به گزارش خبرگزاری شبستان از استان قم به نقل از دفتر آیت الله فاضل لنکرانی، آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی در پایان درس خارج اصول خود به سالگرد ارتحال مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی اشاره کرد و گفت: بیست و ششم خرداد ماه سالروز ارتحال مرجع ولائی و بصیر و فقیه خبیر و انقلابی مرحوم آیت الله العظمی محمد فاضل لنکرانی است. که این روز در سال۸۶ مصادف با ایام فاطمیه بود که آن تشییع بسیار باشکوه و کمنظیراز سوی مردم حق شناس وحوزه علمیه انجام گرفت.
وی افزود: اگر بخواهیم این شخصیت بزرگ را در چند جمله خلاصه کنیم باید گفت، شخصیتی خداباور بود. خدای تبارک و تعالی و قیامت را واقعاً باور داشت.
استاد حوزه علمیه با بیان خاطراتی از پدر خود ادامه داد: یک زمانی از ایشان پرسیدم از نظر شما ویژگی بزرگ مرحوم آیت الله العظمی بروجردی چه بود؟ پدرم در جواب فرمود، آقای بروجردی قیامت باور بود، قیامت را میدید و همه آموزش را بر طبق این باور تنظیم میکرد.ا لبته این قیامت باوری در همه بزرگان و مراجع هست ولی در برخی بروز شدیدتر دارد و اطرافیان میبینند که همه امورش را بر این باور تنظیم میکنند.
وی با بیان اینکه رفاقتهایش بر همین اساس بود اظهار داشت: حضورش در انقلاب بر همین معیار بود. یک وقت میفرمود، من به یکی از مراجعی که معاصر با امام بود عرض کردم شما فکر نکنید که یک مرجع تقلید محترم هستید و شاگردان و مقلدانی دارید و آقای خمینی هم یک مرجع تقلیدی است که برای خود شاگردان و حواریونی دارد و منِ شیخ محمد فاضل هم جزء حواریون آقای خمینی هستم؟ خیر! ما امروز مشاهده کرده ایم عَلَم اسلام روی دوش آقای خمینی است لذا تا پای جان به پای ایشان میایستیم. شاگردان امام نوعاً همین اعتقاد را داشتند.
آیت الله فاضل گفت: امام عظیم الشان ما هم دارای همین روحیه قیامت باور بود و آنرا در شاگردان خویش هم نهادینه کرده بود. اینکه انسان هرفکری میخواهد بکند، هرحرفی میخواهد بزند، هر عملی میخواهد انجام بدهد اول باید بیندیشد من برای این کار در قیامت چه جوابی دارم؟اگر قیامت باوری در اندیشه انسان رسوخ پیدا کند، انسان دنبال دنیا و پست و مقام های دنیوی نمیرود.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم افزود: یک روز والد ما فرمود، من قدمی برای مرجعیت برنداشتم. ما به عنوان فرزندان و نزدیکان ایشان شاهد بر این مطلب بودیم که مرجعیت به سراغ ایشان آمد. وقتی هم مرجعیت به سراغ ایشان آمد، ایشان نه رساله فارسی داشت و نه عربی. همان بحثهای علمی بود که گفته بودند و یک حاشیه بر عروه. وقتی امام به رحمت خدا رفتند طیفی از انقلابیها و طرفداران و مقلدان امام به ایشان رجوع کردند. من یادم هست یک وقت در همان روزهای اول ارتحال امام مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید احمد آقا (خمینی) در حضور جمعی که در بیت امام بودند خطاب به مرحوم والد ما گفتند حضرت آیت الله فاضل بیت امام به شما رجوع کرده چرا رساله نمی دهید؟ پدرم فرمودند تا آقای گلپایگانی وآقای اراکی هستند حرفی از رساله نزنید.
وی خاطرنشان کرد: میخواستیم حاشیه عروه ایشان را چاپ کنیم اجازه نمیدادند. یک سال که به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرف شده بودیم وقتی زیارت ایشان تمام شد عرض کردم زحمت یک استخاره با قرآن را بکشید. استخاره کردند و فرمودند این کار بسیار لازم است و به تأخیر نیندازید. عرض کردم استخاره برای این بود که حاشیه عروه شما را چاپ کنیم. بعد از آن استخاره ما توانستیم آن کتاب را چاپ کنیم و بعد که آن بزرگان به رحمت خدا رفتند ما رساله فارسی ایشان را تنظیم کردیم و منتشر شد.
