به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان؛ گاهی میان دو اصطلاح «زبان دین» و «زبان دینی» تفکیک و گفته می شود که «زبان دین» به بررسی گزاره های وحیانی (قرآن کریم) و «زبان دینی» به مجموعه گزاره هایی که دیگران (افراد مؤمن و غیر مؤمن از،متکلمان،فیلسوفان و...) در بیان معارف دینی به کار می برند( از روایات و ادعیه و ...) اطلاق می گردد. این بستگی به تعریف ما از «دین» و «دینی» دارد. اگر «دین» نه فقط دربردارنده گزاره های قرآنی باشد، بلکه شامل تمام گزاره های مربوط به عقاید، احکام و اخلاق باشد که چه به واسطه قرآن بیان شده و چه به واسطه معصومان و یا با به کارگیری روش های صحیح عقلی قابل اثبات و استناد به دین باشد، لزومی به تفکیک میان زبان دین و دینی نخواهد بود. در این صورت گزاره هایی که دیگران نیز در فهم و تحلیل قرآن، توضیح و تفسیر اصول عقاید دینی، اثبات وتبیین وجود و صفات وخدا و...بیان می کنند نیز در آن جای خواهد گرفت.
از سؤال های مهم درباره «زبان دین» این است که آیا گزاره های دینی مطرح در کتب رایج زبان دین، فقط «گزاره های کلامی» است که درباره خدا و صفات وی سخن می گوید یا شامل انواع «گزاره های تاریخی»، «داستان اقوام گذشته»، «پیامبران پیشین»، «وصف های مربوط به عالم پس ازمرگ»، «تبیین معجزات پیامبران» و... که در کتاب مقدّس آمده است نیز می شود؟
بی تردید، «متون مقدّس»، دربردارنده هر دو نوع گزاره پیش گفته است و فقط به گزاره های وصف کننده خداوند محدود نمی شود. «فیلسوفان دین» در موضوع زبان دین بیشتر از «گزاره های کلامی» استفاده می کنند کسانی مانند «ویلیام آلستون» بحث عمده خود در زبان دین را به همین حوزه محدود کرده اند. اماغالب دین شناسان غربی به دنبال «سخن از زبان گفت و گو درباره خداوند»، تمام عقاید دینی و گزاره های متون مقدّس را مورد اهتمام و بررسی قرار داده اند. می توان به نمونه های زیر اشاره کرد: «پوزیتیویست ها» نه تنها سخن گفتن درباره خدا را بی معنا می دانند، سایر گزاره های دینی مانند گزاره های وصف کننده عالم پس ازمرگ و ..را نیز بی معنا می شمارند. »ویتگنشتاین» و پیروان وی مانند «دی زی فیلیپس»، دیدگاه خود را در زبان دین به عقیده به آخرت و گزاره های تاریخی در دین و متون دینی تعمیم می دهند.
برخی نافيان واقع نمايي قرآن، آموزه هاي ديني و قرآني را پوچ می انگارند که یکی از این افراد محمد مجتهد شبستري (عضو شورای علمی دائرهالمعارف بزرگ اسلامی) است. بر همین اساس با حجت الاسلام «ابوالفضل ساجدی» عضوهیت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) گفتگویی انجام دادیدم که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان می شود.
مجتهد شبستري چه نظری در خصوص واقع نمايي زبان قرآن دارد؟
قبلا عرض شد كه آقاي «محمد مجتهد شبستري» (عضو شورای علمی دائرهالمعارف بزرگ اسلامی) در برخي آثار اوليه خود عباراتي دارد كه واقع نمايي زبان قرآن (اعم از باورها، خبرهاي غيبي، داستان انبياء و ...) را مورد ترديد قرار مي دهد، اما در آثار جديد خود از ترديد عبور كرده و صريحا آن را رد مي كند. در اينجا به بيان دوم وي اشاره مي شود.
