به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بررسی اسناد و مکتوبات باقی مانده در جریان نهضت 15 خرداد مشعر به این مطلب است که امام خمینی لغو قوانین دولت و شاه را نیازمند شکلگیری یک نهضت ملی-اسلامی در بدنه جامعه ایرانی میدانستند از همین رو در تمام صحنههای این عصر، جامعه ایرانی را مخاطب قرار دادهاند و تلاش کردند تا اصناف و اقوام مختلف ایرانی از هر شهر و دیاری را با خود همراه کنند و عنصر کلیدی برای جلب این همراهی را آگاهیبخشی میدانستند مسالهای که در هر کنش عملی و هر مکتوبهی به جای مانده از امام در آن عصر صریحاً یا ضمناً نمود دارد. از همین رو میتوان گفت کلان مدل امام خمینی برای ایجاد تحول در کشور ایجاد یک حرکت عمومی مردمی بر اساس آگاهیبخشی است. که شاید بتوان از همان اصطلاح "نهضت" برای آن استفاده کرد چه اینکه در عقلانیت اسلامی ویژگی نهضت،"حرکت عمومی مبتنی بر آگاهی" است.
متن پیش رو برآن است تا بعد از اشاره اجمالی به واقعیت عینی حوادث پس از رحلت آیت الله بروجردی تا 15 خرداد سال 42 به عنوان اولین برهه تاریخی تجلی نهضت اسلامی ملت ایران، اندکی پیرامون مدل کنشگری امام به عنوان رهبر اصلی این نهضت در پهنه اجتماعی بپردازد به بیان دیگر این اثر در تلاش است مختصرا به این دو پرسش پاسخ دهد:
1.امام خمینی به عنوان کنشگر اصلی نهاد روحانیت برای تحقق تحول اجتماعی، همراهی چه عناصری را ضروری میدانست؟ آیا امام مانند اسلافی چون سید جمال الدین اسدآبادی یا بزرگان مشروطه تنها به نخبگان توجه داشت؟ آیا مردم در اندیشه امام در زمینه تحقق نهضت اسلامی جایگاهی داشتند؟ آیا حاکمیت نقشی در مدل امام برای وصول به مطلوب داشته است؟
2.گونههای کنشی که امام خمینی برای تحقق اهداف نهضت و به عبارتی لغو قوانین استبدادی و استکباری شاه به کار بستند چه بوده است؟ به بیان دیگر امام خمینی در میدان نزاع با دستگاه حاکمیت از چه روشهایی استفاده نموده است؟
نگاهی گذرا بر حوادث منتهی به قیام 15 خرداد
کودتای 28 مرداد که با حمایت انگلیس و آمریکا در ایران حادث شد در ظاهر آغازگر دوره اوجگیری محمدرضا پهلوی در صحنه سیاسی و حاکمیتی کشور بود. در این دوران پهلوی دوم از طریق تشکیل مجلس موسسان و مجلس سنا و تصویب قدرت انحلال مجلس ملی، عملاً تصمیمگیرنده نهایی و به زبان عامیانه یک دیکتاتور تمام عیار شده بود. اما در حقیقت امر، او یک مهره در شطرنج بزرگان بود و کنشهای او در سالهای پس از کودتا و به خصوص در دهه 40 شمسی برپایه سیاستهای آمریکا و اسرائیل تنظیم شده بود.
البته نهاد روحانیت آخرین سدی بود که محمدرضا پهلوی در پیشبرد اهداف آمریکا و به تبع حیات سیاسی خود در ایران میدید از همین رو بعد از رحلت آیتالله بروجردی؛ تلاش کرد تا از طریق تسلیت به آیتالله حکیم، توجهها را از قم به نجف معطوف کند تا در نهایت سکه قم از رونق بیافتد و جامعه ایران در مقابل روند مدرنیزاسیون کهنه و ظاهری شاه بیدفاع شود.
یک سال پیش از رحلت آیتالله بروجردی، شاه از جان.اف.کندی دستور گرفته بود که برای جلوگیری از پیشروی بلوک شرق و کمونیسم در ایران باید دست به اصلاحات اجتماعی- اقتصادی بزند (دکترین اتحاد برای پیشرفت) و به اصرار کندی نخستوزیری امینی از نوادگان قاجار را پذیرفته بود اما به جهت عدم تعامل شاه با امینی و همچنین نفوذ اجتماعی آیتالله بروجردی در این یک سال که با انحلال مجلسین توسط شاه همراه بود، حرکت اصلاحی حادث نشد با این وجود بعد از انتشار خبر رحلت آیتالله بروجردی، شاه شرایط را فراهم دید و با سفر به آمریکا، نظر کندی را برای اجرای اصلاحات بدون حضور امینی جلب کرد و به محض بازگشت کار را با انتصاب علم به نخستوزیری آغاز نمود و علم نیز با تصویب "لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی" در هیئت وزیران (در عصر فقدان مجلس) آن را به قانون لازم الاجرا تبدیل کرد. این لایحه به دنبال سپردن امور استانی به نمایندگان همان استان از طریق انتخابات بود.
این اقدام علم با مخالفت شدید روحانیت و در صدر آنها مرحوم امام خمینی مواجه شد و سه امر "اعطا حق رای و انتخاب به بانوان"، "حذف شرط مسلمان بودن در انتخاب شونده" و "حذف قسم به قرآن" در کانون مخالفتها قرار داشت.
تحلیل مرحوم امام این بود که "لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی" تنها برای بسط ید و افزایش قدرت و نفوذ جریان صهیونیسم از طریق بهائیان در ساختار تصمیمگیری کشور انشا شده است. مساله بسیار دقیقی که مبتنی بر دکترین "اتحاد پیرامونی" اسرائیل بود. براساس این استراتژی، اسرائیل تلاش میکرد تا میان جهان اسلام با ایجاد دوگانه کشورهای عرب و غیر عرب تفرقه ایجاد کند و با نزدیک شدن به مسلمانان غیر عرب، حیات مشروعی برای خود به عنوان یک کشور مستقل دست و پا کند.
مخالفت مردم، نخبگان و البته نقد دولت به جای شاه سبب شد تا این لایحه در طی چند ماه لغو شود و یک پیروزی برای نهضت ملی-اسلامی به دست آید. اما دو ماه پس از لغو اجباری لایجه انجمنها، اینبار شاه خود وارد میدان معارضه شد و مفاد رفراندوم "انقلاب سفید" را اعلام کرد. این رفراندوم توسط روحانیت تحریم شد اما با فشار محمدرضا پهلوی برای پیشبرد استراتژی کندی در ایران در نهایت در 6 بهمن سال 42 رفراندوم برگزار شد. با این وجود روحانیت دست از ابراز مخالفت برنداشت و مرحوم امام عید سال 42 را عزای عمومی اعلام کرد و دستور داد روحانیت در ایام تبلیغی (ماه رمضان و دهه محرم) نسبت به اهداف شاه از این دو قانون افشاگری کند. شاه نیز در مقابل تلاش کرد از طریق تبلیغات رسانهای، روحانیت را مخالف با مدنیت و یک نهاد ارتجاعی تصویر کند تا راه را برای اقدامات خشونتآمیزی چون حادثه فیضیه، دستگیری رهبران نهضت اسلامی و به گلوله بستن مردم در 15 خرداد 42 باز کند.
مدل کنشگری امام خمینی در قیام 15 خرداد: مدل "نهضت"
بررسی اسناد و مکتوبات باقی مانده در جریان نهضت 15 خرداد مشعر به این مطلب است که امام خمینی لغو قوانین دولت و شاه را نیازمند شکلگیری یک نهضت ملی-اسلامی در بدنه جامعه ایرانی میدانستند از همین رو در تمام صحنههای این عصر، جامعه ایرانی را مخاطب قرار دادهاند و تلاش کردند تا اصناف و اقوام مختلف ایرانی از هر شهر و دیاری را با خود همراه کنند و عنصر کلیدی برای جلب این همراهی را آگاهیبخشی میدانستند مسالهای که در هر کنش عملی و هر مکتوبهی به جای مانده از امام در آن عصر صریحاً یا ضمناً نمود دارد. از همین رو میتوان گفت کلان مدل امام خمینی برای ایجاد تحول در کشور ایجاد یک حرکت عمومی مردمی بر اساس آگاهیبخشی است. که شاید بتوان از همان اصطلاح "نهضت" برای آن استفاده کرد چه اینکه در عقلانیت اسلامی ویژگی نهضت،"حرکت عمومی مبتنی بر آگاهی" است.
این کلان مدل تحولسازی در کنشگری امام در دو "خرده مدل" تحقق یافته است. مشروح سخن اینکه امام خمینی تا پیش از طرح مساله "انقلاب سفید" توسط شاه، حاکمیت را به عنوان یکی از عناصر کنشگر در جهت تحول به شمار میآورده است چراکه در ماجرای " لایحه انجمنها"، مرحوم امام چندین بار درباره مفاد این لایحه و ضرورت لغو آن با شخص شاه و اسدالله علم به مکاتبه پرداخته است. جالب آنکه شاه در این مقطع تلاش میکرد خود را از صحنه تقابل دور نگه دارد و مسئولیت را متوجه علم میساخت. همانطور که علم تلاش میکرد با جلب نظر برخی از مراجع از تقابل با نهاد دین پرهیز کند. افراد دارای نفوذ اجتماعی دومین عنصر در اندیشه اجتماعی امام خمینی در مسیر تحول به شمار میآیند از همین رو مرحوم امام براساس استراتژی فعال کردن، حمایت و حفظ وحدت در کنشگری این طبقه، مداوم در حال مراوده با بازاریان، روحانیون و برخی از چهرههای روشنفکر مذهبی بوده است. مردم در اندیشه و کنش امام خمینی سومین و اصلیترین عناصر در مسیر تحول به شمار میآیند به همین جهت امام در تمام ایام منتهی به قیام 15 خرداد ارتباط خود را با مردم از طرق مختلف حفظ کرد.
اما پس از طرح "مساله رفراندوم" توسط شاه این مطلب بر امام و عموم جامعه واضح شد که کلیت ساختار سیاسی به دنبال اجرای سیاستهای آمریکا و اسرائیل است از همین رو در گام دوم نهضت یعنی حوادث پس از طرح رفراندوم، باب گفتوگو میان امام و حاکمیت بسته میشود و امام "خرده مدلی" برای ایجاد یک نهضت اجتماعی پی میگیرند که بر دو عنصر "افراد دارای نفوذ اجتماعی" و "عموم مردم" متکی است.
رویه کلی امام در کنشگری خود در ایام نهضت 15 خرداد بر اصل آگاهیبخشی بنا شده است و ایشان از افراد دارای نفوذ اجتماعی و آحاد ملت، تنها آگاهیبخشی و گفتوگو درباره اقدامات شاه و اهداف آن را تقاضا میکنند برعکس افرادی که به "عملیات مسلحانه"،" تربیت مردم" و " اقدامات سری" اعتقاد داشتند.
ماحصل سخن اینکه مرحوم امام در مدل نهضتی که برآمده از عقلانیت اسلامی در جهت ایجاد تحولات اجتماعی است تحقق دو شرط "مشارکت همگانی" و "کنش آگاهانه" را ضروری میدانند و البته بر حسب شرایط از دو خرده مدل، سه عنصری (مردم، حاکمیت و افراد دارای نفوذ اجتماعی) و دو عنصری(مردم و عناصر دارای نفوذ اجتماعی) بر اساس رویه کلی آگاهیبخشی استفاده کردهاند.
امام خمینی در مسیر تحقق نهضت اسلامی گونههای رفتاری متکثری را به کار بستند. ایشان برای آگاهی بخشی، مجموعهای از کنشها از سخنرانی در جمع مردم و بازاریان شهرهای مختلف تهران، همدان، قم و... ، پاسخ به استفتائات، پاسخ به پیامهای مردمی و نخبگان، پیام کتبی به ملت و اقوام تا گفتوگو با روحانیون یا سخنرانی در ایام مذهبی مانند عاشورا را به کار بستند کما اینکه برای ایجاد مشارکت حداکثری از علما درخواست حمایت میکردند، از کنشگری آنها تشکر و از سکوت آنها انتقاد مینمودند. ایشان همچنین تشکر از حمایتهای اقوام و اصناف را سرلوحه اقدامات خود قرار داده بودند و در ضروریترین شرایط، حکم تحریم رفراندوم و عزای عمومی در عید نوروز را انشا نمودند.
نظر شما