"الفتن" قدیمی ترین کتاب درحوزه مهدویت

فتن و ملاحم دو عنوانی است که از حوادث آینده و پیش گویی های آخرالزمان سخن می گوید و از قدیم مورد اهتمام محدثان و مؤلفان مسلمان است.

خبرگزاری شبستان: شاید این پرسش از ذهن همگی ما خطور کرده باشد که نخستین کتابی که راجع به مهدویت نگاشته شده است، کدام کتاب است. مقاله حاضر در واقع تلاش می کند تا به این پرسش پاسخ گوید. از لابلای منابع حدیثی و روایی اهل سنت و شیعه، نویسنده مقاله به کتابی با عنوان "الفتن" اشاره می کند که شاید قدیمی ترین سند در باب مهدویت است. مطلب حاضر گزارشی از این کتاب به صورت خلاصه است:


پیشینه کتب الفتن
فتن و ملاحم دو عنوانی است که از حوادث آینده و پیشگویی های آخرالزمان سخن می گویند. این دو عنوان از قدیم مورد توجه و اهتمام محدثان و مؤلفان مسلمان بوده و چه در ضمن جوامع روایی و چه به صورت مستقل به آن پرداخته اند. از مراجعه به فهرست ها استفاده می شود که عنوان "الفتن" در میان اهل سنت بیشتر کاربرد داشته و نام کتاب های آنان قرار گرفته است. همان گونه که مؤلفان شیعه غالباً از عنوان "ملاحم" استفاده کرده اند. الفتن ابن حماد، الفتن ابوعمرو دانی، الفتن حنبل بن اسحاق، الفتن سلیلی، الفتن زکریا بن یحیی، الفتن ابونعیم اصفهانی و الفتن و الملاحم "آخرین بخش از کتاب البدایة والنهایه" ابن کثیر نمونه هایی از تألیفات مستقل اهل سنت در این موضوع است. احمد بن حنبل، بخاری، مسلم، ترمذی و دیگران نیز در کتب روایی خود بابی با عنوان (الفتن) گشوده اند.

این درحالی است که در تألیفات شیعیان به این نام کمتر برخورد می کنیم، بلکه آنان مطالب مربوط به آینده و حوادث آخرالزمان و علائم ظهور را در کتاب هایی با عنوان "الملاحم" آورده اند. در فهرست های نجاشی و شیخ طوسی بیش از 20 کتابِ ملاحم نام برده شده و تنها دو مورد تعبیر الفتن وجود دارد که یکی "الفتن و الملاحم" جعفر بن محمد فزاری2 و دیگری "الفتن" حسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی است.3 جالب اینکه نجاشی پس از نام بردن از این کتاب توضیح می دهد که مقصود همان ملاحم است "و هو کتاب الملاحم". اما اینکه سیدابن طاووس نام کتابش را "التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن"4 گذاشته, بدان جهت است که وی 3 کتاب فتن از اهل سنت را در آن خلاصه کرده است: الفتن ابن حماد, الفتن سلیلی و الفتن زکریا بن یحیی با آنچه گفته شد به نظر می رسد، عنوان فتن در میان اهل سنت و عنوان ملاحم در میان مؤلفان شیعه خصوصیتی داشته که در انتخاب نام کتاب به آن توجه کرده اند. این خصوصیت به خوبی روشن نیست، اما احتمال می رود اختلاف دیدگاه شیعه و اهل سنت درباره نظام حاکم, منشأ این نام گذاری باشد، زیرا قیام های مخالف خلفا غالباً ازسوی شیعیان صورت گرفته و از دیدگاه اهل سنت این قیام ها فتنه به شمار می آمد و گوشه گیری و انزوا از چنین حوادثی توصیه می شد. نگاهی به معنای دو واژه فتن و ملاحم می تواند در توضیح این نکته مؤثر باشد.


معنای فتن و ملاحم
واژه فتنه "مفرد فتن" در اصل به معنای جداسازی طلای خالص از ناخالص است و سپس در معانی امتحان، سختی و بلا، وسوسه و گمراه کردن به کار رفته5 و در قرآن نیز به همین معانی آمده است.6 این واژه در عصر نبوی بیشتر جنبه دینی داشت و غالباً به معنای گمراه کردن استفاده می شد، اما پس از آن فتنه مفهومی سیاسی پیدا کرد و در بیشتر موارد به هر حرکتی که با سیر طبیعی جامعه همگام نبود و منجر به اختلال در نظم عمومی می شد، فتنه می گفتند. ابوبکر در پاسخ اعتراض امیرمؤمنان(ع) به سقیفه، گفت: علت این کار ترس از وقوع فتنه بود و سعدبن عباده که حاضر نشد با ابوبکر بیعت کند، توسط عمر "صاحب فتنه" قلمداد شد.7 دوره خلافت عمر را دوره خاموشی فتنه ها می دانند و می گویند مدتی پس از خلافت عثمان فتنه ها آغاز و با قتل او فتنه ای بزرگ واقع شد. بیشترین و مهم ترین فتنه ها در دوران خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) رخ داد.8 به گونه ای که برخی صحابه و فرزندان آنان را به گوشه گیری کشانید. در منابع تاریخی از اقدام طلحه و زبیر و نبرد جمل، برافراشتن قرآن ها در صفین، جریان حکمیت و جنگ نهروان به فتنه تعبیر می شود، چنانکه علی(ع) نیز این واژه را در خطبه ها و نامه های خود به کار برد و گاه برخی از همان حوادث را اراده کرده است.9 افرادی چون ابوموسی اشعری و عبدالله بن عمر که درک لازم را برای تشخیص حق از باطل نداشتند، به عنوان پرهیز از فتنه، اعتزال و انزوا را ترجیح دادند. معاویه به بهانه جلوگیری از فتنه و ریخته نشدن خون های بیشتر با هر حرکتی برخورد کرد. کشتن حجربن عدی و یارانش به همین بهانه بود.10 گویا سخنی که از خلیفه دوم نقل شده، راه را برای توجیه اعمال خلفای غاصب باز کرد. از او نقل کرده اند که (سلطان عادل از سلطان ظالم بهتر و سلطان ظالم از فتنه بهتر است.)11 موضوع دوری از فتنه به ضمیمه عنوان (لزوم اطاعت از حاکم) باعث شد مسلمان نمایان در برابر امام حسین(ع) بایستند و او را به عنوان عامل فتنه به شهادت برسانند.
 

در مجموع واژه فتنه و جمع آن فتن در آن دوران به آشوب ها و شورش ها اطلاق می شد و عده ای هم متخصص در امور فتن شناخته می شدند. چنانکه برخی تابعان گفته اند پیشوای ما در فتنه عبدالله بن عمر است یا حسن بصری از متخصصان به امور فتنه ها و خون ها معرفی شد. گویا نیاز به تشخیص همین امور بود که کتاب های فتن تدوین گشت تا حوادث و آشوب های آینده را معرفی نماید و مردم را از ورود به آن برحذر دارد. دسته ای از این روایات پیشگویی ها و اخبار غیبی معصومان نسبت به حوادث آینده بود و دسته ای دیگر را حاکمان برای پیشبرد اهداف حکومت خود جعل کردند.

 

اما کلمه ملاحم، جمع ملحمه است و ممکن است از دو ریشه گرفته شود، گرچه برگشت آن دو نیز به یک اصل است. یکی چسبندگی و دوم گوشت. اگر از ریشه اول گرفته شود، به معنای سختی نبرد است که در آن جنگجویان به همدیگر گلاویز می شوند. اما در ریشه دوم به معنای قتلگاه آمده است. کنایه از اینکه گوشت بدن انسان ها در آن می ریزد. در هر صورت مراد از ملحمه در اینجا حوادث و جنگ های خونین است که در آینده رخ می دهد. بنابراین ممکن است انتخاب نام ملاحم برای کتب شیعه در مقابل فتن، اشاره به این باشد که ایستادگی مقابل حاکمان غاصب و ظالم فتنه محسوب نمی شود و آنچه در آن رخ می دهد، کشتار انسان های مبارز است. خواهیم گفت که نام کتابی که درصدد معرفی آن هستیم. "الفتن و الملاحم" نیز گفته شده است، ولی درست نیست و کلمه افزوده بر فتن، در نسخه های خطی و چاپی این کتاب وجود ندارد.


مؤلف کتاب الفتن
ابوعبدالله نعیم بن حماد بن معاویه خزاعی مروزی معروف به فارض، زمان ولادتش دانسته نیست. وی اهل مرو بود و برای آموختن حدیث به عراق و حجاز سفر کرد و سرانجام در مصر ساکن شد.15
طبری با یک واسطه از نعیم روایت می کند که او گفت من جهمی بودم، اما وقتی به دنبال حدیث رفتم متوجه شدم که اعتقاد آنان به تعطیل می انجامد.16 پیداست تا زمانی که ابن حماد در خراسان بوده، تحت تأثیر افکار جهم بن صفوان قرار داشته، ولی بعدها با پیوستن به اهل حدیث در صف مخالفان سرسخت وی درآمده و کتاب هایی در ردّ جهمیه نوشته است. جهمی یا جهمیه فرقه ای منسوب به جهم بن صفوان است که عقایدی شبیه معتزله داشت و همراه حارث بن سریج علیه بنی امیه در خراسان قیام کرد و در سال هـ.ق اسیر و کشته شد. البته به نظر می رسد مخالفت با جهم و مرجئی دانستن او و حتی اصل ارجاء همسو با اهداف خلفای اموی بوده و از سوی اصحاب حدیث عنوان شده است و بیش از آنکه موضوعی اعتقادی باشد، رنگِ سیاسی دارد. بنابراین اتهام افراد به جهمی بودن یا (اهل اهواء) که عنوان مقابل اهل حدیث است، قابل تأمل می باشد.


از جزئیات سفرهای علمی نعیم که در کلام ابن سعد به آن اشاره شد، اطلاعی در دست نیست. آنچه مسلّم است اینکه مدتی طولانی در مصر سکونت داشته20 و برای اظهارنظر درباره موضوع جنجالی خلق قرآن به عراق آمده است. فتنه خلق قرآن یا دوره (محنت) در تاریخ اسلام به دوران سه خلیفه عباسی مأمون، معتصم و واثق گفته می شود که متأثر از معتزلیان به مخلوق بودن کلام خدا و قرآن اعتقاد داشتند و با کسانی که قائل به قدمت کلام الهی بودند به شدت برخورد می کردند. از آنجا که این موضوع ملاک عزل و نصب های دولتی و آزمایشی برای شناخت موافق از مخالف به شمار می آمد، دوره محنت نام گرفت. با روی کار آمدن متوکل و به جهت چرخش او به سمت اهل سنت و حدیث، اوضاع کاملاً دگرگون شد و مخالفان نظریه قدیم بودن قرآن تحت پی گرد قرار گرفتند. نعیم بن حماد از قربانیان مخالفت با معتزله و موضوع خلق قرآن بود، وی در ایام معتصم به عراق فراخوانده شد و چون برخلاف اعتقاد حاکم بر دربار نظر داد و به خواسته آنان اعتراف نکرد، در سال 223 یا 224 در سامرا یا بغداد زندانی شد و در سال 228 یا 229 از دنیا رفت. گفته اند او را با زنجیر اسارت و به قولی بدون کفن و اقامه نماز دفن کردند.


همچنین گفته شده وی در زندان هم به نقل حدیث اشتغال داشت. نعیم بن حماد از افرادی چون سفیان بن عینیه، عبدالرزاق بن همام، عبدالله بن مبارک، رشدین بن سعد، فضیل بن عیاض و ابوبکر بن عیاش روایت کرده و بخاری، ابوزرعه دمشقی، ابوحاتم رازی، یحیی بن معین و … از او نقل حدیث نموده اند. بزرگان اهل سنت از ابن حماد تجلیل کرده و برخی هم او را توثیق کرده اند. درعین حال روایات او را قوی نمی دانند. دار قطنی او را پیشوای سنت دانسته، امّا می گوید اشتباه فراوان دارد. وقتی از یحیی بن معین درباره حدیث (تفترق امتی علی بضع وسبعین فرقه…) پرسیدند، گفت این حدیث اصل ندارد، گفتند نعیم بن حماد آن را روایت می کند، گفت نعیم ثقه است، اما مطلب بر او اشتباه شده است. عبدالغنی بن سعید گوید برگشت این حدیث به نعیم بن حماد است و به واسطه همین نقل او از چشم بسیاری از عالمان حدیث افتاد.


معرفی کتاب
نام کتاب و نسبت آن به مؤلف
مؤلف کتاب الفتن هیچ گاه از آن نام نمی برد، چون غیر از نقل روایت به مطلب دیگری نپرداخته و حتی مقدمه و خطبه ای ندارد. نام او و کتابش در فهرست ها و متون کهن یافت نشد و آنچه خطیب بغدادی گفته که نعیم بن حماد را اولین تنظیم کننده مسند دانسته اند یا از احمد بن حنبل نقل شده که اولین شخصی که او را به کتاب های مسند می شناسیم ابن حماد است، گذشته از تأمل در صحت آن، نمی تواند در نسبت کتاب الفتن به مؤلفش سودمند باشد، زیرا مسند به کتابی گفته می شود که احادیث را به ترتیب صحابه جمع آوری کند، ولی الفتن کتابی موضوعی است. کسی هم نگفته که راویان این کتاب، آن را از صورت مسند به مبوّب تبدیل کرده باشند. آنچه درباره نام کتاب الفتن و نسبت آن به ابن حماد شهرت دارد، از قرن هفتم به بعد است. سه نفر معاصر در نیمه دوم قرن هفتم، یعنی ابن طاووس در التشریف، شافعی سلمی در عقد الدرر و ابن عدیم در بغیة الطلب کتاب الفتن را از نعیم بن حماد دانسته و از آن روایت کرده اند. ذهبی (م748) نیز این مطلب را ذکر کرده است.34 البته برخی از این کتاب به "الفتن و الملاحم" تعبیر می کنند.35 اما شهرت این کتاب به "الفتن" است و در نسخه های خطی و چاپی از آن اینگونه تعبیر شده و "الملاحم" را ندارد.....
نویسنده: مصطفی صادقی

م.شرف

 

ادامه دارد/

کد خبر 139924

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha