حضور استاد فلسفه اسلامی از کشور اندونزی در مؤسسه

مولیادی کارتانگارا، استاد فلسفه اسلامی دانشگاه اسلامی جاکارتا از کشور اندونزی، در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران حضور یافت و به بحث و تبادل‌نظر با رئیس، معاون پژوهشی و مدیر گروه ادیان و عرفان مؤسسه پرداخت.

به گزارش خبرگزاری شبستان، مولیادی کارتانگارا، استاد فلسفه اسلامی دانشگاه اسلامی جاکارتا از کشور اندونزی، در روز شنبه، 5 آذرماه 1401 در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران حضور یافت و به بحث و تبادل‌نظر با رئیس، معاون پژوهشی و مدیر گروه ادیان و عرفان مؤسسه پرداخت.

پروفسور کارتانگارا پیش از جلسه با رئیس، به ارائه یک سخنرانی با عنوان «نظریه تکامل از منظر مولانا، صدرا و داروین» و به زبان انگلیسی پرداخت. پروفسور کارتانگرا سخنرانی انگلیسی خود را با اشاراتی به جایگاه کلیدی «عشق» در اندیشه مولانا آغاز کردند. به اعتقاد ایشان، وقتی مولانا این نیروی اساسی را «عشق» می‌نامد، البته این کار را عمدا انجام می‌دهد. او با این نامگذاری می‌خواهد به ما بفهماند که عشق به جهان و حرکت آنْ جهت یا مقصد خاصّی داده است که باید به سوی آن حرکت کند و آن را نادیده نینگارد.

همچنین پروفسور کارتانگرا افزودند که چگونگی تکامل جهان از سطح پایین به سطح بالاتر را می‌توان در اشعار مولانا به وضوح دریافت. به نظر وی، ابتدا انسان به اقلیم غیرآلی آمد و از حالت غیرآلی به حالت نباتی درآمد. سال‌های بسیاری در حالت نباتی زندگی کرد و چون از حالت نباتی به حالت حیوانی رسید، حالت نباتی هرگز به یادش نبود. و چنین گرایشی مانند تمایل نوزادان به مادرشان می‌ماند که نوزاد راز تمایل خود به شیر خوردن را نمی‌داند. در نهایت هم آفریدگار انسان را از حالت حیوانی به سوی انسانیت هدایت کرد. بدین‌ترتیب آدمی از اقلیمی به اقلیم دیگر (از یک جهان هستی به جهان دیگر) پیش رفت تا اینکه اکنون باهوش، خردمند و توانا شده است.

کارتانگرا در ادامه، به مقایسه آرای مولانا و ملاصدرا در باب تکامل پرداخت. به اعتقاد وی، مولانا به لحاظ فلسفی توضیح نداده است که دگرگونی و استعلای فوق به چه طریقی به وقوع می‌پیوندد. امری که چند قرن بعد توسط ملاصدرا عملی شد. بنا به آرای صدرا، هر حرکت یا تغییری مستلزم حرکت جوهری است. این حرکت، یک پدیده جهانی است و در هر چیزی نفوذ می‌کند. کل جهان‌های فیزیکی و حتی روحی یا مثالی که تا کهن‌الگوهای تغییرناپذیر یا نورانی امتداد می‌یابند در حرکت یا وجود دائمی هستند. تردیدی نیست که این دیدگاه با نظریه مولانا مطابقت دارد که جهان هستی یک سیر تکاملی طولانی را طی کرده و پس از مرگ انسان نیز متوقف نمی‌شود. ملاصدرا نیز مانند مولانا معتقد است که این حرکت تکاملی در سطح انسانی ختم نمی‌شود، بلکه در مراتب نفسانی، مثالی و حتی کهن الگویی تا رسیدن به حضور الهی، ادامه خواهد داشت.

این استاد دانشگاه در ادامه سخنرانی خود را به مقایسه نظرات مولانا و چارلز داروین (1809-1882)، که در دنیا به خاطر نظریه‌اش در مورد تکامل شناخته شده است، اختصاص داد. به باور کارتانگرا، اغلب به اشتباه داروین پیشگام این نظریه دانسته شده است، در حالی که مطمئناً لامارک و مولانا در این باره بر او تقدّم دارند. به نظر پروفسور کارتانگرا، داروین اساساً نظریه مولانا را -که بر اساس یک ادراک عرفانی بیان شده- با استفاده از مستندات تجربی ارائه کرده است.

