خبرگزاری شبستان _ فرهنگ و ادب: رمان 144 صفحه ای «زیر آفتاب خوش خیال عصر» به قلم «جیران گاهان» که بهار سال 90 توسط نشر چشمه به چاپ رسید و اواخر اسفند همین سال نیز در یازدهمین دورهی جایزهی گلشیری در زمستان 1390 توانست جایزهی بخش «رمان اول» را از آن خود کرد. شخصیت اصلی رمان «مونا» دختر یهودی ساکن تهران است که به دلیل ازدواج با پسر مسلمانی به نام شهریار از خانواده اش جدا می شود. زندگی مونا و شهریار دوام نمی یابد و زمانی که مونا در کنج تنهاییش به خاطرات تلخ گذشته فکر می کند، خبر بیماری مادر را از خواهرش ادنا، که ساکن اسرائیل شده، می شنود. تقریبا تمام رمان تعلیقی است برای مخاطب که گذشته مونا چه بوده؟ مادرش با او چه رفتاری داشته؟ و سرانجام دختر کلیمی پس از این همه خاطره تلخ و بعد از آن جدایی غم انگیز چگونه به دیدار مادرش خوهد رفت؟ در پایان مونا به دیدار مادرش نمی رود و ترجیح می دهد عطای مسلمانی و یهودیت و خانواده را به لقای زندگی در خاطرات و رویاهایش ببخشد و درعزلت خود نیمه باقی مانده عمر را به سرکند.
این که مادر و دختری بخواهند بعد از چند سال جدایی ملاقاتی با هم داشته باشند، به خودی خود می تواند موضوعی جذاب و قصه ای پرکشش برای نوشتن یک رمان باشد، اما آن چه این نوشته را از رمان خارج می کند، عدم حضور شخصیت های متنوع و عدم شکل گیری وقایع پرکشش است. نویسنده در همان 40 صفحه نخست، تمام وقایع داستان و روابط میان شخصیت های آن را شرح می دهد و هر آن چه بعد از آن می خوانیم چیزی نیست به جز تکرار همان وقایع و نمایش دوباره همان شخصیت ها: پدر خانواده تندخوست و رابطه صمیمانه ای با بچه هایش ندارد، پسرش موسی لنگه پدر است، مادر خانواده کل یوم به فکر پختن رب و انداختن ترشی و برگزاری آئین مذهبی است و در نهایت عمه ای مهربان (جواهر جان) که با آن ها زندگی می کند توانسته است تا حدودی خلاء عاطفی مونا و ادنا را پرکند.
اما نکته اصلی در این رمان آنجاست که روایت رابطه عاشقانه یک دختر یهودی با پسری مسلمان و سرانجام شکست عاطفی آنها بهانهای است تا نویسنده زن جوان در اولین اثر خود انگارههای اسلامی را زیر سؤال ببرد و البته ترویج ابتذال و اباحهگری را نیز فراموش نکرده است. موضوعی که گویی رکن اصلی آثار امروز جوانان نویسنده وابسته به مکتب هوشنگ گلشیری به عنوان مبتذلنویسی قهار، قرار گرفته است. اولین اثر نویسنده «جیران گاهان» متولد سال 1364 در تهران است. وی لیسانس کامپیوتر دارد و کارشناسی ارشد خود را در رشته مطالعات فرهنگی از کشور هند گرفته است.
«گاهان» داستاننویسی را از کلاسهای «محمدحسن شهسواری» ـ از فعالین فتنه 88 ـ آموخته و رمان «زیر آفتاب خوشخیال عصر» به عنوان اولین اثر وی حاصل شرکت در همین کلاسها است. این نویسنده جوان که مورد حمایت خاص جریان ادبی شبهروشنفکر است در اولین اثر خود به توصیف رابطهی عاطفی بین دختری یهودی و پسری مسلمان میپردازد. مظلومنمایی و تبلیغ یهود در کنار وهن انگارههای اسلامی در این کتاب به نحوی است که بسیاری از همفکران او گمان به یهودی بودن او بردهاند. از آن جمله «شهرنوش پارسیپور» ـ مبتذلنویس فراری ـ او را یهودیُتبار خوانده است لکن گاهان در مصاحبههایش تأکید کرده که یهودی نیست.
نویسنده که در کتابش به توصیف زندگی دختری یهودی علاقهمند به نواختن سهتار پرداخته در مورد خود نیز نسبت به موسیقی سنتی ابراز علاقهمندی کرده و میگوید که سهتار مینوازد؛ از اینرو گمان یهودی بودن وی و البته نگارش سرگذشت خود نویسنده ـ که از سوی برخی مطرح شده است ـ میتواند محتمل باشد.
در ابتدای امر به نظر میرسد داستان به دنبال بیان روابط عاشقانه دختری یهودی با پسری مسلمان است که دختر برای بودن در کنار پسر حاضر میشود خانواده خود را ترک کند و مسلمان شود لکن در روند داستان معلوم میشود این تغییر دین به اجبار و تنها برای بیان فداکاری دختر و البته مظلومنمایی اوست.
نشان دادن چهرهی وهنآلود از اسلام و جامعهی مسلمان ایرانی
در ابتدای امر به نظر میرسد داستان به دنبال بیان روابط عاشقانه دختری یهودی با پسری مسلمان است که دختر برای بودن در کنار پسر حاضر میشود خانواده خود را ترک کند و مسلمان شود لکن در روند داستان معلوم میشود این تغییر دین به اجبار و تنها برای بیان فداکاری دختر و البته مظلومنمایی اوست. از اینرو نویسنده تصویری سیاه و موهوم از اسلام، جامعهی مسلمانان و روابط موجود در آن به تصویر کشیده است.
نویسنده به دنبال آن است تا مسلمانان را افرادی ظاهربین و احمق نشان دهد که این را در سؤالاتی که پدر و مادر پسر ـ شهریار ـ از دختر یهودی تازه مسلمان شده ـ مونا ـ میپرسند میتوان فهمید. (صفحات 31 و 32)
نویسنده هرگاه میخواهد فضای عمومی جامعهی ایرانی را به تصویر بکشد، به گونهای مینویسد که گویی مردم در جامعهای سرد و دلمرده زندگی میکنند و اینچنین فضای اجتماعی مسلمانان ترسیم میشود؛ حال آنکه همین دختر از بدو تولد تاکنون نیز در همین جامعه زندگی کرده لکن نویسنده برای نمایش تصویر ناپسند از جامعهی مسلمان ایرانی تازه یاد مردگی فضای جامعه افتاده است. (صفحات 70 ، 71 و 77)
از نکات جالب اشاره به کاپشنهای «سربازی» سیاه و سبزرنگ است که میتوان آن را کنایهی نویسنده به حضور دائمی نیروهای نظامی در جامعه تلقی نمود تا به نوعی فضایی نظامی و یا دیکتاتوری از جامعه ایرانی را القا نماید.
از نکات قابل توجه در رمان "زیر آفتاب خوشخیال عصر" تخریب حجاب اسلامی و خصوصاً چادر مشکی است که نماد حجاب اسلامی برای بانوان مسلمان ایرانی است. نویسنده به بهانهی استفاده از پوشش مشکی، حجاب زنان را به تمسخر میگیرد و به دنبال القای نبود روحیه نشاط و شادابی در بین زنان مسلمان است.
نویسنده میکوشد تا جامعهی ایرانی را ملتی بدون منطق و عقلانیت در قبال اقلیتهای دینی به تصویر بکشد (صفحات 77 و 78) در حالی که با نگاهی به بدنهی واقعی جامعهی ایران شاهد هستیم که ملت مسلمان ایران با سایر اقلیتهای دینی در حالتی دوستانه و مسالمتآمیز در ارتباط هستند.
داستان به دنبال آن است تا تصویری منفعل و احمقانه از جامعه مسلمان ایرانی در برخورد با یک دختر یهودی تازه مسلمان شده را نشان بدهد (صفحه 88) و دلایلی نیز که پسر، به عنوان شوهر او و در واقع نماینده جامعه ایرانی بیان میکند، بسیار سطحی و به دور از استدلال است. به بیان دیگر پسر به نوعی بد از اسلام و جامعه مسلمانان دفاع میکند که در مجموع به ضرر آنها است.
یکی دیگر از از نکات تأسفبار داستان، به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر قدس ـ به تعبیر کتاب، کشور اسرائیل ـ و تبلیغ آموزههای افراطی صهیونیسم جهانی است. گویا نویسنده از نگاه یک یهودی افراطی و اصیل تنها راه نجات را در مهاجرت به سرزمین موعود و اسرائیل میداند و در این میان حاضر است که برای اثبات ادعای خویش کشورش را فدای اعتقادش کند! جالب اینکه شخصیتهای مثبت داستان که نویسنده کتاب در پرداخت آنان، به عنوان افراد دوستداشتنی و خوش اخلاق! مبادرت میورزد، اشخاصی اسرائیلی هستند. (صفحات 99 تا 104) حتی در بخشی از داستان، یکی از همین شخصیتها را شبیه خدا میخواند! (صفحه 127)
از نکات قابل توجه در رمان "زیر آفتاب خوشخیال عصر" تخریب حجاب اسلامی و خصوصاً چادر مشکی است که نماد حجاب اسلامی برای بانوان مسلمان ایرانی است. نویسنده به بهانهی استفاده از پوشش مشکی، حجاب زنان را به تمسخر میگیرد و به دنبال القای نبود روحیه نشاط و شادابی در بین زنان مسلمان است.
