خبرگزاری شبستان- خراسان جنوبی؛ فاطمه رحیم زاده
سالهاست که نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد امام خمینی(ره) با پرداخت تسهیلات، ارائه مشاوره و حمایت فکری و معنوی فرصتی را برای زنان کارآفرین، سرپرست خانوار، بد سرپرست و .... فراهم کرده است تا با ایجاد اشتغال در اقتصاد خانواده سهیم باشند.
در گوشه و کنار کشور و به تبع آن خراسانجنوبی شاهد زنان کارآفرینی هستیم که با دستان خالی و عزمی بالا، یک تنه کار خود را آغاز کرده و با برداشتن باری از دوش خانواده، به دنبال کسب روزی حلال می روند.
پایان دههی سوم زندگیاش را میگذراند ناملایماتی زیادی را در زندگی دیده و چشیده است اما نه تنها مشکلات او را زمین گیر نکرده است بلکه مانند آهنی گداخته روز به روز صیقلی شده و به امید روزهای بهتر قدم برمی دارد.
سال 77-78 پس از گرفتن دیپلم با هزاران امید و آرزو در کنکور شرکت کرده است در همان سال با رتبه 66 در در رشته نرم افزار کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف تهران قبول می شود خوشحال است و امیدوار از این قبولی با آروزهای بلند. خبر قبولی اش در خانواده گوش به گوش می شود و باب تبریک دوست و آشنایان شروع شده و او خرسند و امیدوار از این قبولی اما خوشحالیاش دیری نمیپاید چراکه تعصب پدرانه مانع از ادامه تحصیل او در شهری دور می شود و به این ترتیب به بهانه بعد مسافت و جنسیت با دلی شکسته با آرزوی دیرینهاش که تحصل در یکی از بهترین دانشگاههای کشور است، خداحافظی می کند.
از خانوادهی متوسطی است بعد از مخالفت پدر برای ادامه تحصیل، درس و دانشگاه را از ذهن خود دور کرده و به دنبال دیگر آروزهایش می رود.
سال 1383 به خواستگارش جواب مثبت میدهد و با عشق و محبت ازدواج کرده و پا به خانه بخت میگذارد. همسرش راننده خودروهای سنگین است و پایه یک دارد و از آنجا که توان مالی اش اجازه نمی دهد بر روی ماشین های سنگین دیگران کار می کند. چهارمین سالگرد ازدواجش مصادف با به دنیا آمدن دخترش می شود. پس از گذشت ماهها تورم و مشکلات زندگی از یکسو و به دنیا آمدن دخترش از سوی دیگر باعث میشود به سمتوسوی هنر برود تا به این وسیله کمک خرجی برای خانواده باشد.
تنها حامی او مادرش است مادری از جنس مهربانی. مادری که با به دنیا آمدن نوه اش پا به پای دخترش قدم برمی دارد و نه تنها در نگهداری نوه به او کمک می کند که در رفتن به کلاس های آموزشی خیاطی و... یاریگر اوست.
مادری مهربان که با وجود مخالفت دوست و آشنا، همراه و همقدم دخترش پیش می رود تا شاهد ترقی و پیشرفت او در زمینه هنر خیاطی باشد. در این راه از هیچ کمکی فروگذار نیست. متأسفانه دنیای بی رحم، مهربانی و فداکاریهای این مادر را بر نمی تابد تا جایی که پنجه بیماری منحوس کرونا دست بر گلوی این مادر دلسوز و همراه گرفته و او را با خود می برد. به این ترتیب از سه سال گذشته تها حامی اش با ابتلا به بیماری کرونا از میان آنها رخت برمی بندد و دختر و نوه اش را تنها و بدون حامی رها میکند.
با یاد و نام مادر بغض بر گلویش چمپره زده و نمی تواند صحبت کند. سیل اشک هایش را پاک کرده و اندکی تأمل می کند گویا در ذهن خود خوبی های مادر را به نظاره نشسته است.
حمیده رحیمی بانوی کارآفرین از شهر قائن وقتی متوجه شرایط زندگی و مشکلات مالی همسرش می شود عزمش را جزم کرده که برای کمک به خانواده قدمی بردارد با رفتن به سمت هنر خیاطی به کمک همسر و زندگیش میشتابد در ابتدا اقوام دور و نزدیک او را از این کار منع میکردند. عده ای به بهانه اینکه خیاطی در این شهر کوچک صرفه اقتصادی ندارد و برخی هم به بهانه بالا بودن هزینه های آموزش، او را از ادامه کار باز می داشتند اما حمایت های بی دریغ مادر از یک سو و عزم و جدیت او از سوی دیگر او را امیدوار به ادامه کار می کرد.
او نه تنها از صحبت اطرافیان ناامید نشد بلکه به آموزش دیدن در این رشته هنری ادامه داد. ابتدا دوره نازک دوزی را فرا گرفت و شروع به دوخت و دوز برای دوست و آشنا کرد. اوایل برای پیشرفت بیشتر کارش بدون دریافت دستمزد برای دوست و آشنا خیاطی می کرد خوشبختانه کمکم آوازهی کارش بهدور و نزدیک رسید و کار و بارش سکه شد تا جاییکه به فکر راهاندازی کارگاه تولیدی افتاد.
در کنار خیاطی به صورت موردی برای مشتری هایش، راهاندازی کارگاه تولیدی ذهن و افکارش را روزها و ماهها درگیر کرده بود برای ادامه کار بهصورت حرفهای و خرید تجهیزات لازم و راه اندازی کارگاه تولیدی تأمین سرمایه اولیه از ضروریات بود.
این بانوی کارآفرین می گوید: بارها از طریق رسانه ها و تلویزیون اقدامات کمیته امداد مبنی بر پرداخت تسهیلات را دیده بودم با اینکه تحت حمایت این نهاد دولتی نبودم برای دریافت تسهیلات اشتغالزایی دست یاری به سمت کمیته امداد امام خمینی(ره) دراز کرده و خوشبختانه ناامید نشدم. برای دریافت تسهیلات خود اشتغالی به کمیته امداد قاین مراجعه و 100 میلیون تومان تسهیلات خوداشتغالی دریافت کردم.
به اذعان این بانوی کار آفرین برای گرفتن تسهیلات می بایست کفش آهنین به پا کرد چراکه متأسفانه بانک ها به طرق مختلف متقاضی را با مشکل مواجه می کنند.
او پساز ماهها دوندگی موفق به دریافت وام میشود، بانک مربوطه در ابتدا به بهانه خانهدار بودنش مشکلاتی را سر راهش گذاشت و در نهایت بانک پس از دریافت چک و ضامن معتبر، سند منزل و پروانه کسب تسهیلات 100 میلیون تومانی برای ایجاد اشتغال و راه اندازی کارگاه خیاطی را پرداخت میکند.
پس از واریزی این رقم دو دستگاه چرخ خیاطی، دستگاه سردوز، پارچه و... می خرد و کار تولید پوشاک را به امید روزهای بهتر از کارگاهی کوچک راه اندازی میکند. هنوز طعم شیرین راه اندازی کارگاه را به درستی نچشیده که بیماری همسرش عود می کند.
همسر این بانوی کارآفرین از گذشته های دور بیمار بوده است که از بد روزگار بیماری وی روزبهروز بیشتر و بیشتر میشود تا جاییکه برای رسیدگی به امورات منزل و همسر، مجبور به انتقال کارگاه کوچک خیاطی اش به منزل استیجاری میشود.
او که همدم و همراه همیشگی یعنی مادر خود را از دست داده است معتقد است هم مادر است و هم همسر، از آنجایی که همسر بیمارش نیاز به مراقبت بیشتر و تنها دخترش هم نیاز به مادر دارد کارگاه خود را به اتاقی در منزل انتقال می دهد که در کنار خیاطی کار پرستاری همسر، نگهداری از فرزند و... را به موازات هم به نحو احسنت انجام دهد.
آروزی دیرینه اش خانه دار شدن است چرا که نه تنها ماهانه حدود ۲ میلیون تومان اجاره منزل پرداخت میکند. به علت نبود بیمه حدود ۵ میلیون تومان هم هزینه درمان همسرش میشود و با این اوضاع اقتصادی مشکلی بر مشکلاتش اضافه می شود. این بانوی توانمند دست بر زانو گذاشته و با گفتن یا علی به جنگ مشکلات رفته است.
به اذعان اطرافیان و دوست و آشناها، با وجود مشکلات فراوان شادی و شادابیاش این بانو زبانزد خاصوعام است. او معتقد است از هر دست بدهی از همان دست هم میگیری و با قبول این گفته خود را وقف کار، همسر و تنها دخترش کرده است با تمام وجود به کمک همسر بیمارش میشتابد تا او رنج بیماری را راحتترتحمل کند.
از تنها ثمره زندگیاش میپرسیم اندکی تأمل میکند دستانش را به آسمان بلند کرده و برای سلامتی دخترش دعا می کند و می گوید: خدا را شاکر است که دخترش با ضریب هوشی بالا در مدرسه نمونه تحصیل میکند. معدل درسی دخترش در امتحانات ترم گذشته حدود 20 بوده است که نشان از هوش و ذکاوت وی دارد.
اوکه همه آروزهای تحصیل خود را در آینده دخترش می بیند با بیان اینکه همه سعی خود را برای ادامه تحصیل دخترم به کار می بندم میگوید: دخترم کلاس هفتم است از بین هزار نفر شرکتکننده برای ورود به مدرسه نمونه، نفر شانزدهم شده است.
این بانوی کارآفرین و سرپرست خانواده یک تنه به جنگ مشکلات رفته است و با یاری کمیته امداد توانسته است با راه اندازی کارگاه کوچکی گلیم خود و خانواده اش را از آب بیرون بکشد و در این اوضاع اقتصادی بر مشکلات تا حدودی فائق آید.
رحیمی همزمان با انجام خیاطی به صورت تک و سری برای دوست و آشنا، در حال طی کردن مراحل درمان همسر و گرفتن تأییده از کارافتادگی او است تا با توجه به بیمه نبودن، خانواده زیر چتر حمایتی کمیته امداد قرار گیرد.
او وام های خودکفایی و اشتغالزایی را زمینه ساز توانمندی کارآفرینان و مددجویان دانسته و ابراز امیدواری می کند: با توجه به بیماری همسر و تنهایی دخترش با تأمین منزل شخصی بتواند کارگاه خود را در داخل منزل گسترش داده و در کنار آن افراد دیگری را نیز به کار گمارده و اشتغالزایی انجام دهد.
نظر شما