به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از کرمان؛ در آستانه فرا رسیدن دهه کرامت؛ جشن بزرگ "جانِ پدر" عصر جمعه(۲۹ اردیبهشت) با حضور دختران شهدا و زائران شهدا در گلزار شهدای کرمان برگزار شد.
سردار محمدرضا حسنی سعدی، مدیرگلزار شهدای کرمان در این مراسم نمونه هایی از مهربانی حاج قاسم نسبت به دختران شهدا را بیان کرد.
وی با بیان اينکه حاج قاسم به دختر و دختران خیلی احترام می گذاشت؛ گفت: نامه ای به دفتر حاج قاسم فاکس کردم که در آن نوشته بودم قول دادی به دختر شهید شیخ شعاعی در قم سر بزنی؛ آدرس و تلفن هم فرستادم.
سردار حسنی افزود: حاج قاسم از تهران راه افتاد و دیدار دختر شهید رفت و از فرزندان شهید تفقد کرد و چادر نمازی به دختر شهید هدیه داد.
وی ادامه داد: یکی از دختران شهدا جشن تولد ۶۰ سالگی حاج قاسم را گرفته بود و از حاج قاسم خواسته بود به خانه آنان برود؛ دختر شهید روی کیک تولد نوشته بود " پدرم" حاج قاسم گفته بود خیلی خوشحال شدم که نوشتی پدرم.
مدیر گلزار شهدای کرمان اضافه کرد: این دختر شهید گفت حاج قاسم بعداً ما را دعوت کرد و ما رفتیم خانه ایشان، به من گفت عمو برو اتاق من از وسایل شخصی هر چه می خواهی بردار که من مهر و سجاده و کلی وسیله برداشتم.
وی با بیان اینکه حاج قاسم می گفت من عاشق فرزندان شهدا هستم؛ تصریح کرد: حاج قاسم پدر دختران ایران و پدر دختران شهدا و پدر معنوی همه دخترانی است که امروز زائر ایشان هستند.
در ادامه این مراسم دکتر حکیمه قطبینژاد فرزند شهید غلامعلی(برادر شهیدان عباس و داوود) قطبی نژاد در بخشی از دلنوشته خود چنین خواند:
"خواهرم! اندکی تفکر، اندکی تامل!
به چه قیمتی شال و روسری از سر برمی داری؟ ما هم از مسئولین خائن و وضعیت اقتصادی شکایت داریم اما این روسری تو دستاویزی برای دشمنان وطن مان شده است؛ کسانی که حقوق فراوان می گیرند تا من و تو رودرروی یکدیگر قرار بگیریم و به امید تفرقه و آشوب داخلی و گرفتن ماهی از این آب گل آلود هستند.
چه تازه عروس ها که بخاطر سربلندی ایران و ایرانی بیوه نشدند و چه دخترها و پسرها که در کودکی بی پدر و یتیم و چه پدرها و مادرها که جگرگوشه هایشان را در دل این خاک سرد دفن نموده اند.
خواهر خوبم! دختر عزیزم! ایام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها را به فال نیک می گیرم و شعر آقای غلامرضا کافی در محضر رهبر انقلاب را هم برایت می خوانم:
می خواهم این که آیینه جان ببینمت
کاری نکن که آینه گردان ببینمت
پوشیده باش در دل من، مثل رازِ عشق
باری چه حاجت است نمایان ببینمت
ای گوهر نفیس، نَفَس در هوس مَزن
در پرده باش تا که درخشان ببینمت
زیبایی ات حَراج، به بازارِ تن مَباد
پوشیده باش تا که فقط جان ببینمت
لطف خداست این که لطیف است خلقتت
حیف است این که بَرده ی شیطان ببینمت
گوهر به حُقّه ی صدف آسوده خاطر است
ایمن ز حُقّه بازی دوران ببینمت
سخت است بَر تو تا گِرِهِ سُستِ روسَری
می آید این که سخت پشیمان ببینمت
چشم هوس فرا نرود از حصار جسم
تا کی اسیر چشم هوس ران ببینمت
دلشوره ام فقط نه به موی پریش توست
آشفته ام که باز پریشان ببینمت
زن زندگی ظرافت و زیباییات به جا
کی در مقام شامخ انسان ببینمت
فرق است در ترانه ی تاریکِ چَرت خوان،
یا در بیانِ روشن قرآن ببینمت
خواهی که زیر خواهش راعیل له شوی،
یا در شکوه دختر عِمران ببینمت؟
دین هَرزه، چند در پیِ ناقورِ این و آن؟
آزاده باش تا که مسلمان ببینمت
در اختیار توست که دوزخ نشین شوی
یا در بهشت و سبزه ریحان ببینمت
گُردآفریدِ عصر تویی، دخت نامدار!
بر تارکِ تَبارکِ ایران ببینمت
ای دختر عزیز من ای غنچه ی بهار!
چون بوی گل درآی که پنهان ببینمت
ای گل به لالههای وطن خیره شو، مباد
شرمنده ی مرام شهیدان ببینمت
فرزند شهید قطبی نژاد در پایان گفت: خواهرم! در سنگر شهدا بمان و زندگی کن و حیات جاودان داشته باش.
این مراسم با مولودی خوانی، اجرای چند سرود و تجلیل از تعدادی از دختران موفق همراه بود.
نظر شما