از ظلمهایی که وی بر زنان ایرانی و حجاب اسلامی روا داشته، تلقین این نکته است که حجاب در ایران اجباری است! و تأکید دارد زنان ایرانی بدون آنکه فلسفه آن را بدانند و تنها از روی ترس و تعصب کورکورانه حجاب دارند. جالب آنکه این اجبار و تعصب دگماتیسم برای دختری است که تازه مسلمان شده و البته تنها فایده آن انزجاری است که نسبت به اسلام پیدا میکند و به قول نویسنده «... همه چیز را از پشت پارچه سیاه میدید.» (صفحه 43)
«کنترل تلویزیون را برمیدارد. دکمه قرمز را فشار میدهد. زنی با مقنعهی خاکی بیحال و روپوش سبز کمرنگِ بیخودی ظاهر میشود. مثلاً رنگ شاد پوشیده.» (صفحه 16)
«موطلایی وسط آسفالت داغ بام ایستاد و رو به ادنا داد زد: «آمادهای؟» چادر را دو دستی بالای سرش گرفت. پارچه توی هوا وول میخورد و شیطنت میکرد... به یک آن کف دستها را باز کرد. باد سیلی جانانهای به چادر زد.
پارچه توی هوا عقب پرید و پیچ و تاب خورد. پرواز کرد. دور شد و نشست روی آنتن خانهی بغلی، دوست ادنا دستش را روی دهانش گذاشت و جیغ کوتاهی کشید.
بعد هردوشان خندیدند. آنقدر خندیدند تا به سرفه افتادند. کی باید میرفت به جهنم؟ پارچهها هم مگر میرفتند جهنم؟ او عاشق آن چادر بود.» (صفحه 113)
ترویج ابتذال و اباحهگری یکی از مهمترین محورهای کتاب «زیر آفتاب خوشخیال عصر» است. شوهر دختر یهودی تازه مسلمان شده به عنوان نمایندهی مسلمانان در این داستان فردی بددهن، اهل شرابخواری و موسیقی مطربی است! حریم روابط دختر و پسر نامحرم رعایت نمیشود و نیز عمل زشت شرابخواری در جامعهی اسلامی به صورت امری عادی نشان داده میشود! صفحات متعددی از کتاب به بیقیدی و اباحهگری شخصیتهای داستان اختصاص دارد و آن را به عنوان خصوصیات دوستداشتنی یا راحتی آنان ذکر میکند.
در قسمتهایی از داستان، به بهانهی آموزش و یادگیری موسیقی از خوانندهها و رقاصههای فاسد دوران رژیم پهلوی ذکر میشود و از آنها به عنوان الگویی برای جوانان نام میبرد. وقاحت «جیران گاهان» تا آنجا پیش میرود که به شرح روابط جنسی نیز میپردازد... .
کلام آخر
«جیران گاهان» در اولین اثر داستانی خود به نام «زیر آفتاب خوشخیال عصر» به سیاق اساتید دینگریزش عمل کرده و با روایت رابطهی عاشقانهی یک دختر یهودی با پسری مسلمان، به دنبال ترسیم چهرهای توهینآمیز و دگم از انگارههای اسلامی و جامعهی مسلمان ایرانی است تا ضمن مظلومنمایی برای شخصیت یهودی داستان، او و خواننده را به مسائل اعتقادی اسلامی بدبین کند و در نهایت با رسمیت بخشیدن به رژیم اشغالگر قدس، جامعه غربی را برای مخاطب تبلیغ کند.
برای این منظور نویسنده از نمایش پایبندی دختر یهودی به اعتقادات مذهبی خود، لاقیدی پسر مسلمان و مردان ایرانی به دستورات اسلامی و در نهایت ترویج ابتذال و اباحهگری دریغ نکرده است. در مقابل نیز اساتیدش با اهدای جایزهی گلشیری به وی از اثر مبتذلش تقدیر کردند.
پایان پیام/
نظر شما