به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به نقل از پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی: پیام استاد کریم مجتهدی در همایش علمی «کریم مجتهدی؛ فیلسوف ایران» امروز سهشنبه 23 خرداد ماه در محل تالار فارابی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی وزارت علوم برگزار شد.
در این همایش علمی پیام استاد «کریم مجتهدی» نیز به شرح ذیل قرائت شد:
بسیار خوشبختم که بتوانم سلام و مراتب احترام را به واسطه برادر زادهام جواد مجتهدی، به حضور شما برسانم و بر خود واجب میدانم، قبل از آنکه سخن آغاز کنم به رسم ادب از، دبیرخانه دائمی جشنواره بین المللی فارابی و نیز از پژوهشگاه مطالعات، فرهنگی اجتماعی و تمدنی و ریاست آن جناب حجت الاسلام و المسلمین دکتر «رضا غلامی» و همچنین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و ریاست آن جناب آقای دکتر موسی نجفی و نیز از جناب آقای دکتر عبدالمجید مبلغی (دبیر علمی همایش و سایر بزرگان، مراتب قدردانی خود را ابراز نمایم.
حضار، محترم، استادان، آقایان همکاران از اینکه جلسهای برای یاد آوری از اینجانب کریم مجتهدی ترتیب دادهاید ضمن تشکر عمیق، به خود اجازه میدهم، به عرض شما برسانم: من خود را لایق این همه محبت و دوستی نمیدانم و تصور نمیکنم که اگر خدمت کوچکی کرده باشم، قابل تقدیر باشد. در هر حال هر آنچه بود گذشته است و من اکنون ناخوش و پیر هستم و حتی به راحتی نمیتوانم روی دوپای خودم بایستم و به سهولت و بدون لکنت زبان سخن بگویم.
زندگی علمی من ۳ مرحله بنیادی داشته است. اول تحصیلاتی که در دانشگاه سوربن پاریس داشتهام که حدود ۱۲ سال به طول انجامید. البته حدود یکسالی قبل از تهیه / دکتری به ایران برگشته بودم من در این دانشگاه بیشتر به زبان فرانسه و اندکی انگلیسی و آلمانی و حتی دستور زبان لاتین را یاد گرفتم. رشته اصلی من فلسفه بود که در دوره کارشناسی شامل ۴ مدرک اصلی میشد ولی من به سبب علاقه به، کارم در نهایت ۷ مدرک گرفتم و بعضی از آنها را در ادامه ذکر میکنم که شامل جامعه شناسی، اخلاق، روانشناسی و علوم رفتاری، شناخت روش علوم و منطق، مقدمات فلسفه، تاریخ فلسفه،، فلسفه عمومی و فلسفه هنر میشود.
در این مرحله، دانشجو در واقع فقط با کلیات آشنا شد و این درسها با اینکه توسط استادان سرشناس تدریس میگردید هیچگاه کافی و کامل به نظر نمیرسیدند. در دوره کارشناسی ارشد دانشجو میبایست، به نحو تخصصی با چند فیلسوف بزرگ جهان آشنا شد و درباره یکی از آنها رسالهای را به رشته تحریر در میآورد. استادان فقط موظف، بودند دانشجویانی را انتخاب کنند که لیاقت آنها محرز و شناخته شده میبود. من برای تهیه این رساله کانت فیلسوف آلمانی را انتخاب کرده بودم و تازه همان سال فهمیدم که این متفکر تا چه اندازه عمق دارد و چگونه علوم جدید نیوتنی را منوط و وابسته به مقولات فاهمیه ذهنی انسان کرده است و اصل علیت به چه لحاظی قاطعیت پیدا میکند و علوم طبیعت را تحصلی و معتبر میسازد. میبایستی نشان داده شود که چگونه فلسفهای جدید، در نقطهای با علوم جدید تقاطع پیدا میکنند و مسائل مابعه الطبیعی از لحاظ دیگر جایگاه خود را به دست میآورند.
در فلسفه کانت فاهمه را به جهان طبیعت و عقل را به جهان مابعه الطبیعی نظر دارد. شناخت مابعه الطبیعی و پی بردن به اعتبار آنها تا حدودی نیز از ضروریات ذهنی عقلانی انسان است. کانت از طرف دیگر عقل عملی یعنی اخلاق را از عقل نظری جدا میسازد و اصول اخلاقی را معتبر میداند. در کتابی دیگر کانت از هنر نیز سخن به میان آورده است و مقولات دیگری برای هنر در نظر میگیرد. بعد از اتمام دوره کارشناسی ارشد من مدت کوتاهی برای تهیه مقدمات کار تحقیق به تهران بازگشتم و دوباره به فرانسه رفتم.
استادان دانشگاه سوربن پیشنهاد کردند برای اخذ دکتری یک موضوع تطبیقی انتخاب کنم و بالاخره با مشورت با پروفسور هانری کربن که در قسمت تحصیلات عالیه، استاد مسلم فلسفههای شرق و خاصه ایران، بود، به بحث تطبیقی میان افکار افضل الدین کاشانی و سنت هر مسی غربی اقدام نمودم.توضیح اینکه، چهار رساله از سنت هر مسی به زبان عربی و لاتین از قدیم موجود است و غربیان از قرون وسطی آنها را میشناختند. افضل الدین کاشانی ۳ رساله از این رسالهها را از زبان عربی به زبان فارسی بسیار زیبا ترجمه کرده است بحث زیادی در این زمینه نمیکنم چون سخن به درازا خواهد کشید که از حوصله این مجلس خارج است.
دوم بعد از بازگشت به ایران است مدارک، نوشتهها و مقالاتی که به زبان فرانسه به چاپ رسانده بودم بحضور مرحوم دکتر یحیی مهدوی در دانشگاه تهران بردم و ایشان بعد از مدتی تحقیق و مطالعه مرا جهت گذراندن امتحانی دعوت کردند و خود ایشان آثار افضل الدین کاشانی را در دانشگاه تصحیح و به چاپ رسانده بودند و از این بابت مایل بودند ترجمههای مرا به زبان فرانسه مطالعه کنند. به هر ترتیب امتحان برگزار شد و بعد از امتحان کتبی ۳ نفر از اساتید سرشناس وقت دعوت شدند و از من امتحان شفاهی بعمل آوردند. روی هم رفته، نظر آنها هم مساعد بود و من دعوت شدم بطور آزمایشی در یک کلاس تدریس کنم و قرار شد راجع به برگسون فیلسوف فرانسوی سخنی بگویم. صحبت من یک ساعت طول کشید و بعد از آن به اتفاق دکتر مهدوی به اتاق استادان بازگشتیم و دکتر مهدوی فرمودند خب مطالب بد، نبود ولی شما باید اندکی فارسی خود را تقویت کنید و با اصطلاحاتی که ما در دانشگاه تهران به کار می بریم اشنا شوید این موضوع برای من نیز مسلم بود. کوتاه سخن، اینکه نزدیک به ۳۵ سال من در دانشگاه تهران تدریس کردم و سالهای متمادی و تقریباً حدود ۴۰ ساعت در هفته در کلاسهای مختلف دانشگاه اعم از روزانه و یا کلاسهای شبانه تکرار میکردم و گاهی در مدارس عالیه، وقت نیز تدریس داشتم.
کتابهایی که از این دوره از من چاپ شدهاند بیشتر توسط انتشارات امیر کبیر انجام گرفته است. اکثر این کتابها همان جزوههای درسی من بودهاند که بعد از چند بار تدریس و اصلاح و جابه جایی بعضی از الفاظ و اصطلاحات انتشار یافتهاند.
این کتابهای صرفاً، درسی با استقبال خوانندگان روبرو شدند. بعضی از آنها مثل فلسفه کانت حدوداً ۱۰. مرتبه، هگل و فلسفه او، دکارت و فلسفه، او نزدیک به ۹ مرتبه انتشار یافتهاند. انتشار بعضی دیگر هیچگاه کمتر از ۳ مرتبه نبوده است و در آخرین دوره نمایشگاه کتاب که در اردیبهشت ماه اخیر برگزار شد عرضه گردیدند.
این عنوان همیشه شعار من بوده است و من نیز اعم از اینکه فیلسوف باشم یا نه خود را همیشه دانشجو دانستهام. همچنین باید اشاره داشته باشم که در بنیاد حکمت صدرا که افتخار عضویت را داشتهام.با افکار این متفکر بزرگ ایرانی ملاصدرا آشنایی اجمالی پیدا کردهام و به مرور با مقایسه تفکرات او با بعضی از متفکران غربی از جمله لایب نیس، این نظریه به ذهن من خطور کرده است که شاید از این رهگذر بتوان امکان نزدیک سازی تفکر ایرانی را با علوم جدید دست یافت.
مختصری درباره این موضوع بیان میکنم بر خلاف گفته ارسطو امر بالقوه و امر بالفعل دو امر جدا از نیستند و فقط شاید بتوان از لحاظ اثباتی آن دو را از هم جدا دانست. اما از لحاظ ثبوتی آن دو برهم منطبق هستند.
در اواخر قرن ۱۷ و اوایل قرن ۱۸ میلادی لایپ نیس، فیلسوف و دانشمند، آلمانی از ۲ مفهوم توانایی (conatus) (کناتوس) و از پویایی (impetus) (امپتوس سخنی به میان آورده است. این ۲ مفهوم با انطباق با یکدیگر معنای اصلی خود را نمایان میسازند یعنی توانایی و پویایی با هم، معنای واقعی دارند. این همان مطلبی است که ملاصدرا با قائل شدن به حرکت جوهری بیان نی کند. منظور اینکه: جهان فعلیت محض است. طبیعت فعلیت محض است. جسم، فعلیت محض است. نفس فعلیت محض است. عقل، فعلیت محض است و حتی روح همان فعلیت محض است. روح در فرهنگ، نمود و انعکاس پیدا میکند.
روح در توانایی و پویایی فرهنگ مؤثر است نظر ملاصدرا وقتی نشان میدهد که حرکت جوهری همان کمالیابی است، شاید منظور این باشد که، فرهنگ در درجه اول اهمیت / قرار میگیرد. منظور از گفتن این مطالب بیشتر اشاره به این نکته است که ما فرهنگیان مسئولیت بزرگی به دوش داریم و نباید از آن غافل شویم.
در خاتمه سلامت و موفقیت همکاران را از درگاه ایزد منان خواستارم.
نظر شما