وي در مقاله (قرائت نبوي از جهان) چنين مي نويسد: " آیات قرآن گزاره هایی فلسفی به منظور اِخبار از واقعیت یا اخبار از غیب نیستند." ايشان در بخش ديگري از همين مقاله به طور خاص ناظر به گزاره هاي تاريخي قرآن مي نويسد: «این تاریخ که در قرآن روایت می شود فهمیدن روایت گونه راوی از روایت خود است. این فهمیدن متعلَّقی در جهان خارج ندارد و همه آن در تخیّل راوی صورت می بندد».
منظور وي از راوي، پيامبر اكرم (ص) است كه بر اساس تخيلات خود مطالبي را روايت مي كند. منظور وي از روايت آن است كه شنونده يا خواننده مطالبي را نقل مي كند كه با تكيه به تخيلات خود آنها را در روان يا درون خود احساس يا تجربه مي كند. يكي از محورهاي اين مطلب، بيان و نقد ادله ي نافيان واقع نمايي قرآن و سپس بيان ادله اثباتي آن است. لازم به ذكر است كه واقع نمايي مساوي ظاهرگرايي نيست.
زبان قرآن چیست و چه نگاهی به آیات قرآن کریم دارد؟
(زبان قران) از يك سو نگاهي نو به مجموعه آيات قرآن براي كشف زبان فهم آن دارد؛ و از سوي ديگر عهده دار پاسخگويي به چالش هاي جديدي است كه توسط برخي نويسندگان حوزوي يا دانشگاهي متاثر از غرب طرح شده و ترويج يافته است؛ چالش هايي مانند: 1. نفي معناداري قرآن 2. نفي واقع نمايي قرآن، 3. نگاه ناسوتي به اين كتاب و انكار آسماني بودن آن، 4. تلقي نمادين يا اسطوره اي از كل آيات قرآن كه در نتيجه به تاويل گسترده آيات و انكار كلي حجيت ظواهر آن و به تدريج به نفي شريعت مي انجامد.
چرا برخی از افراد آموزه هاي ديني و قرآني را پوچ می انگارند؟
این ادعا؛ چالشي است كه كساني در مورد معناداري زبان قرآن مطرح كرده اند و تنها معيار معناداري را تجربه گرايي دانسته اند. اين نگرش نوعي تجربه گرايي افراطي است كه عينكي كاملا مادي بر چشم دارد. تجربه گرايي در غرب سه مرحله را طي كرده است؛ جهان شناختي : جهان خارج و انسان محدود به ماده است. اين ديدگاه، منكر عالم ماوراء طبيعت، خدا، و بعد غيرمادي انسان است. معرفت شناختي: اين ديدگاه يك پله از مادي گرايي قبلي جلوتر مي رود و مدعي است كه در عالم فهم و معرفت هم، جز معرفت مادي، اعتباري ندارد و صادق نيست.
معناشناختي: اين ديدگاه از هر دو پله قبلي جلوتر مي رود و مدعي است كه نه تنها در ساحت واقعيت خارجي و نه تنها در ساحت ذهن و فهم بلكه در ساحت معنا هم بايد تجربه گرا بود. يعني گزاره يا جمله ي غيرقابل تجربه، بي معناست. اينها نتيجه گرفتند كه هر چه در مورد خدا و دين و اخلاق گفته شود، همه هيچ و پوچ است، چون قابل اثبات و ابطال تجربي نيستند. جمله "خدا يا آخرت وجود دارد" مثل اين است كه بگوييم: "شنبه آش را خوابيد". اين جملات معنا ندارند، لذا نوبت نمي رسد كه از نظر معرفت شناسي از امكان صدق و كذب آنها سخن بگوييم.
نگرش سوم به پوزيتيويسم منطقي معروف است كه در اوايل قرن بيستم مطرح شد و آموزه هاي ديني را بي معنا تلقي كرد. با توجه به اينكه اعتقاد و عمل به آموزه هاي ديني در گرو معناداري آنهاست،اگر آنها را بي معنا و بي اعتبار بدانيم، جايي براي اعتقاد و عمل باقي نمي ماند.اين ادعا به كشور ما هم سرايت كرد و برخي نويسندگان متاثر از غرب، آن را پذيرفتند.
نظر شما