کاتانگرا افزودند: با وجود این ارتباط مثبت بین آرای مولانا و داروین، دیدگاه آنها در مورد برخی جنبه‌های خاص از این تحول، اساساً متفاوت است. حداقل چهار مورد وجود دارد که در آنها تفاوت‌ها را درمی‌یابیم. اولاً، داروین تکامل را تنها در سطوح بیولوژیکی مورد بحث قرار می‌دهد. بنابراین، گستره تکاملِ مولانا از داروین فراخ‌تر است، زیرا نه‌تنها در سطح فیزیکی بلکه در سطوح غیرفیزیکی نیز از «تکامل» صحبت می‌کند.

ثانیاً، داروین معتقد بود که این قانون «انتخاب طبیعی» است که نتیجه تکامل بیولوژیکی است. با این حال، برای سخنران حاضر واقعاً روشن نیست که آیا این انتخاب طبیعی واقعاً «قدرت» است که این تکامل بیولوژیکی را به وجود آورده است یا صرفاً «مکانیسمی» است که از طریق آن تکامل رخ داده است. در مورد مولانا، نیروی اساسی که مسئول تحول در جهان بوده، عشق است. به گفته او این عشق است که باعث تکامل جهان در سطوح مختلف (کیهانی، زمین‌شناختی، زیستی، ذهنی و حتی معنوی) شده است. مولانا گفت: عشق عامل حرکت در عالم ماده است. زمین و آسمان به‌واسطه عشق می‌چرخد. عامل رشد در نبات و حرکت در موجودات ذی‌شعور است. همچنین محبت است که باعث رشد گیاه می‌شود و همچنین عشق است که حیوان را به حرکت در می‌آورد و تکثیر می‌کند.

ثالثاً، در نظریه داروین، این قدرت بنیادی کور و تصادفی است. به نظر او، همه موجودات ارگانیک، از جمله انسان محصول شانس کور هستند. اما در نظریه مولانا، تکامل مقصد مشخصی دارد و تکامل در سطح انسان متوقف نخواهد شد. به گفته مولانا، این تکامل، تا رسیدن به هدف خود، یعنی اتحاد با خداوند، بسیار فراتر از قلمرو بشری، به حرکت خود ادامه خواهد داد.

آخرین (چهارمین) تفاوت این است که به گفته داروین، تکامل فقط در سطح فیزیکی رخ می‌دهد. او حتی به عمد آن را از هرگونه رابطه با قدرت‌ها یا واقعیت‌های متعالی (مانند خدا و فرشتگان) جدا می‌کند. برای او این خدا نیست که باعث شده چیزهای ارگانیک از حالت‌های پایین‌تر به حالت‌های برتر و بهتر تبدیل شوند، بلکه انتخابِ طبیعی است. اما از نظر مولانا این تکامل مستلزم وجود خداوند به عنوان شرط اصلی تکامل در این جهان است که بدون او نمی‌توان تکاملی را تصوّر کرد. زیرا اگر تکامل ناشی از عشق باشد، عشق به معشوق نیاز دارد. یعنی خدایی که بدون او عشق هرگز وجود نداشت. خداوند از نظر او عامل و علت غایی آن است. او مبدأ و همچنین محل بازگشت همه چیزهایی است که در جهان هستی وجود دارد. بنابراین، در مقایسه با نظریه داروین، نظریه تکامل مولانا با آموزه‌ها یا اصول دینی سازگارتر است.

پس از سخنرانی ایشان، جلسه‌ای با حضور عسکر دیرباز، رئیس موسسه، اسماعیل علی‌خانی، معاون پژوهش و تحصیلات تکمیلی،  شهرام پازوکی، مدیر گروه ادیان و عرفان برگزار شد. حجت‌الاسلام و المسلمین زرگر هم به نمایندگی از جامعه‌المصطفی ایشان را همراهی می‌کردند. در این جلسه، دکتر کارتانگارا به جایگاه رشته فلسفه اسلامی و مطالعات اسلامی در اندونزی پرداختند و تاکید کردند که جایگاه ایران در تاریخ فکر فلسفی اهمیتی به‌سزا دارد که باید در پژوهش‌های دانشگاهی لحاظ شود. 

همچنین، دکتر شهرام پازوکی به ارائه تاریخچه مؤسسه و فارغ‌التحصیلان برجسته آن پرداختند و نسبت به چشم‌انداز همکاری‌های آتی ابراز امیدواری کردند. دکتر دیرباز، رئیس مؤسسه، ضمن ابراز رضایت از حضور اساتید و پژوهشگران نامدار بین‌المللی، آمادگی مؤسسه را برای همکاری‌های آتی اعلام کردند و مقرر شد تا زمینه‌ همکاری‌های آتی برای تبادل استاد و دانشجو مورد بررسی قرار گیرد و در صورت نیاز تفاهم‌نامه‌های لازم در این زمینه منعقد گردد. 

 

کد خبر 1235906

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha