): من صلح را، مادام که مایه وهن اسلام نباشد، کارسازتر از جنگ یافته ام.
امام علی(ع) در فرمان استانداری مصر به مالک اشتر، می فرماید: اگر دشمن تو را به صلح فراخواند و خشنودی خدا در آن بود آن را رد مکن؛ زیرا صلح مایه آسایش سپاهیان تو و راحتی خودت از اندوه ها و دردسرهایت و امنیت سرزمین توست، اما پس از صلح، از دشمن خود سخت برحذر و هشیار باش؛ زیرا گاه دشمن خود را نزدیک می کند، تا غافلگیر کند پس محتاط و دوراندیش باش و به دشمن خوش بین مباش.
پیامبر(ص): حسن و حسین، هر دو امام هستند؛ چه بجنگند و چه صلح کنند.
واقعیت امام حسن(ع) پس از شهادت امام علی(ع)
صلح امام حسن(ع)، یکی از مهم ترین بخش های تاریخ تشیع است. پس از شهادت امام علی(ع) در سال چهلم هجری، وحشت بزرگی در دل معاویه و حاکمان شام پدید آمد. مردم کوفه و نمایندگان قبیله های مختلف در مسجد کوفه گرد آمدند و با امام حسن(ع) بیعت کردند. معاویه با شنیدن این اخبار، هراسان با مشورت نزدیکانش چون عمروعاص و قیس بن اشعث تصمیم هایی برای ضربه زدن به امام حسن(ع) و جبهه حق گرفت. برخی از این تصمیم ها عبارت بودند از: ایجاد ناامنی و آشوب در کوفه با فرستادن جاسوسان، جنگ تبلیغاتی روانی تمام عیار علیه کارگزاران صالح و متعهد امام حسن(ع) در شهرهای مختلف، شایعه صلح قبل از تحقق آن و تبلیغات گسترده در این زمینه، تطمیع و تهدید نیروهای نظامی و لشکریان امام حسن(ع) مانند عبیدالله بن عباس و قیس بن سعد، و... اما امام حسن(ع)، تحرکات حقیرانه معاویه را بی پاسخ نگذاشت. برخی از جاسوسان او دستگیر و اعدام شدند. آن حضرت بارها حکام شام را تهدید به جنگ کرد.
معاویه توسط ستون پنجم خود شایع کرد که امام مجتبی(ع) خواهان صلح است. این شایعات به سرعت در همه جا پیچید؛ به گونه ای که گروهی فریب خورده و ناآگاه، امام حسن(ع) را که در حال خواندن خطبه و تشویق و ترغیب مردم به جهاد بود مورد سوء قصد قرار دادند و مجروحش کردند.
عوامل تحمیل صلح به امام حسن مجتبی(ع)
از مهم ترین مشکلات عصر امام حسن(ع) و موانع رسیدن به اهداف آن حضرت، فقدان جبهه نیرومند و متشکل بود. مردم عراق، به ویژه کوفیان از آمادگی روحی برای جهاد و نبرد برخوردار نبودند. جنگ جمل، صفین و نهروان، آنان را خسته و علاقه مند به صلح کرده بود. جامعه آن روز عراق یک جامعه متحد و متشکل نبود، بلکه از قشرها و گروه های ناهماهنگ و متضاد تشکیل شده بود. این چنددستگی و تفرقه به سپاه امام حسن(ع) نیز کشیده شده بود و از سپاه امام، ارتشی ناهماهنگ و نابرابر ساخته بود که به آن در مقابله با دشمنان نمی شد اعتماد کرد. از سوی دیگر، عده ای از رؤسای قبایل و افراد وابسته به خانواده های بزرگ کوفه به امام(ع) خیانت کرده و به معاویه نامه ها نوشته بودند و حمایت خود را از وی اعلام کرده و به او اطمینان داده بودند که در صورت حمله او، برضد امام حسن(ع) اقدام خواهند کرد. این پیمان شکنی مردم افزون بر خیانت فرماندهان و دنیازدگی سپاهیان، با توجه به هوشمندی، ذکاوت و علم الهی امام حسن(ع)، گزینه صلح را پیش روی امام نهاد. هرچند او موافق صلح نبود و این صلح تحمیلی بود، ولی به سبب مشکلات پیش آمده آن حضرت مجبور به کناره گیری از جنگ می شود.
شرایط امام حسن(ع) با این نکته بیشتر قابل درک و فهم است که آن حضرت یک سپاه ۱۶ هزار نفری ترتیب می دهد و به جنگ می فرستد که از این تعداد نیرو، ۱۲ هزار تن در شب حمله یا قبل از آن به نیروهای دشمن می پیوندند و امام می فرماید که من به احدی از مردم عراق دیگر نمی توانم اطمینان داشته باشم. این مردم به گونه ای هستند که اگر وارد جنگ نیز بشویم مرا دستگیر خواهند کرد و تحویل معاویه خواهند داد.
مفاد قرارداد صلح
1. واگذاری حکومت به معاویه به شرط آنکه براساس کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) و سیره و روش خلفای شایسته عمل کند.
2. پس از معاویه، خلافت از آن حسن بن علی است و درصورتی که حادثه ای برای او پیش آمد، حکومت از آن حسین است و معاویه حق ندارد برای بعد از خود جانشین تعیین کند.
3. دشنام و نفرین به امیرمؤمنان علی(ع) در قنوت نماز ترک شود و کسی از آن حضرت جز به نیکی یاد نکند.
4. مردم از هر رنگ و نژاد باید از امنیت کامل برخوردار باشند.
5. یاران و شیعیان علی(ع) در امان باشند و به آنان تعرض نشود. معاویه باید از تعقیب و سوء قصد به آنان بپرهیزد.
6. هرگز نسبت به امام حسن(ع) و برادرش امام حسین(ع) و هیچ یک از خاندان اهل بیت در آشکار و نهان توطئه ای نکند و در هیچ نقطه ای از زمین برای آنان وحشتی ایجاد نکند.
7. در حضور معاویه اقامه شهادت نشود و معاویه حق ندارد خود را امیرالمؤمنین بنامد.
8. از بیت المال کوفه، مبلغ پنج میلیون درهم مستثنی است. آن مبلغ ربطی به قرارداد صلح ندارد. معاویه باید بدهی های بیت المال را بپردازد و هر سال مبلغ دومیلیون درهم به برادرم حسین بدهد. بنی هاشم را در بخشش ها و عطاها بر بنی عبد شمس ترجیح دهد و هر سال یک میلیون درهم جهت فرزندان شهدای جنگ های جمل و صفین، آنانی که در رکاب امیرالمؤمنین علی(ع) به شهادت رسیدند، داده شود و این مبلغ باید از مالیات مربوط به دارابجرد باشد.
امام حسن(ع) در این قرارداد سعی کرده است پرده از چهره واقعی معاویه بردارد و تبلیغات دروغین را که جهت تثبیت موقعیت اجتماعی او انجام گرفته، خنثی کند.
معاویه که خود سردسته ناکثین و پیمان شکنانت و دشمنان خدا و رسول(ص) بود، به پیمان صلح نیز عمل نکرد و این چنین، چهره شیطانی و نیات پلید او در محضر وجدان آشکار شد.
آثار و نتایج صلح
دلیل اصلی پیشنهاد صلح از سوی معاویه، رسیدن به حکومت با هزینه کم بود و عامل اصلی در پذیرش صلح از سوی امام حسن (ع)، عدم همکاری و فداکاری مردم، به ویژه خواص بود که ناشی از دنیاگرایی آنان بود که به بروز رفتارهایی چون، پیمان شکنی و خیانت انجامید.
بازتاب این رفتارها موجب تنها ماندن امام، ناامیدی از وصول به هدف به وسیله جنگ و درنهایت پذیرش صلح بود، اما به هرحال دستاورد این صلح و منافع آن قابل رقابت با دستاورد معاویه بود. آثار صلح عبارت بود از: کنار زدن نقاب فریب و ظاهر دینی از چهره معاویه و حکومت غاصبانه و ستمگرانه او، بقای نظام امامت، حفظ و بقای شیعیان، حفظ دین و رعایت مصلحت امت پیامبر، تأمین عزت واقعی و قرار دادن تجربه ای مهم و سیاسی و فرهنگی فراروی شیعیان.
هدف اصلی امام حسن مجتبی(ع) از انعقاد صلح با معاویه، در واقع افشا کردن ماهیت نظام نیرنگ و فریب معاویه بود که تحت پوشش دین اسلام، ارزش های جاهلی را ترویج و رونق می داد. امام حسن (ع) می خواست از نو، صفوف مخالفان را نظم بخشد و از هر فرصتی برای برانگیختن روح ایمان و تقوا در مردم بهره برداری کند تا مسلمانان و جامعه اسلامی از مدار اسلام خارج نشوند و روح اسلام و ارزش های اصیل آن بر جامعه حاکم باشد.
این مواضع امام اساس حکومت ظالمانه معاویه را به لرزه درمی آورد و روش مقاومت و آزادمنشی را به مخالفان می آموخت.
ماجراجویان خوارج و خیانت های یاران، امام حسن(ع) را ناگزیر به قبول صلح با معاویه کرد، ولی صلح نه به معنی آنکه امام با معاویه سازش کند و رفتارهای ظالمانه او را بپذیرد؛ بلکه بدین معنی که برای مدتی با معاویه قرارداد «متارکه جنگ» ببندد؛ زیرا اگر معاویه در جنگ پیروز می شد، همه آرمان های اسلام را از بین می برد و اساس اسلام را از هم می پاشید و مسلمانان راستین را از میان برمی داشت.
افزون بر این، امپراتور روم در فکر فرصتی بود که به سرزمین های اسلامی حمله کند و این اختلاف، بهترین فرصت برای روم بود، اما امام که از آتش درد و حسرت می سوخت، با دلی پر از غم و اندوه، خطاب به یاران بی وفای خود فرمود: «می دانم که شما با من مکر و حیله می کنید، گروهی که نه حیا دارند و نه دین، خود را دربست تسلیم معاویه کرده اند. وای بر شما! به خدا قسم که معاویه به وعده های خود وفا نخواهد کرد».
افشاگر نفاق
جریان جنگ امام حسن(ع) با معاویه، یکی از دردناک ترین و مظلومانه ترین و عبرت آموزترین و در عین حال ناشناخته ترین صحنه های تاریخ اسلام است.
امام حسن(ع) با قبول صلح و قرار دادن شرایطی در آن، ریشه جریان امامت و تشیع را زنده نگه داشت و چهره واقعی جریان برانداز اموی را با سلاح خویش به جامعه اسلامی نشان داد و این چنین گرد و غبار و شبهات موجود در فضای حق و باطل را به سود جبهه حق فرونشاند. آری رمز حکمت صلح امام حسن(ع) بسترسازی مناسب برای معرفی کامل و افشای چهره نفاق بنی امیه در زمان امام حسین(ع) و پرورش نیروهای مخلص در مرکز ارشاد و آگاه سازی کربلاست. چنین است که قیام حسینی قبل از آنکه حسینی باشد، حسنی است.
هادی کشتی اسلام
زندگی سراسر افتخار امام حسن مجتبی(ع) جلوه های زیبا و پرشکوهی دارد. هفت سال در دامن پرفیض رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از چشمه های زلال نبوت بهره برد. وحی الهی فکر و اندیشه او را شکل داد و اعماق وجودش را برای بهره دهی به درخت نونهال اسلام و جامعه مسلمانان آماده ساخت. ۳۰ سال حوادث تلخ و شیرین پس از رحلت رسول خدا(ص) او را از تجربه های گران بهره مند ساخت و به سال چهل هجرت، هدایت کشتی اسلام، در سخت ترین موقعیت و طوفانی ترین دریا، در میان امواج سهمگین فتنه های اموی و جاهلی به عهده او گذاشته شد. آن امام همام با کمترین آسیب و تلفات و بالاترین درایت و ذکاوت امت اسلام را رهبری کرد. توطئه های بزرگ و خطرناک بنی امیه را نقش بر آب کرد. مانع نابودی اسلام و برنامه های حیات بخش آن شد و برخورد زیبای امام حسن(ع) در قصه صلح، افتخار بزرگی در تاریخ اسلامی بر جای گذاشت.
چراغ راه
امام خمینی(ره)
قصه امام حسن و قضیه صلح، ... صلح تحمیلی بود. معاویه یک سلطان بود در آن وقت که حضرت امام حسن(ع) برخلافش قیام کرد. درصورتی که آن وقت همه با معاویه بیعت کرده بودند و سلطانش حساب می کردند. حضرت امام حسن قیام کرد تا آن وقتی که می توانست. وقتی که یک دسته نگذاشتند که کار را انجام بدهد، با آن شرایط صلح کرد که مفتضح کرد معاویه را. آن قدری که امام حسن(ع) معاویه را مفتضح کرد به همان قدر بود که سیدالشهدا یزید را مفتضح کرد.
ایت الله خامنه ای
اگر امام مجتبی(ع) این صلح را انجام نمی داد، آن اسلام ارزشی نهضتی باقی نمی ماند و از بین می رفت؛ چون معاویه بالأخره غلبه پیدا می کرد... اگر امام حسن(ع) صلح نمی کرد، تمام ارکان خاندان پیامبر(ص) را از بین می بردند و کسی را باقی نمی گذاشتند که حافظ نظام ارزشی اصیل اسلام باشد. همه چیز به کلی از بین می رفت و ذکر اسلام بر می افتاد و نوبت به جریان عاشورا هم نمی رسید... . صلح امام مجتبی(ع) همان قدر ارزش داشت که شهادت برادر بزرگوارش، امام حسین(ع) ارزش داشت و همان قدر که آن شهادت به اسلام خدمت کرد، آن صلح هم همان قدر، یا بیشتر به اسلام خدمت کرد.
علامه سید شرف الدین عاملی
امام حسن (ع) مقدمات روشنی اذهان و افکار را برای درک مظالم بنی امیه حاضر نمود و امام حسین(ع) آن را تجلی داد.
علامه کاشف الغطا
در صلح خود، رذایل اخلاقی آل سفیان را که پنهان بود، برملا ساخت.
شهید مطهری
اگر امام حسن(ع) صلح را نمی پذیرفت با دیده محکومیتی به او نگاه می شد، ولی با پذیرفتن صلح این معاویه بود که محکوم تاریخ شد. پس در آن شرایط راهی جز پذیرفتن صلح وجود نداشت و بدین جهت آن صلح مورد تایید و امضای امام حسین(ع) نیز قرار گرفت و حضرتش حاضر به نقض آن پیمان نشد.
(چکیده دیدگاه مقام معظم رهبری درباره صلح امام حسن(ع))
صلح امام حسن(ع) حادثه ای سرنوشت ساز و بی نظیر
انقلاب اسلام، یعنی تفکر اسلام و امانتی که خدای متعال به نام اسلام برای مردم فرستاد. در دوره اول یک نهضت و یک حرکت بود و در قالب یک نهضت عظیم انقلابی خود را نشان داد. در این دوره، رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ تفکر اسلام را در مکه اعلام کرد و دشمنان تفکر توحید و اسلام، در مقابل آن صف آرایی کردند. پیامبر با نیرو گرفتن از عناصر مؤمن، این نهضت را سازماندهی کرد. این نهضت سیزده سال طول کشید.
بعد از ۱۳ سال با تعلیمات پیامبر(ص) و سازماندهی و فداکاری هایی که شد، این تفکر با تشکیل حکومت پیامبر در مدینه تبدیل به یک نظام سیاسی و نظام زندگی یک امت شد. این دوره دوم بود که نهضت اسلام به شکل یک حکومت تبدیل شد.
این روند، در ۱۰ سالی که نبی اکرم(ص) حیات داشتند و نیز در دوران خلفای چهارگانه و سپس تا زمان امام مجتبی(ع) که تقریباً شش ماه طول کشید، ادامه داشت و اسلام به شکل حکومت ظاهر شد.
اوج قدرت جریان مخالف در زمان امام حسن(ع)
در دوران امام حسن(ع) جریان مخالفی که ریشه های آن به دوران نهضت پیامبر(ص) بازمی گشت، چنان مجال رشد یافت که توانست به صورت یک مانع ظاهر شود. این جریان در زمان امام حسن(ع) به اوج قدرت خود رسید و همان جریانی بود که به شکل معاویه بن ابی سفیان در مقابل امام حسن(ع) ظاهر شد و راه را برای حکومت اسلامی قطع کرد و مانع پیشروی جریان حکومت اسلامی شد.
صلح امام حسن(ع) منطبق بر استدلال منطقی
در باب صلح امام حسن(ع)، کار آن بزرگوار، صددرصد بر استدلال منطقی غیرقابل تخلف منطبق بود. هرکس ـ حتی خود امیرالمؤمنین(ع) هم اگر به جای امام حسن(ع) بود و در آن شرایط قرار می گرفت، ممکن نبود کاری بکند، غیر از آن کاری که امام حسن(ع) کرد. امام حسین(ع) نیز جزو مدافعان ایده صلح امام حسن(ع) بود. امام حسن(ع) و امام حسین(ع) این کار را کردند، منتها امام حسن(ع) جلو بود و امام حسین(ع) پشت سر او بود.
اگر امام حسین(ع) هم تنها بود، در آن شرایط، باز هم همین کار انجام می گرفت و صلح می شد. صلح عوامل خودش را داشت و هیچ تخلف و گریزی از آن نبود. آن روز شهادت ممکن نبود.
تبدیل تفکر انقلابی اسلامی به شکل نهضت در زمان امام مجتبی(ع)
بعد از صلح امام حسن(ع) کار به شکلی هوشمندانه و زیرکانه تنظیم شد که اسلام و جریان اسلامی، وارد کانال آلوده ای که به نام خلافت و درواقع سلطنت به وجود آمده بود، نشود. این هنر امام حسن مجتبی(ع) بود. امام حسن(ع) کاری کرد که جریان اصیل اسلام که از مکه شروع شده بود و به حکومت اسلامی و به زمان امیرالمؤمنین و زمان خود او رسیده بود، در مجرای دیگری جریان پیدا کند؛ منتها اگر نه به شکل حکومت، دست کم دوباره به شکل نهضت جریان پیدا کند. این دوره سوم اسلام است. البته در این دوره، کار این نهضت به مراتب مشکل تر از دوره خود پیامبر(ص) بود؛ زیرا شعارها در دست کسانی بود که لباس مذهب را بر تن کرده بودند، درحالی که از مذهب نبودند. من از مجموعه روایات و زندگی ائمه(ع) استنباط کرده ام که این بزرگواران، از روز صلح امام مجتبی(ع) تا اواخر، همواره درصدد بوده اند که این نهضت را دوباره به شکل حکومت علوی و اسلامی دربیاورند و سرپا کنند.
حق عظیم امام مجتبی(ع) بر بقای اسلام
به برکت امام حسن مجتبی(ع) این جریان ارزشی نهضت اسلامی، اسلام را حفظ کرد. اگر امام مجتبی(ع) این صلح را انجام نمی داد، آن اسلام ارزشی نهضتی، باقی نمی ماند و از بین می رفت؛ چون معاویه بالأخره غلبه پیدا می کرد.
اگر امام حسن(ع) صلح نمی کرد، تمام ارکان خاندان پیامبر(ص) را از بین می بردند و کسی را باقی نمی گذاشتند که حافظ نظام ارزشی اصیل اسلام باشد و نوبت به جریان عاشورا هم نمی رسید. اگر بنا بود امام مجتبی (ع) جنگ با معاویه را ادامه دهد و به شهادت خاندان پیامبر(ص) منتهی شود، امام حسین(ع) هم باید در همین ماجرا کشته می شد، اصحاب برجسته هم باید کشته می شدند و دیگر کسی باقی نمی ماند تا اسلام را در شکل ارزشی خودش حفظ کند. این حق عظیمی است که امام مجتبی(ع) بر بقای اسلام دارد.
نکته ها
در آیین اسلام قانون واحدی به نام جنگ وجود ندارد. بلکه همان طور که اسلام در شرایط خاص دستور جهاد به مسلمانان می دهد، همچنین دستور داده است که اگر نبرد برای پیشبرد هدف مؤثر نباشد، مسلمانان از در صلح وارد شوند.
از انگیزه های معاویه در پافشاری نسبت به صلح این بود که از موقعیت معنوی امام حسن(ع) بیمناک بود و از نتیجه جنگ واهمه داشت و تنها هدف او دست یابی به حکومت و فرمانروایی بود.
امام حسن(ع) دارای لشکری بود که دو سوم آن از میدان گریخته و جبهه را دست خوش هرج و مرج ساخته بودند و همین عامل اصلی ناامیدی آن حضرت از پیروزی نظامی شد.
نشستن و مصالحه، گاه سخت تر از ایستادن و مبارزه است. واقعیتی که بیش از هر مقطع تاریخی در مورد پذیرش آتش بس از سوی حسن(ع) قابل تصدیق و مشاهده است. غفلت بزرگی که موجب تحلیل اشتباه درباره پیشوای دوم شیعیان شده این است که پنداشته اند «فعل» همواره سخت تر از «ترک» است و حال آنکه در بسیاری مواقع فریاد زدن و جان دادن، آسان تر از سکوت و زنده ماندن است. گرچه به دیده دقت، سکوت در اینجا بالاترین فریاد و شدیدترین مبارزه است.
نظر شما