قرآن و اهل بیت (ع) ناجی بانوی روشندل  بیرجندی

در سن ۲۴ سالگی در اثر حادثه ای چشمانش را از دست داد و تا مدت ها افسرده بود اما کم کم با کمک قرآن و اهل بیت (ع) روحیه از دست رفته اش را به دست آورد و سبکبال به زندگی برگشت و با تمسک به قرآن در حال حاضر حافظ کل قرآن کریم است.

خبرگزاری شبستان- خراسان جنوبی؛ فاطمه رحیم زاده-آذرماه سال 1386 در سن 24 سالگی زمانی که فقط چند ماه از آغاز زندگی مشترکش گذشته، شب را در منزل یکی از همکاران همسرش سپری می کند تا همسر نظامی‌اش به اتفاق یک از همکاران با فراغ بال و بدون دغدغه به انجام مأموریت بپردازند. نیمه های شب می شود و همسر خسته از مأموریت بازمی گردد و برای استراحت سر بر بالین می گذارد اما هنوز از خوابیدن آنها دقایقی نگذشته که سقف منزل فرو ریخته و این حادثه باعث ایجاد جراحت و سردرگمی او و همسرش می شود. ابتدا از زمان و مکان دور شده اند نمی دانند چه اتفاقی افتاده است با خود می اندیشند آیا زلزله شده یا مشکل دیگری رخ داده است.

 

پس از مدتی صاحبخانه به آنها ملحق شده و خبر آوار شدن سقف را می دهد سقفی که با ریزشش بر روی سر و صورت آنها باعث زخمی شدن همسر و شکستگی جمجمه، فک، صورت و .... او شده است.

 

در ابتدا با توجه به میزان خونریزی و صدمه دیده شده برای مداوا به بیرجند می آید که به علت عمق جراحات  او را به مشهد اعزام می کنند در ابتدا هنوز امیدی برای بهبود دارد اما هر چه زمان می گذرد امید او هم از بین می رود تا اینکه پزشکان با صراحت اعلام می کنند که از ناحیه دو چشم دچار مشکل شده و بینایی اش را به طور کامل از دست داده است.

 

پس از مراجعت از بیمارستان مشهد حدود یک ماه در منزل برادرش در بیرجند می ماند تا بتواند با خود و خدایش خلوت کند و تصمیم درستی برای ادامه راه و زندگی بگیرد. پس از یک ماه به روستای تناک که با هزار امید و آرزو کلبه آرزوهایش را بنا نهاده قدم می گذارد در ابتدا گوشه گیر و منزوی شده و با خود درگیر است صلاح و رشته کار خود را گم کرده است.

 

پس از بازگشت به روستا، از همسرش می خواهد ادامه زندگی را بدون او و تنها سپری کند چراکه او دیگر همدم و همراه خوبی برای او نخواهد بود اما همسرش اصرار به ادامه زندگی دارد و می گوید: اگر این اتفاق برای من می افتاد تو مرا ترک می کردی که از من می خواهی ترکت کنم بالاخره پس از ساعتی صحبت و شور و مشورت خرسند، تصمیم به ادامه زندگی با همسرش می گیرد.

 

زهرا جعفری تناک بانوی روشندل خراسان جنوبی در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری شبستان از خراسان جنوبی اشاره ای به اتفاق رخ داده می کند و می گوید: پس از وقوع این حادثه هولناک، گوشه گیر و منزوی شدم تا جایی که پس از ترخیص از بیمارستان مشهد، حتی اجازه ورود خانواده و... را به اتاق نمی دادم و فقط در تنهایی خود درگیر چرایی‌ها بودم اما کم کم با صبوری، مشایعت و همراهی همسرم، خود را دوباره پیدا کرده و دست در دست همسرم به زندگی ادامه دادم.

 

او گریزی به زمان بستری در بیمارستان مشهد می زند و می گوید: پس از این واقعه ابتدا به سربیشه و بیرجند اعزام شدم اما به علت میزان جراحت وارده و خونریزی فراوان همان شب اول به مشهد اعزام شدم. در بیمارستان به علت انجام عمل های متعدد بر روی صورت، فک و... تا 20 روز دهان و  فک من بسته بود و قادر به خوردن و صحبت نبودم و برای انجام چندین عمل مختلف بر روی سر، صورت و تخلیه چشم ها حدود 40 روز در بیمارستان مشهد بستری شدم.

 

جعفری تناک با بیان اینکه در ایام بیماری و در اوج ناامیدی، چندین بار اهل بیت علیهم‌السلام را در عالم رؤیا دیدم، اشاره ای به اقامتش در منزل برادرش می زند و می گوید: پس از ترخیص از بیمارستان مشهد حدود یک‌ماه در منزل برادرم در بیرجند بودم شبی که قرار شد فردایش عازم روستا شوم در عالم خواب صدایی شنیدم که خطاب به من می گوید به روبه رو نگاه کن وقتی نگاهم به روبه رو برگشت متوجه مردی با عبای قهوه ای و صورت نورانی شدم که در عالم رؤیا ایشان را پیامبر(ص) معرفی کردند که به من می نگریست.

 

وی ادامه می دهد: وقتی به روستا مراجعه کردم دوست و آشنایان برای عیادت به منزل ما می آمدند در عصر جمعه یکی از این روزها وقتی مهمان ها از منزل ما رفتند حال مساعدی نداشتم، در حال گفتن ذکر و دعا بودم  که به خواب رفتم در عالم خواب خود را در باغی پر از گل نرگس دیدم و همزمان با استشمام بوی خوش گل های نرگس، احساس می کردم امام زمان (عج) در اطرافم هستند.

 

جعفری تناک در هر جمله و کلامش از صبوری همسرش تشکر می کند و می گوید: سال اول پس از وقوع این حادثه تا مدت‌ها تنهایی را به حضور در جمع ترجیح می دادم در مواقع تنهایی و خلوت صلوات می فرستادم در موقع خواب قرآن را بالای سر گذاشته و به قرآن و اهل بیت علیهم السلام متوسل می شدم که در این راه کمکم کنند در یکی از شب ها در عالم رؤیا دیدم که آسمان از قسمت طلوع خورشید باز شده است و قرآن با نور فراوان به سمت من می آید و به من اشاره می شود که به قرآن توجه کنم. صبح از خواب بیدار شدم احساس بهتری داشتم تا جایی که روحیه من کامل تغییر کرد و افکار منفی از ذهنم دور شد و این تغییر تا حدی بود که اطرافیان هم متوجه این تغییر حالات شده و به دنبال دلایل آن بودند.

 

او دیدن اهل بیت و پیامبر(ص) در عالم رؤیا را باعث آرامش روح، جسم و قوت قلبش می داند و می گوید: پس از گذشت 16 سال از وقوع آن حادثه دلخراش با یادآوری آن صحنه تحمل و صبوری من بیشتر و بیشتر می شود.

 

او که روحیه فعلی اش را مدیون برکات قرآن، ائمه و صبوری و همراهی همسرش می‌داند، ادامه می دهد: بعد از گذشت مدتی از حادثه هر جا کم می آوردم به سمت قرائت قرآن می رفتم تا ذهن مشوش خود را سامان دهم در همان زمان با کمک یکی از طلبه های آشنا در روستا، نوار کاست قرآن در اختیار من قرار داده شد و من قرائت و حفظ جزو 30 قرآن با کمک قلم قرآنی آغاز کردم.

 

او یادآور می شود: پس از مدتی به اقتضای شغل همسرم به بیرجند مهاجرت کردیم و با همراهی و همدلی همسرم فرزند اولم به دنیا آمد و شیرینی خاصی به زندگی ام بخشید گرچه با این اتفاق مهم کار و زحمت همسرم بیشتر از پیش بود اما هر دو خوشحال از این اتفاق با امید بیشتر به زندگی روزمره ادامه می دادیم کمی که فرزند اولم بزرگتر شد همسرم گفت از آنجا که به قرائت و حفظ قرآن علاقه داری دوباره قرائت و حفظ قرآن را ادامه بده و به این ترتیب با تشویق های فراوان در کلاس های حفظ قرآن درالقرآن شرکت کردم.

