به گزارش خبرگزاری شبستان، در سوره آلعمران، آیهای مهم وجود دارد که عهدی مهم به دوش خواص میگذارد. در این آیه آمده است: ((وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَبِئْسَ ما يَشْتَرُون ))[1] ؛ ترجمه این است که خدا پيمان گرفت از آنان كه كتاب به آنها داده شد كه حقايق كتاب آسمانى را براى مردم بيان كنيد و كتمان مكنيد پس آنها عهد خدا را پشت سر انداخته و آيات الهى را به بهايى اندك فروختند و چه بدمعاملهای كردند (187).
در این آیه دو بخش بسیار مهم دارد: «لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ» و «لا تَكْتُمُونَهُ». در بخش یکم بر وجوب تبیین و در بخش دوم بر حرمت کتمان دلالت دارد.
پیمان اول: تبیین کنید
در این آیه سخن از پیمانی است که از اهل کتاب درباره تبیین گرفته شده است. پیمان دلالت بر وجوب آن دارد. اگر خداوند بگوید پیمانی با شما بستم، یعنی آن کار بر شما واجب است.
ازآنجاکه این پیمان در آیه بیان شده است، از آن میتوان الغای خصوصیت کرد. یعنی این آیه فقط در مورد اهل کتابی نیست. بلکه به همه کسانی که میتوانند علوم و معارف مورد نياز جامعه را به مردم منتقل سازند؛ پیمان گرفته شده معارف الهی را بیان کنند تا مردم گمراه نشوند.
این آیه میگوید هر کسی که دانشی دارد و نگفتنش باعث گمراهی مردم میشود، باید آن را برای مردم بیان کند.
قرآن خبر میدهد از کسانی که معارف کتاب الهی را میدانستند؛ اما از مردم پنهان کردند. پنهان کردن تا به پولی در دنیا برسند و دل مستکبران عالم را شاد کنند و پولی از آنها دریافت کنند.
قرآن یادآوری میکند که آنها بدمعاملهای کردند! هرچند در دنیا آنها تصور کردند که معامله خوبی کردند و به ثروتی رسیدهاند. اما وبال و گرفتاری گمراهی مردم را خریدند. البته برخی از آنها در همین دنیا نیز به سودی نرسیدند. مانند شمر بن ذی الجوشن که در ابتدا از یاران امام علی (ع) بود. وی در جنگ صفّین، آن حضرت را یاری کرد و در مبارزه با اَدهم بن مُحرِز باهِلی (از سپاه شام)، صورتش به شدت مجروح گشت. بنابراین از حق و باطل خبر داشت اما آن را پنهان کرد؛ تا بتواند دل خلیفه جوان یعنی یزید را به دست آورد؛ اما تنها ثمره این کتمان حق برای او؛ ذلیلانه کشته شدن بود!
قرآن درباره شمرهای تاریخ میگوید :
((الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ وَإِنَّ فَرِیقًا مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ یَعْلَمُون))[2]. آنها حق و فرستادگان الهی را مىشناسند همانطورى كه فرزندان خود را مىشناسند، اما كسانى كه به نفس خود زيان كرده اند ايمان نمى آورند.
«لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ» دلالت در وجوب دارد. به تعبیر فقها، برپایه مناسبات حکم و موضوع، از وجوب تبیین مطالبی گفته میشود که عدم بیان آن موجب گمراهی و ضلالت میگردد و بیان آن واجب است. همچنین در موارد مهمی که شارع راضی به عدم بیان آن و ترک آن نیست. از مصادیق مهم آن است.
به زبان ساده یعنی بیان کردن هر چیزی واجب نیست. بلکه آنچیزی واجب است به مردم بیان شود که اگر بیان نشود، مردم گمراه میشوند.
در فقه گفتهشده است تبیین احکام واجب و تبیین موضوعاتی که شارع راضی به ترک آن نیست، واجب است[3] همچون جان، آبرو، ناموس و اموال قابلاعتنای مؤمنان.[4] در این بین هیچ مسئلهای مهمتر از دفاع از ولایت وجود ندارد.
امام باقر میفرمایند: بُنِيَ اَلْإِسْلاَمُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى اَلصَّلاَةِ وَ اَلزَّكَاةِ وَ اَلصَّوْمِ وَ اَلْحَجِّ وَ اَلْوَلاَيَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلاَيَةِ؛ سلام روى پنج پايه نهاده شده: نماز و زكاة و روزه و حج و ولايت و چنان كه براى ولايت فرياد زده شد، براى هيچ چيزى ديگر فرياد زده نشد و از اهمیت برخوردار نیست.
حضرت زینب (س) اما به این عهد وفا کرد. آنهم زمانی که جهان اسلام، از سکوت و کتمان حق از سوی خواص و عالمان، رنجدیده و ضربه خورده بود.
تبیین در جامعه واجب کفایی است؛ یعنی واجب است این روشنگری را عدهای انجام دهند. آنهایی که قدرت بیشتری دارند، وظیفه بیشتری دارند. اما زمانی که عدهای ظاهراً مرد، اما ترسو و مصلحتسنج به وظیفه خود عمل نمیکنند؛ شیرزنانی همچون زینب به کارزار روشنگری وارد میشوند.
در جنگ شناختی و پیچیده امروز نیز، واجب است کسانی که توان روشنگری را در خود میبینند، به میدان روشنگری وارد شوند. در این عرصه البته زنان هنرمند، مبلغ و فرهیخته فراوانی به میدان وارد شدهاند؛ هرچند اگر امروزه نامی از آنها برده نشود. اما تاریخ ثبت خواهد کرد، زنانی از ایران، در این میدان مبارزه، با حجاب و تبیین عملی خود، با کلام و تبیین زبانی خود، با فعالیت فرهنگی و هنری خود، پاسدار فرهنگی حیا و عفاف حسینی بودهاند و هستند.
حجت الاسلام هادی عجمی، مدرس و پژوهشگر فقه فرهنگی و عضو گروه فقه تربیتی موسسه اشراق و عرفان
[1]. سوره آلعمران، آیه 187.
[2]. همان، آیه 146.
[3]. سید صادق شیرازی، المسائل الإسلامية مع المسائل الحديثة، ص 468.
[4]. مرتضی بن انصاری (شیخ انصاری)، كتاب المكاسب، ج 1، ص 77؛ سید ابوالقاسم موسوی خویی، مصباح الفقاهة، ج 1، ص 120 و 121.
نظر شما