خبرگزاری شبستان - البرز:
توّرق در تاریخ ایران نشان می دهد که مردم این سرزمین همواره دستخوش تهاجم کشورهای استعمارگری اعم از اسپانیا، روسیه، آمریکا، انگلیس، فرانسه و ... بوده است. واقعه کاپیتالسیون از جمله رخدادهای قابل تأمل در این تاریخ است. چهارم آبان ماه با عنوان سالروز اعتراض و افشاگری حضرت امام خمینی(ره) علیه پذیرش کاپیتولاسیون نام گذاری شده است؛ کاپیتولاسیون به واقع امتیازدهی به دولت های استعمار است که با عنوان لایحه در هر دوره تاریخی در مجلس شورای ملی ایران مطرح شد. اما بیش از همه با توجه به انتقادهای متعدد از طرف محافل مذهبی و در رأس آن حضرت امام خمینی(ره) قرار گرفت. با هدف آشنایی بیشتر این موضوع، پای میز مصاحبه از دکتر اسماعیل زمانی، از اساتید دانشگاه و پژوهشگر علوم سیاسی نشستیم.
جناب دکتر اسماعیل زمانی در بخش نخست سوالات بفرمایید، ظهور جریان کاپیتالسیون از کجا آغاز شد؟
پیشینه این جریان به عقد قرارداد ننگین ترکمنچای برمی گردد، آن زمان که عباس میرزا در جنگ با روسیه شکست سنگینی را متحمل می شود. این شکست سنگین به همراه خودش قرارداد ننگین ترکمنچای را متعاقب قرارداد گلستان به همراه دارد. این واقعه در 14 آوریل 1828 می افتد، که در آن قرارداد چند موضوع مترتب است. یک اینکه غرامت جنگ را دولت ایران باید پرداخت کند. باید زمین هایی که روسیه روی آن دست می گذارد، از ایران جدا کند. سوم؛ مالیات ورودی به ایران را باید کمتر از 5 درصد قرار دهند، اما نکته مهم اینجاست که دولت ایران حق ندارد، بدون اجازه وارد سفارت خانه روسیه شود. این جا حق مسلم به اتباع روسیه در خاک ایران شامل سفرا، دیپلمات ها و کارکنان می شد. شروع کاپیتالیسون از اینجا است.
موضع گیری سیدعلی محمد ریاض در این جریان اهمیت ویژه ای دارد. شخصیت روحانی، مبارز و دارای جایگاه اخلاقی مسلمان میان مردم ایران دارد. ایشان وقتی متوجه این اتفاق ها می شود، تمامی مباحث درسی خود را در نجف می گذارد و همراه با هفت پسر خود به قزوین می آید. در مسجد جامع قزوین وضو می گیرند. مردم با باور به جایگاه این عالم روحانی از آب آن حوضی تبرک می جویند. این مطلب ارادت مردم را نسبت به جایگاه روحانیت نشان می دهد. نکته دیگر آن این است که ملت ایران نسبت به جریان دین مبین اسلام تا چه اندازه معتقد بودند. همچنین این مرجع و روحانیت برای نجات دین اسلام و جریان ایرانی در آن مقطع تاریخی تا پای شهادت خود و پسرانش می ایستد.
بنابر آنچه شما فرمودید، مبنای موضع گیری مراجع دینی در جریان های سیاسی ایران با توجه به باورهای دینی و هویت ایمانی این مردم بود در این خصوص توضیح بفرمایید؟
« دین هرگز از سیاست جدا نیست». رگه های این مطلب را در دین مسیحیت، یهودیت و دیگر ادیان الهی می بینید. به عنوان مثال شخصیتی مانند وولتر فرانسوی که تئورسیون جریان سیاسی را برعهده دارد، زمانی که وارد سیاست می شود، ابتدا روی دین اسلام مطالعه می کند و هم او می گوید که وقتی که با مطالعه دین اسلام به شخصیت پیامبر اسلام رسیدم، دیدم که دین اسلام چقدر برتری ها به ادیان دیگر دارد. وقتی شما می بینید که گام به گام دولت قاجار به انتهای حکومت می رسد، سفارتخانه روسیه به محمدعلی شاه 800 هزار روبل ماهانه حق الزحمه می داده است. جریان پادشاهی ایران در سال 1300 میلادی با عنوان تفکر سکولار در جامعه ایران شکل می گیرد. بعد از جریان ترکمنچای، انگلیس ها در جنوب ایران قرار می گیرند. دقیقا از همین قرارداد سوء استفاده می کنند و حرکتی را ایجاد می کنند که خواهان حق مصونیت کارکنان و سفرای خود می شوند، متعاقب آن در جنگ جهانی دوم نیز متفقین خواهان این حق صیانت می شوند. این جریان نشان می دهد که ایران یک محل جغرافیایی بسیار مهم است.
کسانی که دلسوز این خاک بودند و برمبنای باور دینی زندگی می کنند، موضع گیری های شفافی می کنند. مانند آیت الله مدرس، که با موضع گیری شفاف خود باعث شد که دکتر علی سهیلی که می خواست به جای نخست وزیر، این قانون کاپیتالیسیون را در مجلس ابلاغ کند، خودش حضور پیدا نمی کند! شخصیتی را به نام محمدعلی سیف که معاون پارلمانی وزارت وقت بوده این قانون را ابلاغ می کند. در این جریان حزب مردم با هدایت آیت الله مدرس موضع گیری می کند. در سال 1300 شمسی که پادشاهی رضاشاه در این کشور قوام می گیرد شاهد موضع گیری روحانیت اعم از شیخ فضل الله نوری، شیخ بهبهانی، آیت الله مدرس و ... هستیم، که اگر هر کدام از شخصیت ها را مورد مطالعه قرار دهیم به این نتیجه می رسیم که شخصیتی مانند آیت الله مدرس، هم به قوانین و هم به شرع مسلط است. دکتر علی داور، وزیر وقت دادگستری دوران رضاشاه، از این حرکت و موضع گیری ابراز خوشحالی می کند. نقش روحانیت در جهت دهی مردم، نسبت به جریان سکولاریزه کردن کشور نشان می دهد، که تا چه اندازه دین از سیاست جدا نبود.
جایگاه و نقش مردم در این جریانات تاریخی و سیاسی بسیار ویژه است در این رابطه توضیح بیشتری بفرمایید؟
زمانی که شما بستر مطالعه بر حکومت های متعدد به ویژه حکومت های غربی را برای خود فراهم کنید، شاهد خواهید بود که هیچ جریان و حکومتی بدون مردم به ظهور ننشسته است. نمونه بارز آن انقلاب کبیر فرانسه است. وقتی شما در سال 1789 میلادی که شروع جریان انقلابی است را مطالعه کنید می بینید که 96 درصد در سخت ترین شرایط و 4 درصد به عنوان اشراف که حق دارند از بهترین امکانات بهره مند هستند، متفکران برای اینکه مردم به این مسیر آگاهی پیدا کنند، به آنان می گویند که شما نیز بر حاکمیت حق دارید. این مطلب را در دین اسلام مورد مطالعه قرار دهید. خداوند در قرآن کریم به پیامبر اسلام می فرماید: که ای پیامبر به سراغ مردم برو و آنان را به دین اسلام دعوت کن. یعنی پیامبر(ص) موظف می شود که نقش مردم را در نظر بگیرد.
از طرف دیگر بنی امیه در طول ۹۰ ماه حاکمیت جامعه اسلامی را به دست گرفت تا ولایت را با پادشاهی عوض کند. بنی عباس نیز در طول ۶۰۰ سال بر جامعه دارای دین اسلام تأکید می کند. امام خمینی(ره) نیز با اشاره به جایگاه مردم می فرمایند: « مردم بیایید قیام کنید برای خدا» آیه ۴۶ سوره سبأ می فرماید که مردم منِ فرد و شمای جمع قیام کنید برای خدا. به واقع انقلاب اسلامی به واسطه نقش مردم و اهمیت رهبری حضرت امام خمینی(ره) به ظهور نشست. روحانیت و مرجعیت نقش مردم را در این جریان پررنگ نشان دادند.
در قانون اساسی نیز به جایگاه نقش مردم در حاکمیت اشاره شده است که در غرب به آن دموکراسی و در ایران مردم سالاری ایران نامیده می شود. مردم در ارکان اصلی نقش اساسی دارند.
طرح کاپیتالسیون به واقع تضمین امنیتی برای دولت های استعماری بود، امروز نیز شاهد این هستیم که غرب از خودش به عنوان باغ یاد می کند و از دیگر کشورها به عنوان جنگل نام می برد؛ متناسب با این مطلب شما به عنوان یک تحلیل گر سیاسی چه تحلیلی در این رابطه دارید؟
قرن حاکمیت آمریکا از سال ۱۹۱۴ شروع شد تا سال ۲۰۱۴ . از سال ۲۰۱۵ یعنی سال پیش از پایان دولت اوباما، در شورای امنیت آمریکا، طرح حاکمیت با سه اصل نوشته شد. اصل اول این بود که به دنیا القاء شود، حاکمیت آمریکا برجهان اجتناب ناپذیر است. دوم اینکه، آمریکا بدون اجازه سازمان ملل در هر گوشه ای از جهان منافع اش در خطر باشد رأس آن حضور دارد. سوم نیز هر گونه تغییر در حاکمیت کشورها باید با نگاه ایالات متحده آمریکا باشد و چهارم اینکه هرگونه تغییر فرهنگی در کشورهای مختلف متناسب با فرهنگ آمریکایی ها باشد.
ایران قبل از سال ۱۳۵۷ از نگاه آمریکا، ایران زیاده خواه، بی دست و پا و ایران تفریح کن است ولی از این سال ایران را با نگاه دیگری مطالعه می کنند. اول موقعیت ژئوپولوتیک آن که چهارراهی برای رسیدن به امکانات، ایرانی ها ۲ هزار و ۷۸۰ روز آزمون سختی دادند.
از سال ۲۰۱۰ میلادی تنها کشوری که در برابر این تفکر ایستادگی کرد، ایران است. این مقاومت نیز به دنبال جریان ولایت فقیه است. یعنی حاکمیت مرجعیت که همان حاکمیت باورهای دینی در میان مردم است.
پیش از سال ۱۳۵۷ شمسی، ایران چهارمین کشور دنیا از حیث بهره مندی از تجهیزات نظامی بود. اما ارتش بعث عراق در طول چهار روز بیش از هزار و ۳۰۰ کیلومتر مرز ایران را درنوردید. آن ایران براساس آرمان ها و ارزش ها ایستادگی کرد و در سال ۲۰۲۲ صادر کننده ربات های پزشکی و ابزار و لوازم پیشرفته است. خودش تولید کننده توربین های برق است. طبیعی است که غربی که در حال افول است از این پیشرفت خشمگین شود و نسل جوان را مورد هدف قرار دهد. امروز ۱۲ هزار عضو هیئت علمی در ایران از جامعه بانوان هستند. این پیشرفت ها برای استعمارگران قابل پذیرش نیست.
نظر شما