رییس مرکز فقهی ائمه اطهار علیهم السلام گفت: واقعاً درمدت پانزده سال مرجعیت ایشان من ندیدم هیچ تمایلی نسبت به این مسئله داشته باشند که حتی یک بار سؤال کنند رساله ما چقدر چاپ میشود؟ مقلد هستند یا نیستند؟ واقعاً در این وادی نبود و این برای ما درس بزرگی بود.
وی افزود: مرحوم حجت الاسلام و المسلمین مرتضی واعظی میگفت، من مراجع قم و نجف را احصاء و شمارش کردم در عین اینکه پدر شما جوانترین اینهاست اما پرتألیفترین آنها می باشد، واقعاً عمرش را به درس و بحث گذراند، یا درس میگفت یا کتاب مینوشت. و تا روزهای پایان عمرش. هیچ تمایلی به دنیا و اینکه عنوانی پیدا کند نداشت. اینکه انسان در یک مرحلهای باشد که همه مقدمات برایش فراهم باشد تا به آن عنوان برسد، اما هیچ رغبتی به آن نشان ندهد برای ما باید درس باشد. یک وقت تکلیف است و کسی شرعاً احساس تکلیف میکند این یک امر دیگری است ولی بحث ما بر قیامت باوری ایشان است.
استاد حوزه علمیه قم گفت: زمانی یکی از مقلدین مقداری کفش به عنوان وجوهات داده بودند، مرسوم است مقلدین ایشان پارچه، کفش، مواد غذایی میدادند، ما هم آن را در محل مصرفش در حوزه و غیر حوزه تقسیم میکردیم. یک روز دیدم ایشان آمدند در حالیکه چشم شان قرمز بود معلوم بود شب نخوابیده اند. عرض کردم طوری شده؟ ناراحتی داشتید؟ فرمود تا صبح نخوابیدم. دیشب شنیدم که یک آقایی چند کارتن از این کفشها را برده، من فکر میکردم اگر از دنیا بروم و راجع به این از من سؤال کنند چه جوابی دارم بدهم؟ همینطور منتظر بودم صبح بشود تا از شما بپرسم آن آقا با اجازه شما کفشها را برده یا نه؟ عرض کردم از من اجازه نگرفته.او را صدا زدیم و پرسیدیم چرا این کار را کردی؟جواب داد من عدهای از فقرا سراغ داشتم کفشها را برای آنها بردم. ایشان گفتند خیالم راحت شد. این خیلی مهم است که اینطور قیامت را باور داشته باشد.
آیت الله فاضل گفت: آقای قرائتی پیش مرحوم والد ما آمد و گفت حالتان چطور است؟ باز شبیه همین قضیه را فرمودند که چند شب است وقت خواب یک فکری ذهن من را درگیر میکند و تا صبح بیدارم و جوابی برایش پیدا نمیکنم. آقای قرائتی پرسید ناراحتی شما چیست؟ فرمود، فکر میکنم خدا مسئولیتی به عنوان مرجعیت در این دنیا بر دوش من گذاشت حال اگر میتوانستم از این طریق فریادی برای اسلام و شیعه بزنم اما نزده باشم! چه جوابی برای خدا دارم؟ من هر چه فکر میکنم چیزی که بتوانم در عالم قیامت عرضه کنم ندارم. آقای قرائتی گفت شما ندارید؟ این همه شاگرد، این همه کتاب، این همه خدمت! فرمود نه، اینها که روشن است چیزی نیستند، اگر حق این مسئولیتی که خدا به من داده را درست ادا نکرده باشم چه کنم؟ اگر میتوانستم با این مسئولیت یک حمایتی از اسلام و احکام اسلام کنم؟، چه رسد به اینکه خدای ناکرده انسان اسم خودش را مجتهد بگذارد و بخواهد احکام اسلام را زیر پا بگذارد، وای بر مجتهدی که بخواهد از اجتهادش بر خلاف احکام اسلام استفاده کند؟
وی افزود: چندی پیش دیدم یک کسی استنباط کرده فلان مسئله از ضروریات است. کدام مجتهدی در ضروریات استنباط کرده که تو بخواهی استنباط کنی؟، بر خلاف صریح آیه قرآن استنباط کرده! اسمش را هم میگذارد اجتهاد و بعد میگوید فهم علما. اگر تو فهم داشتی که خلاف قرآن نمی گفتی! ما این دو تا کلمه را خواندیم برای اینکه احکام اسلام را حفظ کنیم، علماء باید حصون اسلام باشند یا مخرب اسلام؟! یک روز بگوئیم حجاب واجب نیست، یک روز بگوئیم عده واجب نیست، یک روز بگوئیم کذا، هر چه که حلال خداست را حرام و حرام خدا را حلال کنیم. در زیارتنامههای ائمه معصومین خصوصا زیارت امیرالمومنین مگر شهادت نمی دهیم« اشهد أنّک حلّلت حلال الله و حرّمت حرام الله و اقمت احکام الله و لم تتعدّ حدود الله»، یک فقیه و مجتهد هم باید همینگونه باشد.که دین و احکام الهی را حفظ کرده و از آن تعدی ننماید نه اینکه دین را از بین ببرد.
وی بیان داشت: مرحوم آیت الله العظمی فاضل در فقاهت بسیار قوی بودند. فقه و اصول ایشان تجلّی و عصاره اندیشه های آیت الله بروجردی و امام بود. روش مبانی، استقامت فکری و استقامت روشی آن دو بزرگوار واقعاً در ایشان جمع بود و کاملا همان روش مکتب مرحوم آقای بروجردی و امام را حفظ کردند.
استاد حوزه علمیه بیان داشت: افزون بر فقاهت در ولایت مداری هم سرآمد بودند. در وصیتنامه شان مینویسد من پیامهای زیادی در مسائل مختلف نوشته ام اما امیدم برای قیامت خودم به این پیامهایی است که راجع به حضرت زهرا داده ام. من احساس میکردم هر مجلس روضهای که برگزار میشد ایشان یک نورانیتی برای خود کسب میکرد. مجلس روضه را به این قصد تشکیل نمی داد که عدهای دورش جمع شوند تا عنوانی برای ایشان باشد. در مجلس روضه مثل یکی از مستعمین و افراد خدمتگزار بود. نسبت به مسئله ولایت سر سوزنی با کسی رودربایستی نداشت و خیلی محکم از ولایت دفاع می کرد که همین هم قضایا و شواهدی دارد.
وی گفت: در مردم داری؛ بی نظیر بود. از کسانی بود که نسبت به وضع معیشت مردم همیشه فریاد میزد. هر کسی از مسئولین که میآمد یا هر جلسهای که تشکیل میشد، گاهی متضرعانه به مسئولین میگفتند خواهش میکنم رعایت حال مردم را بکنید، این گرانی مردم را بیتاب کرده! نامههای ایشان به رؤسای جمهور مختلف عمدتاً راجع به مسائل فرهنگی، اقتصادی و معیشت مردم است.
آیت الله فاضل ادامه داد: دیدش به همه جزئیات زمان خود از دیگران بیشتر بود، همان اوایل سقوط صدام برخی از علمای بزرگ عراق به قم آمده بودند، وقتی جلسه تمام شد آنها خودشان به من گفتند که ما آمدیم اطلاعات عراق را در اختیار ایشان بگذاریم، اما دیدیم خیلی مطلعتر از ما هستند.کاملا از قضایای دنیا یا اسلام و تشیع مطلع بود.می فهمید در عراق و یمن و قطیف عربستان و پاکستان و افغانستان و آذربایجان چه میگذرد. فقیهی نبود که بنشیند بگوید من کتاب خودم را بنویسم و درس خودم را بدهم و السلام. مردم دار بود، مطلع بود، عالم به زمانه بود، خلیق بود. هیچ کسی از شاگردان با ایشان نمینشست الا اینکه میگفت احساس میکنم ایشان پدر من است،آنچنان با عطوفت و مهربانی برخورد می کرد و برای خودش حریمی قائل نبود که همه احساس نزدیک بودن با ایشان داشتند.
وی گفت: همه این ویژگیها، فقاهت، ولایتمداری، انقلابی بودن، که رهبری معظم انقلاب نیز در پیام تسلیت خود به آن اشاره فرمودند که یکی از بیدارترین مراجع انقلابی بودند همه اینها سر جای خودش.اما آنچه در این جلسه خواستم عرض کنم قیامت باوری ایشان است که باید برای من و شما و مردم درس باشد سعی کنیم قیامت باور باشیم. در خانواده اگر قیامت باور باشیم، برخوردمان با همسر، بچهها و فامیل فرق میکند. در کسب و کار و درس و حضور در صحنه انقلاب هم همینطور، شما ببینید در ایام انتخابات چقدر بیتقوایی صورت می گیرد؟، چقدر حیثیتها را بر باد میدهند؟ برای اینکه دور روز روی صندلی بنشینند. خودش را از عند ملیکٍ مقتدر خارج میکند تا روی صندلی دنیا بنشیند برای یک مقدار مال و مقام، تو خودت را از کجا به کجا می خواهی برسانی؟
نظر شما