به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری شبستان، امسال نوروز متفاوتی را آغاز کرده ایم نوروزی که بهار طبیعت با بهار قرآن همزمان شده است و به قول شاعر "سالی برفت ناگه، روزی «دو عید» دیدم این هر دو عید امروز، خوشتر ز عید باید"؛ این دو عید سراغاز تحول در طبیعت و تحول در جان انسان در جستجوی معناست. با نگاهی به تاریخ و گذشتگان مان در می یابیم که در فرهنگ ایرانی هر دو این مناسبت های ملی و مذهبی جایگاه خاص و ویژه ای در میان مردمان این دیار دارند؛ نوروز را ایرانیان با کلام خدا" یا مقلب القلوب والابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال" آغاز می کنند و با تغییر احوالات طبیعت بهترین حال را از خداوند طلب می کنند و در رمضان که بهار دل ها و نو شدن انسان و سر فرود آوردن اش در مقابل امر خداست و بعد از پایان هر نماز از درگاه او با ذکر " اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک" از خدا می خواهند که حالش را به نیکو ترین حال تغییر دهد.
بهار طبیعت و بهار رمضان در معنا پیوندی ناگسستنی دارند هر دو نوید تغییر و نو شدن می دهند یکی در طبیعت و دیگری در احوالات آدمی. طبیعت با آمدن بهار جان دوباره ای می گیرد و همه چیز انگار از نو آغاز می شود و ذره ذره آن به جوش خروش در می آید و در بهار قرآن انسان است که با روزه گرفتن و بر خوان الهی نشستن جان خود را از زنگار آلودگی ها و ناپاکی ها صیقل می دهد و دوباره از نو متولد می شود. باید این همزمانی فرخنده را به فال نیک گرفت برای انسان و طبیعت و برای فرصت زیستن دوباره سجده شکر بجا آورد. ما هم برای این شکرگذاری اشعاری از سخن سرایان پارسی را با موضوع بهار طبیعت و بهار قرآن با مخاطبانمان به اشتراک می گذاریم.
امام خمینی (ره) در وصف بهار چنین سرودند:
بهار آمد، جوانی را پس از پیری ز سر گیرم
کنار یار بنشینم ز عمر خود ثمر گیرم
به گلشن باز گردم، با گل و گلبن در آمیزم
به طرف بوستان، دلدار مهوش را به بر گیرم
خزان و زردی آن را نهم در پشت سر، روزی
که در گلزار جان، از گل عذار خود خبر گیرم
پَر و بالم که در دی از غم دلدار، پرپر شد
به فروردین به یاد وصل دلبر، بال و پر گیرم
به هنگام خزان در این خراب آباد، بنشستم
بهار آمد که بهر وصل او، بار سفر گیرم
اگر ساقی از آن جامی که بر عشاق افشاند
بیفشاند، به مستی از رخ او، پرده برگیرم
"ارباب قربان" در وصف رمضان می سراید:
نوروز دل مومن، ماه رمضان آمد
آن شوق ز جان رفته برگشته به جان آمد
آریم دمی تا یاد از فصل خزان خود
این ماه بهارستان هنگام خزان آمد
چون سیلی آگاهی بر گوش گران ما
این ماه دل آگاهی چون بانگ اذان آمد
تا عقل به کار آرد، تا عشق به بار آرد
گویا که چو «بسم الله» از دل به زبان آمد
شیرینی ناتکرار دارد همه اوقاتش
این ساعت ناتکرار تکرار چه سان آمد
پیغام خدا آید از بهر پیمبرها
پیغام خدا این دم بهر همگان آمد
حضرت حافظ بهار را چنین در واژه به تصویر کشیده است:
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی
گر چه راهی ست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی
شاعری دیگر در وصف ماه رمضان سروده است:
نوروز دل مومن، ماه رمضان آمد
آن شوق ز جان رفته برگشته به جان آمد
آریم دمی تا یاد از فصل خزان خود
این ماه بهارستان هنگام خزان آمد
چون سیلی آگاهی بر گوش گران ما
این ماه دل آگاهی چون بانگ اذان آمد
تا عقل به کار آرد، تا عشق به بار آرد
گویا که چو «بسم الله» از دل به زبان آمد
شیرینی ناتکرار دارد همه اوقاتش
این ساعت ناتکرار تکرار چه سان آمد
پیغام خدا آید از بهر پیمبرها
پیغام خدا این دم بهر همگان آمد
شهریار بهار را چنین سروده است:
نوبهار آمد و چون عهد بتان توبه شکست
فصل گل دامن ساقی نتوان داد ز دست
کاسه و کوزه تقوا که نمودند درست
دیدم آن کاسه به سنگ آمدو آن کوزه شکست
باز از طرف چمن ناله بلبل برخاست
عاشقان بی می و معشوق نخواهند نشست
مژدگانی که دگر باره گل از گلبن رست
بلبل سوخته خرمن ز غم هجران رست
سرخ گل خنده زد و ابر به کهسار گریست
لاله بگرفت قدح، بلبل عاشق شد مست
دلرباتر ز رخت در دمنی گل ندمید
نظر شما