 

به این ترتیب این بانوی روشندل در کلاس های حفظ و قرائت قرآن شرکت می کرد وقتی به ماه‌های آخر بارداری فرزند دومش نزدیک شد با همفکری و مشورت با همسر تصمیم گرفت تا به دنیا آمدن فرزند دوم مدتی به استراحت بپردازد و به همین علت کمتر در کلاس ها شرکت می کرد.

 

جعفری می گوید: تا به دنیا آمدن دختر دومم هم وقفه ای در رفتن به کلاس و حفظ قرآن ایجاد شد و در مجموع با توجه به شرایط بارداری و تولد سه فرزندم، به طور پراکنده 10 سال و به صورت پیوسته 7 سال زمان برد تا بتوانم کل قرآن کریم را حفظ کنم و مفتخر هستم که قرآن را در شب نیمه شعبان سال گذشته به طور کامل حفظ کردم.

 

از او در خصوص شرایط حفظ قرآن می پرسیم، می گوید: شرایط حفظ و قرائت قرآن برای من با دیگر افراد روشندل مادرزادی متفاوت است و از آنجا که من خط بریل یاد ندارم و استادی برای آموختن نداشتم کار حفظ و قرائت قرآن را با قلم قرآنی آغاز کرده و با همین روش قرآن را به طور کامل حفظ کردم.

 

جعفری با بیان اینکه ارتباط چندانی با انجمن نابینایان ندارم و فقط در کلاس های مهارت زندگی این انجمن شرکت کردم، می گوید:  از آنجا که مشکل بینایی من مادرزادی نبود و به علت یک حادثه بینایی ام را از دست دادم در این راه با مشکلات زیادی روبه رو بوده و همین امر باعث شد از کمک کردن به دوست و آشنا که مشکلی مانند مشکل من داشتند فروگذار نکرده و برای برگشت دوباره به زندگی این افراد کمک کنم.

 

او که به برکت قرآن و ائمه اطهار معجزات زیادی در زندگی اش دیده است، تأکید می کند: حضور همیشگی همسرم نه تنها در برگشت من به زندگی جدید مؤثر بوده بلکه در همه ساعات و دقیقه های زندگی با همراهی همسرم پیش رفتم و همسرم ادعا می کند صبوری را از من و تأثیر قرآن بر زندگی ما آموخته است.

 

این بانوی روشن ضمیر که حال سه فرزند دختر در سنین 12، 10 و 4 سال دارد، می گوید: با اینکه بیشتر زحمت کارها به عهده همسرم است، فرزندانم به طور کامل شرایط را درک کرده و با من همراه می شوند.

 

او با بیان اینکه صبر آدمیزاد کم بوده و این مهم باعث به هم ریختگی درونی فرد می شود، می افزاید: باید با خداشناسی، اعتماد و اتکال به خدا  و راهنمایی و تکیه بر ائمه اطهار و قرآن پیش رفت.

 

جعفری تناک که بارها در رشته حفظ و قرائت قرآن شرکت کرده است، یادآور می شود: سال گذشته در رشته حفظ 10 جزو قرآن کریم مقام اول استانی را کسب نموده و بارها در مسابقات حفظ و قرائت قرآن نیروی انتظامی شرکت و حائز مقام شدم.

 

در پایان از آرزوهایش می پرسیم، می گوید: به علت شرایط جسمی و مشکلات پیش رو آنطور که باید نمی توانم وظیفه مادری‌ام را انجام دهم و به همین دلیل آرزو می کنم آنچه که من مادر نتوانستم برای فرزندان و همسرم انجام دهم خداوند چندین برابر آن را برای آنها انجام دهد.

 

 

 

کد خبر 1264915

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha