روایت نبرد رزمندگان اسلام در سقز در کتاب نبرد در باران

کتاب نبرد در باران به قلم مریم صالحی روایتی از نبرد رزمندگان اسلام در سقز از انتشارات نشر فاتحان در تیراژ سه هزار نسخه روانه بازار نشر شد.

به گزارش خبرگزاری شبستان، کتاب نبرد در باران به قلم مریم صالحی روایتی از نبرد رزمندگان اسلام در سقز است. در مقدمه این کتاب آمده است: تظاهرات های قبل از انقلاب در کردستان دیرتر از دیگر مناطق شروع شد و در سقز دیرتر از دیگر مناطق کردستان. سقز کوچک بود و ساواک تسلط زیادی بر شهر داشت اما وقتی شروع شد خیلی زود مذهبی ها و غیر مذهبی های شهر را علیه حکومت پهلوی به هم نزدیک کرد. پس از پیروزی انقلاب گروه های مسلح و کوموله دنبال خودمختاری کردستان افتادند و سریع فعالیت شان را در سقز هم گسترده کردند. شهر خیلی ساده به هم ریخت و حفظ امنیت و آرامشش سخت بود. آنها بسیاری از ساکنان سقز و روستاهای اطرافش را با خود همراه کرده بودند و برای همین سقز چندین بار دست به دست شد. هر وقت شهر امن می شد، روستاها ناامن بودند و تا روستاها را امن می کردند، ناامنی به شهرها بر می گشت. موقعیت جغرافیایی سقز که راه مواصلاتی بین کردستان، آذربایجان غربی و عراق بود و کمبود نیروی بومی سپاه در سقز برقراری امنیت کامل سقز را ثبت می کرد. بیشتر نیروهای غیر بومی بودند و برای همین خیلی به منطقه مسلط نبودند. روزهای زیادی نیروهای سپاه، ارتش و پیشمرگان مسلمان کرد زیر برف و باران سقز تلاش کردند، رایزنی کردند، ساختند و جنگیدند و سرانجام فروردین 63 سقز برای همیشه امن شد.

 

 

در فصل سوم با عنوان خلخالی در سقز آمده است: خلخالی 5 شهریور 234 وارد پادگان شد. بعد از نماز و شام برای محاکمه به پاسدارخانه رفت. اسماعیل سهرابی «خلخالی انتظار داشت ما هم در دادگاه همراه او باشیم. سپهر هم بود. من به او گفتم ما بازداشتی های درگیری داشته ایم و به روی هم تیراندازی هم کرده ایم. این جزو وظایف نظامی گری ماست اما از نظر قضایی من نمی توانم حضور داشته باشم. او همان موقع دادگاه تشکیل داد، تا صبح بیدار بماند و به 20 نفر حکم اعدام داد که 9 تایشان ارتشی بومی بودند. کسانی که در پادگان همرزم شان را از پشت زده بودند، بردنشان میدان تیر کنار پادگان همه شان را تیرباران کردند. یک نفر جا مانده بود که بعد او را در گوشه پاسدارخانه پیدا کردند. همان جا حکم او را اجرا کردند. پس از اعدام جنازه ها را به خانواده هایشان تحویل دادند».

 

 

در فصل سوم در بخش فرمانده جدید آمده است: ششم اسفند چریک های فدایی خلق و گردان 26 کوموله های سقز روستای باشماق را تصرف کردند. باشماق بین سقز و دیوان دره بود و با روستای تیله کوه و گردنه مهم ایران خواه فاصله کمی داشت چون بین کوه های بلند بود هم برای حمله موقعیت خوبی داشت هم برای دفاع. سپاه با سه گردان عملیاتی نیروهایش را سواره به باشماق برد. اول ارتفاعات مشرف به روستا را گرفتند، مقر گروهک فدایی خلق را هم از بین بردند، چریک ها به روستای جعفرخان فرار کردند، دو روز بعد 10 چریک فدایی خلق مخفیانه وارد سقز شدند. آنها کتابخانه سپاه را آتش زدند و دو مسئولش را گروگان گرفتند. دیگر سپاه چاره ای نداشت جز تبعید هواداران ضد انقلاب از شهر. فرمانده سپاه 18 خانواده را با حکم دادگاه انقلاب احضار کرد و گفت کامیون آماده است، وسایل تان را جمع کنید و تا 4 صبح فردا از سقز بروید. هر 18 خانواده رفتند سنندج.

 

 

در بخش دیگری از فصل سوم با عنوان یاران حنزله آمده است: بهرام حسینی «سال 65 بنای یک تیپ را پایه ریزی کردیم که غیر رسمی بود و بعدها با شهادت دوست عزیزمان حنزله به تیپ حنزله معروف شد. یک گردان ادوات و یک گردان پشتیبانی هم داشتیم. گردان هایی که برای عملیات آفندی در سقز مستقر بودند تحت عنوان تیپ یک سازماندهی غیر رسمی شدند و تمام کارهای آفندی داخل منطقه سقز و حتی فرا منطقه شهر بانه و عملیات های برون مرزی را انجام می دادند. در تمام این عملیات ها نیروهای آفندی با همین استعداد حضور داشتند و کارشان را انجام می دادند منتهی یگان های مانوری منطقه نیز به کمک ما آمدند مثلا با کمک تیپ قدس سنندج بسیار عملیات های آفندی را به صورت مشترک انجام دادیم. تیپ شهید بروجردی هم چند ماهی در منطقه ماند. با کمک این تیپ در محورهایی که احساس می شد به نیروهای بیشتری نیاز است مشترکا عملیات انجام دادیم. بعد از اینکه حضور ما در منطقه تثبیت می شد یگان های مانوری، کمکی منطقه را ترک می کردند ولی نیروهای سپاه در منطقه می مانند».

 

 

در بخش دیگری از این کتاب با عنوان حماسه احمد آمده است: جنگ عراق با ایران تمام شده بود و ضد انقلاب ایران به کار صدام نمی آمدند به خصوص که صدام می خواست به کویت حمله کند، پس تلاش می کرد گروه های کرد را راهی ایران کند تا هم به ایرانی ها نشان دهد و هنوز می تواند مرزهایشان را ناامن کند هم از شر گروه های کرد خلاص شود. گروه های کرد هم نخست با انگیزه تلاش می کردند منطقه را ناامن کنند تا نشان دهند هنوز برای عراق مفید هستند.

 

 

فصل چهارم این کتاب با عنوان سرزمین بی غروب به تشریح عملکرد ضد انقلاب در تصرف روستاهای اطراف سقز می پردازد که تا پنج سال پس از انقلاب چند بار شهرها و روستاهای سقز را تصرف کردند و به دنبالش نیروهای سپاه و ارتش، ژاندارمری و پیشمرگ های مسلمان کرد آزادشان کردند.

 

 

کتاب نبرد در باران روایتی از نبرد رزمندگان اسلام در سقز به قلم مریم صالحی است که توسط نشر فاتحان (سازمان حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس سپاه) در تیراژ سه هزار نسخه چاپ و وارد بازار شده است.

 

 

 

 

کد خبر 1273723

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha