«خدا کند تو بیایی» با نثر ادیبانه سید مهدی شجاعی  خواننده را درگیر خود می کند

همزمان با ایام عید غدیر و دهه ولایت و امامت برای بررسی دقیق تر این واقعه بزرگ اسلام می توان به کتاب «خدا کند تو بیایی» که در برگیرنده مجموعه مقالات سید مهدی شجاعی است مراجعه کرد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری شبستان،  یکی از کتاب هایی که در دهه ولایت و امامت و ایام عید غدیر خواندن آن خالی از لطف نیست، مجموعه مقالات ادبی سید مهدی شجاعی نویسنده و روزنامه نگار با عنوان «خدا کند تو بیایی» است. «خدا کند تو بیایی» تاکنون بیست و چهار بار از سوی نشر نیستان تجدید چاپ شده است.

 

 

«به نام نامی توحید» و «رکوع نرگس‌ها» و «شکوای سبز» خطاب به پیامبر اکرم (ص)، «علی فراتر از نیاز همه‌ قرن‌ها» راجع به امیر المؤمنین از جمله فصول این کتاب است. در فصل «فاطمه (س) راز آفرینش زن» به منشور ملکوتی حضرتش از ابعاد مختلفی نگریسته شده و «اعتراض جاودانه» خطاب به حضرت زهرا (س) و در «شب تغسیل ماه» در مقام سوم شخص از ایشان سخن رفته است، عنوان دو فصل بعد «امام حسن (ع) حماسه‌ حلم» و «از غدیر تا عاشورا»ست و فصل «ذکر مصیبت» از داغ حسین (ع) می‌گوید، «ولادت عشق» خطاب به حضرتش، «یا لیتنا کنّا معک» هم با محوریت عاشورا و حضرت سیدالشّهدا (ع)، فصل بعدی «حج حسین (ع)»، «یک نگاه دگر» از زبان حضرت رقیه (س)، «میعاد روشنی» خطاب به حضرت زینب (س)، فصل بعد «دیدار با زینب»، «حجت بر تمامی زنان» باز هم راجع به حضرت زینب، «صلای ولایت» و «زخم کهنه» خطاب به حضرت علی بن موسی الرضا (ع) و فصل پایانی با نام «خدا کند تو بیایی» خطاب به امام زمان (ع) است.

 

باید به این نکته اشاره کرد که نثر کتاب «خدا کند تو بیایی» ساده و صمیمی و ادیبانه است و نویسنده در هر مقاله با استفاده از آیات و احادیث به شرح موضوع مربوط پرداخته است.

 

 

در فصل «به نام نامی توحید» در «خدا کند تو بیایی» می خوانیم: بخوان به نام رهایی! بخوان به نام بلوغ! بخوان به نام صاعقه در التهاب شب!

بخوان به نام ساقهٔ امید در پهندشت یأس! بخوان به نام خالق خورشید، و عشق را به اسم اعظم معشوق از پس یلدای بی‌تنفس دیجور، نور باران کن.

بخوان نبی گرامی! بخوان رسول عشق و امید! بخوان به نام نامی توحید!

تو که خواندی، هُرم صدای تو که قندیل‌های سکوت را ذوب کرد، آوای مهربان تو که فضای میان زمین و آسمان را عطرآگین نمود، بوی خوش عشق که ملائک بی‌تاب را به طواف حرا کشانید، انبیاء انگشت حسرت به دندان گزیدند.

ابراهیم و اسماعیل، از آن‌که حرا بود و ما به مرمت کعبه ایستادیم.و موسی از آن‌که به طور، چرا رفتیم. و عیسی از آن‌که آنچه در زمین یافتنی بود، در آسمان چرا می‌جستیم.و در این میانه تنها خاطر خدا بود که راضی بود، چرا که رحمت واسعهٔ خویش را نمود عینی بخشیده بود.

فرشتگان برخی به رضایت بی‌سابقهٔ خدا سجده می‌بردند، بعضی عرق از جبین پیامبر می‌ستردند، عده‌ای گوش به لطافت این معاشقه می‌سپردند و برخی از آن‌که معشوق خداوند را در زمین می‌دیدندـ نه در میان خویش‌ـ خون‌دل می‌خوردند.

جبرئیل چه ذوق کرده بود که پیام عاشق و معشوق را بر بال امانت خویش به یکدیگر می‌رساند.

آری، تو که خواندی، آسمانیان، زمینیان اهل دل را به پایان شب سیاه بشارت دادند، عرشیان که هلهله می‌کردند فرشیان را مژده آوردند که: «قَدْ جائَکُم مِنَ اللهِ نُورٌ».

 

 

همچنین در بخش دیگری از این کتاب می‌خوانیم: از عمق ناپیدای مظلومیت ما، صدایی آمدنت را وعده می‌داد. صدا را، عدل خداوندی صلابت می‌بخشید و مهربانی گرما می‌داد و ما هرچه استقامت، از این صدا گرفتیم و هرچه تحمل، از این نوا دریافتیم. در زیر سهمگین‌ترین پنجه‌های شکنجه تاب می‌آوردیم که شکنج زلف تو را می‌دیدیم. در کشاکش تازیانه‌ها و چکاچک شمشیرها، برق نگاه تو تابمان می‌داد و صدای گام‌های آمدنت توانمان می‌بخشید.

 

 

کد خبر 1276031

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha