آمادگى عمومى جهان لازمه تحقق ظهور امام عصر(ع)

مردم از نور رهبرى او در دوران غیبتش بهره مى‏گیرند همانگونه که از خورشید به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها . . .

خبرگزاری شبستان : "مصلح بزرگ جهان" دوازدهمین جانشین برحق پیامبر(ص) است. عقیده شیعه بر این است که امام مهدی(ع) دوازدهمین جانشین پیامبر(ص) و فرزند امام حسن عسکرى(ع)؛ نامش "محمّد" و کنیه‏اش "أبوالقاسم" و لقبش "مهدى" و "صاحب الزّمان" و "قائم" است.
"امام مهدی(ع) هم اکنون زنده است و چون تولّدش به سال 255 هجرى بوده هم اکنون بیش از هزار سال از عمر او مى‏گذرد.
امام مهدی(ع) در عین اینکه درحال حیات است، از نظرها پنهان است؛ یعنى، با اینکه از یک زندگى طبیعى برخوردار است، ولى‏ به طور ناشناس در همین جهان زندگى دارد.

امّا بقیه فرق اسلامى- جز معدودى- عقیده دارند که او در آخر زمان متولّد مى‏شود، هرچند از دودمان پیامبر(ص) است؛ بنابراین، عمرى با این غیبت طولانى براى او قائل نیستند؛ البتّه افراد کمى از اهل تسنّن نیز او را فرزند امام حسن عسکرى(ع) مى‏دانند.


عقیده ویژه شیعه نسبت به امام مهدی(ع) 3 سؤال مهم را برمى‏انگیزد:
سؤال اول‏ : "طول عمر" است که از قدیم مطرح بوده است که چگونه ممکن است انسانى این همه عمر کند، درحالى که هیچ‏گاه ندیده‏ایم سنّ انسان ها از یکصد تا یکصد و 10 یا 20 سال تجاوز کند! این عمر طولانى با توجّه به حدّاکثر عمرهایى که در اطراف خود مى‏بینیم چگونه سازگار است؟ بنا بر نظر شیعه باید از عمر حضرت بیش از هزار سال بگذرد، درحالى که نه مشاهدات روزانه ما افرادى با چنین عمر طولانى به ما نشان مى‏دهد؛ و نه علم و دانش روز مى‏پذیرد؛ و نه تاریخ شبیه آن را به خاطر دارد.
 

سؤال دوم‏: درباره فلسفه این غیبت طولانى است که چرا امام و رهبر جامعه اسلامى این همه مدّت در پرده غیبت بماند، سرّ این کار چیست؟


سؤال سوم‏: پیرامون فایده وجود امام مهدی(ع) در دوران غیبت است؛ هنگامى که پیشوا با پیروان خود ارتباط نداشته باشد و مردم جهان نتوانند او را ببینند و از رهبری هاى او بهره گیرند، چه نقشى مى‏توان براى او تصوّر کرد؟
در ادامه پاسخی کوتاه به این پرسش ها داده می شود:


پاسخ پرسش اول : راز طول عمر: ما هم با ایرادکنندگان در این قسمت همصدا هستیم که عمرهاى عادى و معمولى که مى‏بینیم غالبا از یکصد سال تجاوز نمى‏کند؛ و به ندرت به یکصد و 20 سال مى‏رسد، و افرادى که در عصر ما به یکصد و 50 یا 60 سال و بیشتر رسیده باشند جزء نوادر جهان محسوب مى‏گردند.
آیا عمر طبیعى حدّ ثابتى دارد؟
در گذشته گروهى از دانشمندان عقیده به وجود یک سیستم عمر طبیعى در موجودات زنده داشتند مثلًا:
پاولوف عقیده داشت عمر طبیعى انسان 100 سال است.
مچینکوف عقیده داشت عمر طبیعى انسان 150 تا 160 سال است.
کوفلاند پزشک آلمانى عقیده داشت عمر طبیعى انسان 200 سال است.
فلوگر فیزیولوژیست معروف عقیده داشت عمر طبیعى انسان 600 سال است.
بالاخره بیکن فیلسوف و دانشمند انگلیسى رقم را از این بالاتر برده و به 1000 سال مى‏رساند.


ولى این عقیده از طرف فیزیولوژیست‏هاى امروز در هم شکسته شده و مسأله حدّ ثابت عمر طبیعى ابطال شده است.
به گفته پروفسور اسمیس استاد دانشگاه کلمبیا: "همان گونه که سرانجام دیوار صوتى شکسته شده و وسائل نقلیّه‏اى با سرعتى مافوق صوت به وجود آمد، یک روز دیوار سنّ انسان نیز شکسته خواهد شد و از آنچه تاکنون دیده‏ایم فراتر خواهد رفت!»
دلیل زنده‏اى که براى اثبات این عقیده مى‏توان اقامه کرد آزمایش هایى است که گروهى از دانشمندان روى گیاهان یا حیوانات مختلف در آزمایشگاه ها به عمل آورده‏اند و در شرایط خاصّ آزمایشگاهى توانسته‏اند گاهى عمر یک موجود زنده را به "دوازده برابر" افزایش دهند. مثلًا آزمایشى که روى گیاهى که معمولًا عمرش 2 هفته بیشتر نیست به عمل آمده نشان مى‏دهد که مى‏توان آن را تا شش ماه نگهداشت.


اگر فرضاً چنین افزایشى روى عمر انسان ها عملى شود انسان هایى وجود خواهند داشت که بیش از یک هزار سال عمر کنند.
مى‏دانیم امروز بسیارى از زیست‏شناسان مسأله افزایش طول عمر انسان را به طور جدّى مورد بررسى قرار داده‏اند؛ اگر چنین چیزى امکان‏پذیر نبود این مطالعات بیهوده به نظر مى‏رسید.
دانشمندان غذاشناس عقیده دارند، طول عمر رابطه نزدیکى با طرز تغذیه و شرایط اقلیمى دارد؛ آنها با مطالعه روى طول عمر ملکه زنبوران عسل که چند برابر زنبوران معمولى عمر مى‏کند به اینجا رسیده‏اند که این موضوع معلول ژله مخصوصى است که زنبوران کارگر براى تغذیه ملکه فراهم مى‏کنند که با عسل هاى معمولى فرق‏ بسیار دارد و جمعى به این فکر افتاده‏اند که با تهیّه مقدار فراوانى از این ژله ممکن است، عمر انسان را تا چند برابر مقدار کنونى افزایش داد.
 

روانشناسان مى‏گویند طول عمر انسان بستگى زیادى به طرز تفکّر و عقاید او دارد و با داشتن یک سلسله روحیّات و عقاید سازنده و آرامبخش، طول عمر انسان افزایش مى‏یابد.
گروهى از پزشکان عقیده دارند: پیرى یک نوع بیمارى است که بر اثر تصلّب شرایین و یا "اختلال متابولیسم بدن انسان" پدید مى‏آید؛ و اگر ما بتوانیم از طریق تغذیه صحیح و داروهاى مؤثّر بر این عوامل پیروز شویم، پیرى را شکست خواهیم داد و از یک عمر طولانى برخوردار مى‏گردیم.


همه این گفت و گوها این مسأله را به طور وضوح ثابت مى‏کند که تئوری "عمر طبیعى ثابت" یک فرضیه ابطال پذیر است؛ و براى عمر موجودات زنده حدّ معیّنى را نمى‏توان در نظر گرفت. از نظر علم‏ امروز حدّ ثابتى براى طول عمر بشر و سایر موجودات زنده وجود ندارد و مقدار آن را مى‏توان تغییر داد. (حکومت جهانى مهدى ع، ص: 204)


البته عمر طولانی خرق عادت است اما محال عقلی و علمی نیست.
اگر مشکل طول عمر مهدى(ع) از طرف ماتریالیست ها که همه چیز را از زاویه قوانین طبیعى مى‏بینند، مطرح شود پاسخش همان است که در بحث هاى فوق ذکر شد، ولى اگر ازسوى خداپرستان جهان همانند پیروان آئین مسیح(ع) و موسى(ع) و یا برادران اهل تسنّن مطرح شود، می توان از راه های دیگری نیز باب صحبت را گشود:


1- آنها براى خدا قدرت بى‏پایان و براى فرستادگان و مبعوثان او خارق‏ عادات و معجزات فراوان قائلند؛ به تعبیر دیگر، خدا را حاکم بر قوانین طبیعى مى‏دانند، نه محکوم این قوانین، آیا شفا دادن بیماران غیرقابل علاج از نظر فنّ پزشکى، و یا زنده کردن مردگان به وسیله مسیح، و یا معجزات حیرت‏انگیز دیگرى که از موسى(ع) به وسیله عصا (یک قطعه چوب بى‏ارزش)
 

 

2- مسیحیان امروز عموماً معتقدند که دشمنان مسیح(ع) او را به صلیب (دار) آویختند و کشتند و دفن کردند؛ و پس از چند روز از مردگان برخاست و به آسمان رفت و هم اکنون زنده است.مسلمانان نیز گرچه به دار آویخته شدن و قتل عیسى را- طبق گفته‏ قرآن- قبول ندارند؛ ولى او را هم اکنون زنده مى‏دانند؛ و این گفتارى است که همه دانشمندان اسلامى- جز افراد معدودى- آن را پذیرفته‏اند.


3- هیچ مسلمانى نیست که عمر طولانى نوح را انکار کند، زیرا صریحاً در متن قرآن آمده که تنها دوران دعوت او به سوى توحید و آئین خدا، نهصد و 50 سال طول کشید (فلبث فیهم الف سنة الّا خمسین عاماً « سوره عنکبوت، آیه 14.»)
پاسخ پرسش دوم : فلسفه غیبت طولانى‏ : گرچه این سؤال معمولًا از شیعه در مسأله غیبت مى‏شود، امّا با کمى دقّت متوجّه خواهیم شد که دیگران هم از آن سهمى دارند؛ یعنى، به شکل دیگر متوجّه سایر معتقدان به ظهور یک مصلح بزرگ جهانى که روزى باید قیام کند و جهان را پر از عدل و داد سازد، مى‏گردد؛ هر چند عقیده شیعه را درباره طول عمر و غیبت قبول نداشته باشند.
و به تعبیر دیگر، شک نیست که مسأله طول عمر (بحث گذشته) و مسأله فلسفه وجود امام در زمان غیبت (بحث آینده) از سؤالاتى است که تنها متوجّه شیعه مى‏گردد.
امّا مسأله تأخیر ظهور او مطلبى است که همه معتقدان به ظهور آن مصلح جهانى باید به آن بیندیشند که چرا با آمادگى جهان، آن ظهور بزرگ به وقوع نمى‏پیوندد؟
به هر حال، این سؤال یک پاسخ کوتاه دارد و یک پاسخ مشروح؛ پاسخ کوتاه آن این است که براى تحقّق یک انقلاب همه جانبه در سطح جهان تنها وجود یک رهبر شایسته انقلابى کافى نیست بلکه آمادگى عمومى نیز لازم است؛ و هنوز متأسفانه دنیا آماده پذیرش چنان حکومتى نشده است و به محض آمادگى، قیام او قطعى است!


پاسخ مشروح: برنامه قیام مهدى(ع)، همانند برنامه قیام همه پیامبران الهى، از راه بهره‏گیرى از وسائل و اسباب طبیعى انجام مى‏گیرد و هیچ‏گاه اعجاز اساس آن را تشکیل نمى‏دهد؛ معجزات جنبه استثنایى دارند و در روند برنامه‏هاى اصلاحى رهبر آسمانى- جز در موارد استثنائى- دخالت نخواهند داشت.
به همین دلیل، همه انبیا از سلاح روز، تربیت افراد لایق، مشورت هاى لازم، طرح نقشه‏هاى مؤثّر، تاکتیک هاى نظامى حساب شده، و خلاصه، فراهم ساختن هرگونه امکان مادّى و معنوى براى پیشبرد هدفشان استفاده مى‏کردند و در انتظار این نمى‏نشستند که هر روز معجزه‏اى واقع شود. بنابراین، اجراى طرح حکومت حقّ و عدالت در سطح جهانى نیز باید با استفاده از وسایل مادّى و معنوى لازم- جز در موارد استثنائى- تحقّق پذیرد.


به تعبیر دیگر، مهدى(ع) آئین و مذهب جدیدى با خود نمى‏آورد بلکه او طرح هاى انقلابى اجرا نشده الهى را به مورد اجرا مى‏گذارد. رسالت او اجراى همه اصولى است که به ظلم و ستم و تبعیض، در سایه حکومت علم و ایمان پایان مى‏بخشد، و مسلّماً اجراى این طرح بدون آمادگى یا آمادگی ها ممکن نیست.
حدّاقل چند نوع آمادگى براى این کار لازم است که از جمله آنها، آمادگى پذیرش (آمادگى روانى) است:
مردم جهان باید بقدر کافى تلخى این وضع نابسامان و بى‏عدالتی ها را درک کنند.
مردم جهان باید نارسائى و ضعف قوانین بشرى را براى اجراى عدالت اجتماعى لمس کنند.
مردم جهان باید این حقیقت را بیابند که تنها در سایه اصول و پیوندهاى مادّى و ضمانت اجرایى موجود و مقرّرات خود ساخته انسان‏ها مشکل جهان حل نمى‏شود؛ بلکه مشکلات هر روز متراکم تر و به گونه کلاف سردرگمى پیچیده‏تر مى‏شود.

مردم جهان باید احساس کنند که بحران هاى کنونى زاییده نظامات کنونى است؛ و این نظامات از حلّ بحران ها سرانجام عاجزند.
مردم جهان باید درک کنند..... ( ر.ک : حکومت جهانى مهدى ع، ص: 210 به بعد)


پاسخ پرسش سوم : فایده وجود امام به هنگام غیبت‏:
زندگى امام مهدی(ع) در دوران غیبت یک زندگى خصوصى است نه یک زندگى اجتماعى درصورت یک پیشوا، با این حال حق داریم بپرسیم این ذخیره الهى چه اثر عمومى براى مردم مى‏تواند داشته باشد و چه نوع بهره‏اى مردم مى‏توانند از وجود او ببرند؟
مفهوم غائب بودن امام(ع) هرگز این نیست که وجود امام(ع) در عصر غیبت یک وجود نامرئى و رؤیایى است که به یک وجود خیالى و پندارى شبیه‏تر از یک وجود عینى باشد.


بلکه، او از نظر زندگى، یک زندگى طبیعى عینى خارجى دارد، منتها با عمرى طولانى؛ در میان مردم و در دل جامعه‏ها رفت و آمد دارد و در نقاط مختلف زندگى مى‏کند و اگر استثنایى در زندگى او هست همین است که او از یک عمر طولانى برخوردار است؛ همین و بس.
او به طور ناشناس در جامعه انسانى زندگى مى‏کند و نه به صورت «نامرئى»!
چنین زندگى ممکن است براى یک فرد عادى قابل توجیه باشد، امّا آیا براى یک رهبر- آن هم یک رهبر بزرگ الهى- قابل قبول است؟!


شاگردى که معلّم خود را نشناسد، بیمارى که به وجود طبیب و مطبّ او پى نبرد، تشنه‏اى که از چشمه آب بى‏خبر باشد- هر چند در نزدیکى او قرار داشته باشد- چه بهره‏اى مى‏توانند ببرند؟!
جالب اینکه: این سؤال تنها امروز براى ما مطرح نیست؛ از روایات اسلامى برمى‏آید که حتّى پیش از تولّد مهدى(ع) در عصر امامان پیشینش مطرح بوده و به هنگامى که آنها سخن از مهدى و طول غیبتش به میان مى‏آوردند، با چنین سؤال روبه‏رو مى‏شدند و با آغوش باز به آن پاسخ مى‏گفتند که نمونه‏اى از آنها را از نظر مى‏گذرانیم:


پیامبر(ص) در پاسخ این پرسش که چه فایده‏اى وجود مهدى(ع) در عصر غیبتش دارد، فرمود:
«اى و الّذى بعثنى بالنبوّة انّهم ینتفعون به، و یستضیئون بنور ولایته فى غیبته کانتفاع النّاس بالشّمس و ان جلّلها السّحاب « بحار الأنوار، ج 52، ص 93.»؛ آرى سوگند به خدایى که مرا به نبوّت برگزیده، مردم از نور رهبرى او در دوران غیبتش بهره مى‏گیرند همانگونه که از خورشید به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها!»


نور آفتاب مهمترین نقش را در دنیاى حیات و موجودات زنده دارد:
نور و حرارتى که از خورشید به هر سو پاشیده مى‏شود موجب: رشد و نمو موجودات زنده، تغذیه و تولید مثل آنها؛حسّ و حرکت و جنبش؛ آبیارى زمین هاى مرده؛ غرّش امواج دریا؛ وزش حیاتبخش بادها؛ ریزش دانه‏هاى زندگى آفرین باران و برف؛ صداى زمزمه آبشارها؛ نغمه‏هاى مرغان؛ زیبایى خیره کننده گلها؛ گردش خون در عروق انسان و طپش قلبها؛ عبور برق آساى اندیشه از لابه‏لاى پرده‏هاى مغز و.... است.


در تابش غیرمستقیم، ابرها، همانند یک شیشه مات، نور مستقیم خورشید را گرفته و پخش مى‏کنند. بسیارى از این آثار در نور مات خورشید از پشت ابرها نیز وجود دارد.
هر چند پرده‏هاى ابر، بعضى از آثار آفتاب را مى‏گیرد ولى قسمت مهمّى از آن همچنان باقى مى‏ماند.


پی نوشت: حکومت جهانى مهدى(ع)، ص: 188 به بعد.


پایان پیام/

کد خبر 133667

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha