خبرگزاري شبستان: در روز نهم مردادماه 1366 شمسي برابر با ششم ذيحجّه سال 1407 قمري، هزاران زائر ايراني و تعدادي از زائران ديگر کشورهاي اسلامي در مکه معظّمه و خانه خدا، در حال انجام فريضه الهي برائت از مشرکين بودند که به دست ماموران دولت وهابي عربستان سعودي مورد تهاجم وحشيانه قرار گرفته و به شهادت رسيدند. زائران خانه خدا، مراسم برائت را همه ساله با الهام از تعاليم اسلام و قرآن برگزار ميکنند و در آن، ضمن دعوت مسلمانان به اتحاد، بيزاري خود را از دشمنان اسلام به ويژه آمريکا و رژيم صهيونيستي اعلام ميدارند. بر اثر اين يورش بيرحمانه در خانه امن الهي، چهارصد نفر از حُجّاج ايراني به شهادت رسيده و بيش از هزار نفر نيز زخمي شدند.
حمله به زائران خانه خدا نشان داد که سردمداران وهابي عربستان، نه تنها لياقت خدمت به حرمين شرفين در اين کشور را ندارند، بلکه براي اثبات سرسپردگي خويش حاضرند احکام مُحکم الهي را نيز زير پا بگذارند. برگزاري مراسم برائت از مشرکين در جريان اجتماع بزرگ و پرشکوه حجّ، تاثير آن را دوچندان ميکند. با توجه به اين اهميت، رهبر کبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري، حضرت آيتاللَّه خامنهاي، همه ساله بر انجام هرچه باشکوهتر مراسم برائت از مشرکين تاکيد داشته و دارند. روز ششم ذيحجه سال 1366 (ه . ش )،حاجيان ايراني به همراه برخي از حجاج ساير کشورها که به صف ايرانيان پيوسته بودند، راهپيمايي عظيم برائت از مشرکين را در مکه معظمه آغاز کردند.
حجاج بيت الله الحرام در اين راهپيمايي باشکوه ضمن اظهار تنفر از آمريکا و اسرائيل ، از همه کافران و مشرکان اعلام برائت نموده ، مسلمانان سراسر جهان اسلام را به اتحاد ويکپارچگي ، جهت مبارزه بي امان با سلطه قدرتهاي شيطاني ، در راس آنان شيطان بزرگ آمريکاي جنايتکار ، دعوت نمودند. گويي در و ديوار شهر مکه و ملائکه آسمان ، همصدا با حجاج شعار مي دادند . عرب و عجم ، مبهوت و مسحور اين طنين الهي شده بودند.
راهپيمايان، پس از استماع پيام تاريخي رهبرانقلاب اسلامي حضرت امام خميني ( ره) ، با شعار الله اکبر ، لا اله الا الله و مرگ بر آمريکا براي اداي نمازمغرب روانه حرم شدند . پس از طي مسافتي ، در حالي که جلوي جمعيت عظيم راهپيمايان ، زنان و گروهي جانبازان در حرکت بودند ، ناگهان ستون هايي از نظاميان آل سعود هويدا شد. آنان لحظه اي بعد ، به طرف صفوف حمله کردند و با باطوم بر سرو روي زائران بي گناه کوبيدند . اين گروه ازيک سو ، و گروه ديگري نيز از بالاي پله ها و ساختمانها ، سنگ و آجر ، آهن ، شيشه و بلوک سيماني بر سر و روي مردم مي ريختند. پس از آن، شليک گازهاي سمي و خفه کننده آغاز شد و به دنبال آن رگبار گلوله ها به قصد کشتن راهپيمايان برائت ازمشرکين به سوي آنان سرازير گرديد و پيکرهاي پاک آسماني که جرمشان اعلام برائت و بيزاري از آمريکا ، اسرائيل و ايادي ناپاک آنها بود ، درخاک و خون غلتيدند.
چادرها از سر زنان افتاد، افراد زيادي به زير دست و پا له شدند و عده اي به وسيله گازهاي خفه کننده و رگبار گلوله ها، به شهادت رسيدند. اين جنايتکاران حتي به آمبولانسهاي حامل مجروحان نيز يورش مي بردند و مانع از جمع آوري آنان مي شدند. اين جنايت در جمعه خونين مکه ، به قدري فجيع بود که براي مرتکبان و بانيان آن، جز لکه هاي ننگ ابدي در صفحات تاريخ و فضاحت و رسوايي نزد ملتها ، اثري باقي نگذاشت. اين حادثه جانسوز ، که وصف و شرح آن در کلام نمي گنجد، نه تنها قلب مسلمانان جهان ، که دل آزادگان دنيا را نيز به درد آورد و همه را در عزا و ماتمي بزرگ فرو برد.
درگيري مأمورين سعودي با حجاج در تظاهرات برائت از مشرکين
"جمعه خونين مکه" اگرچه به ظاهر براي سرکوب مراسم برائت از مشرکين بود، اما در حقيقت بر اساس دستور آمريکا و در جهت مقابله با «صدور انقلاب اسلامي» رقم خورد. اگرچه موجب بسط انقلاب اسلامي گرديد و خود زمينه اي گشت تا مظلوميت انقلاب اسلامي و سخن حقش بيش از پيش در برابر چشم مسلمين جهان قرار گيرد که نقطه عطفي در صدور انقلاب بود. مگر نه آنکه در چهلم شهداي جمعه خونين بود که انتفاضه فلسطين آغاز گرديد؟
از اين رو بازکاوي اين حادثه تاريخي که به دلايل مختلف سياسي کمتر بدان پرداخته شده است، يکي از الزامات تاريخي در شناخت مرزهاي درنوديده شده توسط موج انقلاب اسلامي است. آنچه در پي مي آيد تلاشي اندک براي مقابله با فراموشي جمعه خونين مکه است که يادبودش حتي از برگ هاي سررسيد ها نيز رنگ باخته است.
مراسم برائت از مشرکين
برائت از مشرکين ، تعبيري قرآني به مفهوم بيزاري و اجتناب از مشرکين و دشمنان مسلمانان و قطع پيوند با آنها. و اصطلاحا به فعاليتهايي که در بُعد سياسي حج به صورت اجتماعي انجام مي گيرد نيز اطلاق مي شود.
در آيات مختلف قرآن گذشته از نکوهش شديد شرک و مشرکان ، و بيان عاقبتِ شوم آنها، تأکيد بر ضرورت گسستن پيوند از مشرکان و توصيه جدّي به مقابله با آنان و به برائت انبياء از مشرکان و اعلان بيزاري آنها از «شرک » و «موضوع له شرک » تصريح شده است. نمونه بارز اعلام برائت از مشرکان در امتهاي پيشين ، بنابر آيه 4 سوره ممتحنه قرآن کريم، حضرت ابراهيم (علي نبينا و آله و عليه السلام) و يارانش بودند که قاطعانه برائت خود را از مشرکان و بتهاي آنها اعلام داشتند. اِسناد عمل برائت در اين آيات به پيامبران ، اين نکته را افاده مي کند که اين عمل علاوه بر صبغه اعتقادي ، جنبه سياسي و حقوقي و اجتماعي نيز دارد و با تعيين مشي و رفتار بيروني مؤمنان ، موحّدان را از مشرکان و کافران متمايز مي کند. بويژه آنکه در کتب لغت نيز «برائت » را به معناي بيزاري و اجتناب ، و گسستن پيوند و ارتباط دانسته اند.
اعلان عمومي «برائت از مشرکين » و اَحکام الحاقي آن ، در تاريخ اسلام براي نخستين بار ، پس از نقض عهد مشرکيني بود که پس از فتح مکه (8 هـ ق ) با پيامبر اسلام پيمان عدم تهاجم و دشمني بسته بودند. ده آيه نخست سوره برائت متکفّل اين اعلان بود. حضرت علي عليه السلام اين آيات را به دستور رسول اکرم (ص ) در مراسم حج سال نهم هجرت ابلاغ فرمودند. آيات مزبور، علاوه بر برائت از مشرکانِ پيمان شکن ، تمامي مشرکان ، اعم از پيمان بستگان و غير آنان ، را شامل مي شود؛ زيرا به نظر برخي از مفسّران ، آيه سوم سوره برائت ، تکرار آيه اول نيست ؛ آيه اول اعلام برائت و بيزاري از مشرکينِ پيمان شکن، و خطاب آيه سوم به صورت اعلام برائت يا به تعبير قرآن «اذان برائت » متوجه تمامي مردم است، نه خاصّ مشرکين، تا همه بدانند که خدا و رسول از مشرکين بيزارند و مردم خود را براي چنين امري، پس از سپري شدن ماههاي حرام، آماده سازند.
در ابلاغ «برائت از مشرکين »، حضرت علي عليه السلام، در بعدازظهر دهم ذيحجه در مِني، با شمشير برهنه، به خطبه ايستاد و پس از تلاوت آيات نخست سوره برائت، چهار حکم الحاقي رسول اکرم را ابلاغ فرمود. مضمون «اذان برائت » -با توجه به تعبير «اَنَّ اللّه بَريٌ مِنَ المشرکين و رسولُهُ» و مفاد آيات تفصيليِ بعدي سوره توبه اشاره به آن دارد که اين اعلاميه را نبايد مقابله مقطعيِ رسول اکرم صلّي اللّه عليه وآله وسلّم با رفتار مشرکان پيمان شکن دانست، بلکه اين مضمون و نحوه ابلاغ، بيان کننده يک اصل اسلامي و هميشگي است که خداوند آن را مقرر کرده تا روش سياسي اسلام و مسلمانان را در مقابل مخالفانِ اصل توحيد و ناقضان حقوق انساني و مشروع مسلمانان، روشن سازد.
شيوه هاي اعلام برائت مي تواند به گونه هاي مختلف و مناسب، در قالب رعايت اصول ديگر اسلام و شرايط زمان انجام شود، اما آنچه به عنوان رکن، در اجراي آن بايد ملحوظ شود، اصلِ معنا و مفهوم اعتقادي و سياسيِ طرد بت و بت پرستي، و اعلان انزجار از مشرکان و دشمنان اسلام و محکوم کردن سياستهاي خصمانه و توطئه گرانه و مشي ستمگرانه و تجاوز کارانه آنهاست. از سوي ديگر با توجه به محتواي برائت، و نيز ارزش تأسي به پيامبر صلي الله عليه وآله در انتخاب زمان و مکان اعلان برائت، مناسبت حکم و موضوع ايجاب مي کند که بهترين و کارآمدترين شکل اعلان برائت از مشرکان، در حرم و در ايام حج انجام گيرد. از آيه سوم سوره توبه نيز مي توان چنين استنباط کرد که اعلان برائت با اعمال و مناسک حج منافات ندارد، بلکه رابطه ميان آن دو، در هدف و ماهيت و نتايج ايجاب مي کند که براي تکميل آثار و برکات هر يک از آنها، اين دو عمل عبادي و سياسي همراه يکديگر انجام پذيرند؛ زيرا حج، در مفهوم جامع خود بسياري از شعائر توحيدي را دربر مي گيرد و عبادتي اجتماعي ـ سياسي به شمار مي رود، و صرفاً حرکتي فردي نيست.
نمونه هاي بهره گيري سياسي و اجتماعي از موقعيت بيت الله الحرام و حج که حرم امن الهي بشمار رفته و همگان در آن مصون هستند، در سنت رسول اکرم و ائمه اطهار عليهم السلام و مسلمانان متعدد است و ما به بعضي از آنها اشاره مي کنيم:
1)در سال هفتم هجرت ، پيامبر اکرم بر اساس توافقنامه حديبيه ، همراه دو هزار تن از مسلمانان ، براي مناسک عمره (عمره القضاء) به مکه رفتند و از نحوه آرايش شکوهمند مسلمانان به هنگام طواف و شعارهاي آنان ـ از جمله اشعار عبدالله بن رواحه ـ براي نمايش قدرت مسلمانان در برابر مشرکان بهره بردند ؛ شخص رسول اکرم، پس از طواف و سعي، بوضوح شکست مشرکان و نابودي آنها را از خدا مسئلت کرد.
)2 در سال نهم ، با ابلاغ برائت ، صفوف مسلمانان از کفار و مشرکان کاملاً متمايز شد.
3) در سال دهم ، حجه الوداع ، با تأثيرات عميق در مسائل اعتقادي ، احکام و اجتماعياتِ اسلامي برگزار شد و حج مظهر عظمت اسلام و مسلمين و استعلاي آن بر کفار و مشرکين معرفي گرديد، چنانکه خطبه هاي مني و عرفه و غدير خم رسول اکرم صلي اللّه عليه وآله وسلّم متضمن مسائل مهم و اساسي جهان اسلام بود.
4) در سال 58، امام حسين عليه السلام در مراسم حج ، بسياري از صحابه و مؤمنين و انصار برجسته را در مني گرد آورد و از طغيانگري معاويه و ستمهاي او سخن گفت و از ايشان خواست که هنگام بازگشت از حج ، پيام او را به مردم ديگر ابلاغ کنند تا از دين حق دفاع شود؛ و همگان را بر صدق گفتار خود گواه گرفت.
5) در سال 60، امام حسين عليه السلام با استفاده از موقعيت حج ، به افشاي چهره حکومتِ يزيدبن معاويه پرداخت ، و چون شنيد که عوامل حکومتي قصد جانش را دارند، براي حفظ حرمت حج و حرم ، در روز هشتم ذيحجه با اظهار وضع پر مخاطره خود همراه خانواده و تعدادي از ياران به سمت عراق حرکت کرد.
اين رويه در رفتار اغلب ائمه ما مشاهده مي گردد؛ از مضامين دعاهاي عرفه و مني حضرت امام سجاد عليه السلام، مباحثات سياسي و علمي امام باقر و امام صادق عليهما السلام ، قيام فخ و ... تا آغاز شدنِ قيام مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه از کنار کعبه و بيعت مردم با ايشان در ميان رکن و مقام .
غفلتهاي تاريخي در مقاطع مختلف ، باعث نقصان توجه به مقصود اصلي و ماهيت ذاتي حج شده است، همچنانکه پس از بناي کعبه و آغاز حج ابراهيمي نيز بتدريج خرافات و اوهام بر حج اصيل تأثير نهاد و آن را به صورت حج جاهلي درآورد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران (1357 ش )، امام خميني نيز با توجه به موقعيت خطير جهان اسلام در دنياي کنوني ، بار ديگر جنبه هاي اعتقادي و اجتماعي حج را متذکر و خواستار بهره گيري، از اين همايش بزرگ سال براي بيان مسائل و حلّ مشکلات جهان اسلام شد.
امام خميني (ره ) در عيد قربانِ نخستين حج پس از پيروزي انقلاب اسلامي (30 آبان 1358)، در پيامي به حجاج به تحليل جامعي از کعبه و حج مبادرت کرد و آن را محل نشر توحيد و نفي شرک دانست. تأکيد او بر اين نکته بود که کعبه خاستگاه اصلي نداي توحيد و مرکز شکستن بتها در سراسر جهان است و بنابر آيات قرآني تطهير آن از همه ناپاکيها و پليديها که بالاترين آنها شرک است ، واجب است ، و سپس با اشاره به اعلان برائت از مشرکين در سوره توبه و قيام مهدي موعود عليه السلام از کنار کعبه و دعوت مردم به توحيد، نتيجه گرفت که همه بت شکنيها از کعبه سر چشمه گرفته و خواهد گرفت و امت اسلام نيز بايد از اين امر تأسي نمايند.
وي حج اجتماعي و برائت از مشرکان را به يک روش خاص محدود نکرد، بلکه دغدغه اصلي و تأکيد عمده او بر محتواي عميق حج و استفاده از آن با اتکا بر توحيد ناب و اجتناب از تمامي مظاهر شرک و تعلق و توکل به غير خدا بود، که مي تواند منشأ حرکات و برکات بسياري در جوامع اسلامي و همسويي و تلاش آنان براي احياي ميراث و تمدن اسلامي شود. از نظر ايشان ، مسلمانان بايد در حج به صِرف صورت قناعت نکنند و از چنين کنگره عظيمي که امکان برپاييش براي هيچ مقام و دولتي ممکن نيست مگر اراده خدا، به نفع اسلام و مسلمين استفاده شود.
با نظر امام خميني (ره ) به عنوان صاحب فتوا و حاکم شرع مبسوط اليد و مصلح ديني، همه ساله مراسمي به نام «برائت از مشرکين » در مکه و پيش از شروع مناسک حج برگزار مي شد و طي آن هزاران تن از حجاج ايراني، به همراه حجاج غير ايراني، پس از پيمودن مسيرهايي، در محل معيني تجمع مي کردند و ضمن شنيدن سخنرانيها و بيانيه هايي مبني بر تحليل اوضاع جهان اسلام و صدماتي که از سوي دشمنان بر ملل مسلمان وارد مي آيد به محکوم کردن آنها مي پرداختند، و سپس آرام متفرّق مي شدند و به فعاليتهاي عادي مي پرداختند. به گفته سيد حسن ميردامادي در کتابي که اندکي بعد از واقعه به چاپ رسانده است، اين روال تا 1366 ش ادامه داشت، اما در اين سال، پس از برگزاري تظاهرات آرام و با شکوه وحدت در مدينه، مقرر شده بود که مراسم برائت از مشرکين ـ پس از توافق و هماهنگيِ مقامات ايراني و مسئولان سعودي در مورد محل برگزاري مراسم و مبدأ و مقصد راهپيمايان و زمان شروع و خاتمه مراسم ـ در بعدازظهر ششم ذيحجه 1407/ 10 مرداد 1367 در مکه برگزار شود.
توطئه از پيش تعيين شده سعودي
به نظر مي رسد ماجراي جمعه خونين موضوعي تصادفي نبوده است و از مدتها پيش مسئولان سعودي براي اجراي آن اتخاذ تصميم نموده بودند؛ براي اثبات اين ادعا تنها به برخي شواهد اشاره مي گردد که موارد بسيار ديگري نيز از اين قبيل مي توان به عنوان شاهد مثال ذکر نمود:
1. در روز پنجم ذيحجه (1 روز پيش از واقعه)، بيمارستانها و سازمانهاي بهداري اعلام کردند که هيچ مراجعه کننده ايراني را براي درمان در روز ششم ماه نخواهند پذيرفت.
2. يکساعت قبل از شروع راهپيمايي، درهاي ورودي به بناي بزرگ مخصوص حجاج اردني و فلسطيني بسته شد و به هيچ کس اجازه داخل يا خارج شدن از آن داده نمي شد.
3. سطح بام بناهاي واقع در جانب چپ راهپيمايي از کپسول هاي خالي و سنگ ها و آجرها و ابزار آلات از کار افتاده که در طول برخورد به سوي حجاج پرتاب گرديد انباشته شده بود. برخي از صاحبان اين خانه ها ابراز داشته بودند که اين وسايل چند روز قبل از جانب حکومت سعودي به بام آنها منتقل گرديده بود.
4. تغيير آرايش پليس که برخلاف سالهاي قبل در دو سوي مسير نايستاده و صف آرايي آنها در انتهاي مسير حرکت حجاج، و يا قرار گرفتن فرماندهان پليس در پشت سر نيروها بر خلاف گذشته که فرماندهان 100 متر در جلوي گردان خود مي ايستاده اند.
5. در سالهاي گذشته با توقف اتومبيل هاي سواري در مسير راه پيمايي سعي در ايجاد موانع فيزيکي براي گسستن صفوف راهپيمايان داشتند اما در آن سال از توقف خودرو ها در طول خيابان محل برخورد نهايي منع کردند و اتوموبيل ها را از نزديک شدن به مسير مسجد ملک تا تقاطع خيابان عبدالله بن زبير باز داشتند.
6. در سالهاي گذشته ماموران پليس در ميان راهپيمايان حاضر مي گرديدند تا از انتشار جزوه هاي پيشگيري نمايند اما در آن سال هيچيک از آنان داخل راهپيمايي نگرديدند و باطوم به دست صف آرايي نموده بودند.
جداي اين قبيل نمونه هاي ميداني بايد به سخنان متفاوت در ملاقات وزيرخارجه سعودي در رياض با کاردار جمهوري اسلامي و ملاقات وزير حج و امور اوقاف سعودي با نماينده ايران در روز چهارم ذيحجه و تفاوت لحن مذاکرات آنها اشاره نمود.
همچنين عملکرد رسانه ها که در اين گونه موارد بيش از هر چيز به جذابيت هاي خبر و پرداختن به ابعاد کشته ها و زخمي ها و ... علاقه نشان مي دهند، در اين موضوع کاملا متفاوت بود و از همان ابتدا بيش از هر چيز به تطهير مسئولان سعودي پرداخته و خبر هايي مخابره نمودند که به خوبي بوي دلارهاي نفتي مي داد.
اما اينکه چه کسي دستور اين برخورد را داده بود، حجت السلام کروبي در اين خصوص مي گويد: "در اولين مراسم برائت از مشرکين، فقط ايرانيها بودند، اما در سالهاي بعد و به خصوص همين سال 1366 مردم خود مکه و مليتهاي ديگر مسلمان به مراسم ميآمدند و اوضاع به طور کلي متفاوت شده بود. معتقديم حادثه مکه با فشار مستقيم آمريکا به عربستان سعودي شکل گرفت، بر اساس اخبار و اطلاعات ما، بسياري از شرکتکنندگان در مراسم برائت از مشرکين بعد از بازگشت به کشور متبوعشان بازداشت ميشدند و تحت بازجويي قرار ميگرفتند، حتي در چندين مورد افراد بعثه ما را هم گرفتند و به بازجويي بردند، يک حساسيت فوق العادهاي ايجاد شده بود. "
برخورد هاي مقدماتي
برخورد ميان ايرانيان و مسئولان سعودي در سال 1366امري بديع نبود و در طول سالهاي 1358 تا 1366 بارها ايرانيان به جرم بيان شعار بر ضد آمريکا و اسرائيل دستگير ، زنداني و شکنجه شدند و در پي آن منازعاتي بين مسئولين دو کشور برخواسته بود. حتي درباره اجتماعي بودن حج و فتاوي علماي حجاز و نظريات و فتاوي امام خميني (ره )، بحثهاي گوناگوني پيش آمد که در نهايت ملک خالدبن عبدالعزيز پادشاه وقت عربستان سعودي نامه اي به امام خميني فرستاد، بر اين مبنا که برخي روحانيون حجاز حج را (برخلاف سنّت انبيا و رسول اکرم صلّي اللّه عليه وآله وسلّم و ائمه عليهم السّلام و حتي نظر علماي معاصر) مراسم و مناسکي صرفاً فردي خواندند و توجه به مسائل اجتماعي و برپايي تظاهرات در حج را مزاحم حاجيان و حتي بدعت معرفي کردند. اجتناب از سبّ و لعن دشمنان را حق دانستند و آن را انحراف از دين و جسارت به مکه و کعبه مطرح کردند و حتي دولت سعودي بر اين معني تأکيد داشت که از رسول اکرم صلّي اللّه عليه وآله وسلّم در مراسم حج جز تلبيه و دعا و نيايش روايتي وارد نشده و شعار دادن بر ضد دشمنان و فرياد زدن مغاير اهداف حج و معصيت است.
حضرت امام در 18/7/60 در پاسخ به پادشاه عربستان نوشتند که " ... اين جانب تمام گرفتاريها و بدبختيهاي مسلمين و دولتهاي کشورهاي اسلامي را در اختلاف و نفاق بين آنان ميدانم. چرا بايد دولتهاي اسلامي با داشتن قريب يک ميليارد جمعيت و در دست داشتن ذخيرههاي زير زميني ، خصوصا موجهاي نفت که رگ حيات ابر قدرتهاست ، و برخورداري از تعليمات حياتبخش قرآن کريم و دستورات عبادي سياسي پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله و سلم - که مسلمانان را به اعتصام به " حبل الله " دعوت و از تفرقه و اختلاف تحذير ميفرمايد ، وبا داشتن ملاذ و ملجايي چون حرمين شريفين ، که در عهد رسول الله - صلوات الله عليه - مرکز عبادت و سياست اسلامي بوده و پس از رحلت آن بزرگوار مدتها نيز چنين بوده است و طرح فتوحات و سياسات از آن دو مرکز بزرگ سياسي عبادي ريخته ميشده است ، اکنون به واسطه کجفهميها و غرضورزيها و تبليغات وسيع ابرقدرتها کار را به آنجا بکشانند که دخالت در امور سياسي و اجتماعي ، که مورد احتياج مبرم و از اهم امور مسلمين است ، در حرمين شريفين جرم شناخته شود و پليس سعودي در داخل مسجد الحرام و در جايي که به حکم خدا و به نص قرآن مجيد براي همه کس حتي منحرفين محل امن است با چکمه و سلاح به مسلمانان حمله کرده و آنان را مضروب و دستگير نمايند و به زندان بفرستند. جرم اين مسلمانان شعار بر ضد آمريکا و اسرائيل ، اين دشمنان خدا و رسول بوده است... اگر دولت حجاز از اين فريضه عبادي - سياسي ، که هر سال در مواقف کريمه حرمين شريفين با حضور ميليوني مسلمانان تشکيل ميشود، استفاده سياسي اسلامي مينمود، احتياج به آمريکا و هواپيماهاي آواکس آن، و ساير ابرقدرتها نداشت و مشکلات مسلمانان حل ميشد. ميدانيم که آمريکا اين هواپيماها را از آن جهت در اختيار عربستان قرار داده است تا به نفع خود و اسرائيل از آنها استفاده نمايد. چنانکه ديديم که آواکسهاي آمريکايي براي تفرقه بين ايران و ساير مسلمانان عرب گزارشي سرتاسر دروغ داد مبني بر بمباران مراکز نفتي کويت توسط ايران... اخيرا به اين نکته تاکيد ميکنم که از مکتوب شما ظاهر ميشود که گزارشهاي دروغ و انحرافي به شما داده ميشود. چنانکه نوشتهايد شعارهاي زائرين ايراني موجب نارضايتي و تنفر زائرين بيت الله شده است. بهتر بود شما اشخاص اميني را مامور گزارشها نماييد تا معلوم شود شعار ضد اسرائيل و آمريکا موجب تنفر و نارضايتي زائرين نشده، بلکه برخورد مامورين دولت سعودي و ضرب و هتک و به حبس کشيدن مهمانان خداي متعال، به جرم شعار عليه اسرائيل و آمريکا، موجب تنفر و نارضايتي مسلمانان جهان و خصوص زائران بيت الله الحرام و حرم معظم رسول الله - صلي الله عليه و آله و سلم - شده است. از خداوند متعال خواستارم که مسلمانان را از خواب غفلت بيدار، و عظمت اسلام را روز افزون فرمايد؛ و مسلمانان و خصوص دولتمردان را به آنچه صلاح اسلام و مسلمين است هدايت فرمايد..."
نصايح مکرر امام اما کارگر نيفتاد و پادشاهاني که بيشتر در فکر ادامه سلطنت مبتني بر خفقان خود بودند، ناگزير به تکيه به ابرقدرتهايي همچون آمريکا گشته و هر روز از مردم خود و جهان اسلام دور گرديدند.
خون در برابر توطئه
در روز نهم مردادماه 1366 شمسي برابر با ششم ذيحجّه سال 1407 قمري، هزاران زائر ايراني و تعدادي از زائران ديگر کشورهاي اسلامي در مکه معظّمه و خانه خدا، پس از انجام فريضه نماز عصر، به سوي محل تجمع و شروع راهپيمايي در منطقه معابده، رهسپار شدند. برنامه راهپيمايي در ساعت شانزده و نيم با تلاوت آياتي از قرآن کريم آغاز گرديد. آنگاه پلاکاردهاي حاوي شعار هايي در نفي سردمداران بلوک شرق و غرب و اسرائيل و دعوت مسلمين به وحدت برافراشته شد؛ آنگاه جملاتي از پيام رهبر کبير انقلاب به کنگره حج براي حضار خوانده شد و ترجمه گرديد و سپس نماينده امام در حج شروع به سخنراني نمود.
در ساعت 18:10 دقيقه سخنان کروبي به انتها رسيده بود که تظاهر کنندگان آرام به سوي سه راهي شعب ابوطالب به راه افتادند، مردان و زنان در صفوف جدا حرکت مي کردند و جانبازان بر روي ويلچرهايشان در صفوف مقدم بودند. در ساعت 18:40 دقيق راهپيمايي به نقطه پاياني رسيد. صداي بلندگوها خاموش و مردم به شعارهاي خود خاتمه دادند و پلاکارها در هم پيچيده شد. ناگهان حملات عمال سعودي ابتدا با ريختن آب سرد و پس از آن آب ولرم و جوش بر سر زائران شروع گرديد هر کس به سويي مي گريخت.
اما پس از پايان مراسم و به دنبال حرکت مردم به سوي مسجدالحرام براي اداي فريضه مغرب ، پس از طي مسافتي راه ، در حالي که در جلوي جمعيت عظيم راهپيمايان ، زنان و معلولين انقلاب در حال حرکت بودند ، ستونهايي از نظاميان آل سعود هويدا شدند. لحظه اي بعد مزدوران آمريکا در لباس نيروهاي امنيتي و پليس و گارد سلطنتي سعودي به سوي مردم (بويژه زنان و معلولان و جانبازان ) هجوم بردند و با « باتوم » بر سر و روي حجاج بي گناه کوبيدند.
اينان از يک طرف و مزدوران ديگر نيز از بالاي پله ها و ساختمانها ، سنگ و آجر و شيشه و بلوک سيماني بر سر و روي مردم مي ريختند. پس از آن شليک گازهاي سمي و خفه کننده شروع شد و بدنبال آن رگبار گلوله ها به قصد کشتن و نه متفرق کردن راهپيمايان برائت از مشرکين سرازير شد و پيکرهاي پاک انسانهايي که جرمشان اعلام برائت و بيزاري از آمريکا و اسرائيل و ايادي ناپاکشان بود ، درخاک و خون غلتيدند.
زنان بي گناه ما چادراز سرشان افتاده بود و در زيردست وپا له مي شدند و با گازهاي خفه کننده ورگبار گلوله ها شربت شهادت نوشيدند.
اين جنايتکاران حتي به آمبولانسهاي حامل مجروحين نيز يورش مي بردند و مانع جمع آوري مجروحين مي شدند. درنتيجه اين حمله و هجوم ، بيش از پانصد تن از حجاج بي دفاع و هراسان ايراني و غيرايراني کشته و حدود هفتصد تن زخمي شدند.
اين سخنان دردناک رهبر کبير انقلاب رضوان الله تعالي عليه است که دراين حزن و اندوه سنگين و بزرگ ، آرامش خويش را از دست داده است:
" بارالها، تو خود شاهدي که دراين سال ما جانبازان و مهاجران و مجاهداني داشتيم که به سوي تو و بسوي خانه امن تو که از صدر خلقت تاکنون مامن هر موجودي بوده است هجرت کردند و در پيش چشمان حيرت زده مسلمانان کشورهاي جهان بدست پليد آمريکا که از آستين آل سعود بدر آمده است، به خاک و خون کشيده شدند و در آستانه عاشوراي ولي الله الاعظم (سلام الله عليه) عاشورايي ديگر، با ابعاد مختلف در جوار تو و خانه امن تو ، در جمعه خونين پديد آوردند که اي کاش نبودم تا آنرا ببينم و يا بشنوم، نه براي شهادت عزيزاني مجاهد و مهاجر که شهادت امري است که آرزوي عزيزان ماست وشهدي است آشنا براي زنان و مردان و کودکان ما که در يورشهاي مغولانه صدام عفلقي شديدتر و فجيع تر آنرا چشيده اند و ديده ايم ، بلکه براي مصيبتي است که نه تنها براي پيغمبر اسلام (صلوات الله عليه ) که براي تمامي انبيا و مرسلين ، از آدم تا خاتم پيش آمد. بفرمان کاخ سياه بدست ناپاک آل سعود اين شقي ترين جانيان عصر ، بالاترين مقام مقدس الهي شکسته شد."
پس از حادثه ذيحجه 1407/ مرداد 1366، با توجه به عظمت واقعه و ميزان تلفات مردم عادي و بي دفاع (بيشتر زنان و جانبازان) و همچنين سوابق مراسم برائت از مشرکين که به آرامي برگزار شده بود، مرتکبين حادثه خود را مجبور به توضيح ديدند و حجاج را به اخلالگري و ايجاد آشوب متهم کردند. در بيانيه رسمي وزارت کشور سعودي در هشتم ذيحجه، جزئيات بيشتري شامل آمار تلفات (402 کشته که 275 تن آنان ايراني ـ نيمي از کشته شدگان زنان ـ بوده اند و 649 زخمي ) همراه اتهامِ اخلال در مراسم حج ، هجوم آنها به طرف مسجدالحرام با چوب و سنگ و چاقو، درگيري مأموران امنيتي با حجاج و زير دست و پا ماندن تعداد بسياري از مردم ، و ادعاي عدم تيراندازي به زوّار حرم با تأکيد بر مقابله شديد با هر نوع هرج و مرج مطرح شد. به رغم پوشش خبري يکسويه حادثه و پخش تصاوير و فيلمهايي از تظاهرات و شروع و خاتمه آن، از جزئيات نحوه قتل عام حجاج تصوير و فيلم در اختيار هيچ کشوري قرار نگرفت و اين موضوع بايکوت خبري در برخي مطبوعات مستقل اروپا منعکس گرديد. همچنين دولت سعودي از پذيرش هيئت تحقيق اعزامي دولت جمهوري اسلامي ايران جلوگيري نمود و تا مدتها از تحويل اجساد حجاج ايراني و انتقال مجروحان نيز خودداري مي کرد
نکته دردناک آنجاست که بسياري از آمار شهدا مربوط به روزهاي پس از حادثه است که ماموران سعودي اجازه مداواي مجروحين حادثه را در بيمارستانها ندادند و برخي از مجروحين که جراحات حاد داشتند، پس از تحمل رنج و درد بسيار و در حالي که امکان مداواي آنها بود، به شهادت رسيدند.
اگرچه برخي از مسلمين حاضر در حج نيز به برخي از متواريان از صحنه درگيري و مجروحان با تمام خطراتي که متوجه آنها بود در خانه هايشان پناه دادند و اثبات نمودند که اين رفتار حکومت مردانشان مي تواند برخاسته از چهره حقيقي مردم کشورشان نباشد.
بازتاب هاي فاجعه
به دنبال جنايت بي سابقه عمال آمريکايي عربستان سعودي در به شهادت رساندن زائران بيت الله الحرام جمعيت ميليوني مردم تهران در 11 مرداد 1366پس از راهپيمائي با شکوه در برابر مجلس شوراي اسلامي اجتماع کردند و هاشمي رفسنجاني ، رياست مجلس وقت در اين اجتماع گفت : انتقام خون شهدا آنست که ريشه حکام سعودي در منطقه خشکانده شود.
اين بازتابها از مرزهاي ايران و عربستان فراتر رفت، به عنوان نمونه اطلاعات حجاج و علماي کشورهاي مختلف که در مراسم حج شرکت داشتند، در افشاي جزئيات ماجرا مؤثر شد. عده اي از علماي برجسته لبنان در بازگشت از حج، و با ذکر مشروعيت مراسم برائت در حج، حمله نيروهاي مسلح به تظاهرات آرام مردم و تيراندازي به سوي حجاج و کشتار مردم بي دفاع، و شکستن حرمتِ حرم را محکوم کردند. همچنين جزئيات بيشتري از برگزاري آرام تظاهرات و مراسم حجاج ايراني و تعداد دقيق شهداي ايراني، توافقهاي قبلي مقامات ايراني و سعودي براي انجام مراسم و توافق بر سر مبدأ و مقصد آن، آمادگي کامل پليس و ارتش سعودي براي سرکوب مردم از قبل، به رگبار بسته شدن حجاج و تعرّض به حقوق انساني و مشروع آنها، علل و زمينه هاي سياسي اين ماجرا و ارتباط آن با منافع امريکا و اسرائيل در منطقه و واداشتن ايران به صلح با عراق در جنگ هشت ساله عراق با ايران طي مقالات، مصاحبه ها، سخنرانيها، راهپيماييها و برپايي مراسم بزرگداشت شهداي فاجعه در کشورهاي مسلمان و حتي غربي و همراه با ابراز همدردي علماي جهان اسلام مطرح و منعکس شد.
چندي بعد رئيس جمهور محترم وقت ايران، در مجمع عمومي سازمان ملل متحد به حادثه مکه اشاره و آن را از مصاديق جنايات بين المللي معرفي کرد.
کمي پس از کشتار مکه، دو کنفرانس بين المللي و چندين کنفرانس کوچک در اقصي نقاط جهان براي بررسي حادثه ششم ذيحجه 1407 و وضعيت حرمين شريفين تشکيل شد. اولين کنگره در آذر 1366 (23 تا 27 نوامبر 1987) با عنوان «قداست و امنيت حرم » با حضور علماي اهل سنت و تشيع از 43 کشور در تهران تشکيل شد که پس از بحث و بررسي مسائل مختلف حج و واقعه ششم ذيحجه 1407 در کميسيونهاي چهارگانه آن، قطعنامه اي در 12 ماده تصويب، و طي آن اعلام شد: با بررسي اسناد منتشره، حجاج شرکت کننده در مراسم برائت از مشرکين ، اعم از ايراني و غيرايراني ابتدا محاصره شده و سپس با گلوله و گاز سمّي به شهادت رسيده اند. کنگره ، روز ششم ذيحجه هر سال را روز برائت از مشرکين اعلام داشت و تأکيد کرد که بايد علماي صالح جهان، حرمين شريفين را اداره کنند.
کنفرانس بين المللي ديگري در لندن، از ششم تا نهم ژانويه 1988 تشکيل يافت و در آن با حضور پانصد تن از علما و صاحبنظران جهان اسلام از چهل کشور دنيا، مسئله آينده حرمين و فاجعه مکه بررسي شد. در قطعنامه پاياني قتل عام حجاج در ششم ذيحجه محکوم ، و با تأکيد بر وقوع آن به خواست آمريکا، بر اين نظر تأکيد شد که حرمين، ميراث مشترک تمامي مسلمانان بوده است و اداره حرمين بايد زيرنظر شوراي عالي علماي صالح جهان اسلام باشد. اين سمينار (ششم ذيحجه ) را روز اعلام برائت از مشرکين ناميد.
شکسته شدن حرمت و نقض امنيت حرم ، علاوه بر واقعه ششم ذيحجه 1407، داراي سوابق و نمونه هاي ديگري است که زمينه نگراني مسلمانان براي اداره حرمين و امنيت آن و استفاده واقعي از مراسم حج را فراهم ساخته است و اين به رغم آن است که در قرآن و روايات و نظرات فقهي، درباره رعايت حرمت و امنيت حرم و حجاج بيت الله الحرام تأکيد بسيار شده است، که مي توان در مصاديق معاصر آن به وقعه الجلاليه در 1401 قمري ، قتل عام گروه اخوان و زنان و فرزندان آنها در مسجدالحرام و فاجعه تونل مني در 1367 ش که به کشته شدن تعداد بسياري از حجاج انجاميد، اشاره نمود.
حضور وسيع نيروهاي مسلح در مکه و اطراف مسجدالحرام ، به رغم حرمت حمل سلاح در حرم، نحوه حاکميت حرم که منحصراً در اختيار حکومت سعودي قرار دارد و جهان اسلام از حضور و مشارکت در آن برخوردار نيست و بويژه حضور و استقرار نيروهاي اجنبي و غيرمسلمان در شبه جزيره عربستان در نزديکي مکه در سالهاي اخير که برخلاف نصّ صريح رسول اکرم صلّي اللّه عليه وآله وسلّم بوده و اتفاق فرق اسلامي است ولي از سوي هيئت علماي وهابي حجاز مورد تأييد قرار گرفته است. همچنين تفوق دادن قوانين و مقررات داخلي دولت عربستان که بر مقررات اسلامي حج با سيطره مقررات اسلامي حج و حرم امن بر کليه مقررات عرفي و حتي قوانينِ کشور ميزبان ، منافات دارد. بر اساس همين سوابق و نگرانيهاي ناشي از آن بود که در کنفرانسهاي تهران و لندن (هر دو در 1987 م ) طرحي به عنوان اداره حرمين شريفين توسط علماي برگزيده کشورهاي اسلامي مطرح شد.
بيداري جهان اسلام پس از جمعه خونين مکه:
اما انتفاضه از چهلم شهداي فلسطيني و ايراني و ديگر شهداي مکه در مسجد شيخ عبدالعزيز عوده شروع گرديد؛ انتفاضه از حيث تاثير بر صحنه بينالمللي تفاوت زيادي با مبارزات پيشين داشت زيرا اينبار بر اساس عقايد مذهبي و نه دلبستگي هاي ملي آغاز گرديده بود و از همان روز بود که صداي شکستن تدريجي اسرائيل و فروپاشي نزديک آن موجب وحشت استراتژيست هاي غرب گرديد.
اگر اين خيزش با انديشهاي ناسيوناليستي، ليبراليستي، مليگرايي و نژاد پرستانه بود، براي جهانخواران، نگراني چنداني به همراه نداشت زيرا ميدانستند که در آن صورت اين خيزش دير يا زود راهي را در پيش خواهد گرفت که سادات و عرفات در پيش گرفتند و آن راه «کمپ ديويد» است. ليکن را «الله» و راه اسلام در برابر دشمن «انعطاف ناپذير» است.
با اين حساب مي توان گفت بر خلاف محاسبه غرب، اين کشتار يکي از بيشترين نقشها را در صدور انقلاب داشته است.
ادامه راه شهيدان مکه
مراسم برائت از مشرکين پس از توقف در سالهاي 1367 تا 1369 و عليرغم تضييقات و تحريمها، از 1370 هجري شمسي مجدداً، در مکه انجام شد؛ در 1370 در روز ششم ذيحجه 1411، در مقابل بعثه مقام معظم رهبري؛ در سال 1371 برابر با ، ششم ذيحجه 1412 در اطراف بعثه رهبر معظم انقلاب و از سال 1372 به بعد، به رغم توافق سال 1370 با دولت سعودي براي برگزاري مراسم برائت ، به علت تضييقات و اجتناب از خونريزي، در مني و عرفات همه ساله در زير چادرها برگزار گرديده است.
منابع:
1. کتاب تاريخ مکه، دکتر محمد هادي اميني
2. ترجمه بخش هايي از کتاب " مجزره مکه : قصه المَذبَحه السعوديه للحجاج"، فهد قحطاني
3. آن سوي حج خونين يا تبليغات آل سعود ، سيد حسن مير دامادي
4. مقاله برائت از مشرکين، محمد دشتي
5. مقاله انقلاب اسلامي ايران در سرزمينهاي اشغالي فلسطين، حجت الاسلام والمسلمين سيد حميد روحاني
قرآن و معارف: ماجراي جمعه خونين موضوعي تصادفي نبود و از مدت ها پيش مسئولان سعودي براي اجراي آن اتخاذ تصميم کرده بودند.
کد خبر 1365
نظر شما