ترویج نام امام، تکلیف‏داری در برابر امام و راهیابی به محضر امام

توجّه به امام عصر(ع) در آثار اصحاب سامراء توجّهی است که در کنار نقل حدیث پیرامون آن حضرت بر مبنای مسلک فقهای شیعه، تبیین حقیقت مهدویت در پرتو اندیشه‏ی امامت، خالی نبودن زمین از حجّت، را گوشزد می‏کند.

خبرگزاری شبستان: آشنایی با مکتب سامراء نیاز به تحلیل محتوایی آراء و سخنان صاحبان این مکتب و مکتب داران آن دارد. از مقایسه اقوال و آرای اصحاب مکتب سامراء در باورداشت امامت ـ مهدویت از میان آثار مکتوبشان، می‏توان به تبیینی متفاوت و مشابه از این اعتقاد در این جمع پی برد. تبیینی که در بسیاری از نقاط حسّاس و کلیدی خود به بیانات سیّدابن‏طاووس‏ـ آن بزرگ راه یافته ساحت قدس مهدوی‏ـ نزدیک می‏شود و پیوسته از کلام او استمداد جسته می‏شود.
توجّه به امام عصر(ع) در آثار اصحاب سامراء توجّهی است که این بار در کنار نقل حدیث پیرامون آن حضرت بر مبنای مسلک فقهای شیعه، تبیین حقیقت مهدویت در پرتو اندیشه‏ی امامت، خالی نبودن زمین از حجّت، وجود حجج دوازده‏گانه الهی که منصوبان از جانب پروردگار و نامبرده‏شدگان از جانب رسولش در احادیث متواترند و وقوع غیبت‏های دوگانه در تاریخ حیات آن امام همام را گوشزد می‏کند؛ به چند مسأله‏ی اساسی و حسّاس دیگر نیز توجّه می‏دهد.
مسأله‏ی انتظار فرج و تبیین آن و تکالیف شیعه در دوران غیبت با تفاصیل آن و توجّه‏دادن به سوی ایشان از دریچه‏ی بازخوانی تشرّفات و جایگاه اضطرار در رهایی و رهیابی و کسب علم و معرفت از آن جناب و دعوت عوام و خواص به یاد حضرتشان از جمله آن مسائل‏اند. در این میان، به 3 نکته اشاره می‏شود:


1ـ ترویج نام امام عصر
محدّث نوری ابتدای نجم‏ثاقب پس از بیان نام خود می‏گوید:
.....حسب سلامتی فطرت و پاکی طینت در فکر تحصیل زادی برای معاد و وسیله‏ی فوزی در مقام مرصاد برآمد، چنان دید که وسیله‏ای بهتر از چنگ‏زدن به دامان خلیفة‏الرّحمان و امام الانس و الجان و خدمتی به آن ولیّ علی القدر عظیم‏الشأن نیست... (لذا آغاز به نگارش می‏کند.
صدرالإسلام همدانی صدرالإسلام همدانی در تکلیف 56 کتاب تکالیف الأنام فی غیبة الإمام از جمله تکالیفی که برای دوران غیبت ذکر می‏کند، مطالعه‏ی آثاری پیرامون امام عصر(ع)است و شیوه‏ی آن‏ها را غیر از اُنس دائمی خواننده با این آثار، در مذاکره‏ی آن‏ها با دیگران و بلند خواندن آن در جمع خانوادگی می‏داند. او آثاری در فارسی و عربی را برای این منظور معرّفی می‏کند و آثار استادش، محدّث نوری را دارای ویژگی خاص در گردآوری احادیث برمی‏شمرد. جالب آن‏که او از این حدّ نیز فراتر می‏رود و پیشنهاد می‏کند که به جای آموزش کتبی هم‏چون بوستان و گلستان و.... در مکتب‏خانه‏ها، به کودکان این آثار را بیاموزند. وی ثمره‏ی این نحوه از توجّه به امام زمان(ع) را زیادت بصیرت و تهیّج محبّت و رسوخ خلوص و تولاّ ظاهره و باطنه می‏داند.


سیّدمحمّدتقی اصفهانی ایشان در جلد دوم مکیال المکارم، تکلیف 48 را به دعوت مردم به آن حضرت اختصاص می‏دهد و در آن ترویج نام امام(ع) را از باب امر به معروف، از مهمترین طاعات و واجب‏ترین عبادات ذکر می‏کند. سپس بنابر سیره‏اش در تمام کتاب، به ذکر روایات و آیات مربوطه و شرح و بررسی آن‏ها می‏پردازد. او در ادامه مراتب دعوت را بر اساس مراتب دعوت‏شوندگان بر سه گونه تقسیم می‏کند که بسته به حالات دعوت‏شوندگان، انجام برخی یا همه را برای افراد ضروری می‏شمارد. او آن‏ها را حکمت، موعظه نیکو و مناظره می‏خواند. حکمت را در عنوان جامعش علم و عمل معنی می‏کند. حکمت عملی را آشنایی افراد با معرفت حضرت و وسایل آن و بیان صفات، ویژگی‏ها، فضایل و نشانه‏های آن‏حضرت و بیان وظایف مردم نسبت به ایشان و آن‏چه مایه‏ی تقرّب مردم به آن‏حضرت است، تعریف می‏کند. حکمت عملی را نیز مواظبت و مراقبت دعوت‏کننده در آن‏چه وظیفه‏ی اوست در هر مرتبه از مراتب یادشده و اهتمام معرفت او برمی‏انگیزد، تفسیر می‏کند. موعظه‏ی نیکو را تنذیر و تبشیر نسبت به شناخت و رعایت حقوق ایشان و یا سرپیچی از آن می‏خواند و در آخر، مناظره بر بهترین وجه را نیز به وسیله‏ی قرآن می‏داند.


میرزامهدی اصفهانی میرزا مهدی اصفهانی نه تنها اوّلین وظیفه‏ی عالم و خادم اهل بیت را توجّه دادن مردم به امام خود می‏داند که استغراق در این امر را طلب می‏کند. او تذکّر مردم به توسّل به آن وجود مقدّس و عنایات خاصّه‏ی ایشان بر شیعه‏ی خود و سوق مردم به توسّل به ایشان و توجّه به خدا به واسطه‏ی ایشان را وظیفه‏ی خادم اهل بیت می‏داند و آن را به وسیله‏ی ذکر روایات و نصوص مربوط به ایشان، حکایات در این‏باره و آن‏چه به وسیله‏ی آن اثبات امامت و عظمت ایشان باشد، میسور می‏دانند و همانند محدّث نوری این باب را بهترین باب برای نجات از جمیع فتن و شداید دنیا و آخرت می‏دانند.
براین اساس اوّلین گام در برپایی جریانی جدید در مکتب سامراء پیرامون امام عصر(ع) در جهت‏گیری اجتماعی آن در حال تبویب و شکل‏گیری است. ترویج نام و یاد امام زمان(عج) تنها وظیفه‏ی علما نیست، بلکه نه تنها به عنوان تکلیفی مجزّا در مسیر تکالیف دینی متدیّنین محسوب می‏شود که همگان موظّف به برگزاری آن هستند. و نه تنها یک تکلیف است که بهترین وسیله برای دست‏یابی به کمال است و نه تنها تحصیل کمال که دفع مکاره نیز به واسطه‏ی آن صورت می‏گیرد. این وظیفه، محدود به حیطه‏ای خاص و شکلی خاص نمی‏شود. آن‏چه ضروری است توجّه‏دادن در همه‏ی عرصه‏های زندگی به امامشان و توجّه‏یافتن آن‏ها به آن جناب مقدّس است. توجه یافتنی که به تعبیر میرزای اصفهانی، افراد را از توجّه به هر که غیر اوست مستغنی بگرداند. توجّهی که بر مبنای تبیین سیّد اصفهانی در مکیال، بر محور حکمت است و به قول صدرالإسلام، توجّهی علمی براساس کتب روایی و شرح و بسط روات حدیث است. این مسیر، افراد را از فروغلتیدن افراد به دامان شور بی‏شعور باز می‏دارد، عقلانیّت پرورش یافته در تربیت دنیوی را یگانه راه سعادت می‏شمرد، اقوال سست و اهوای کژ را از آن‏ها دور می‏دارد و بنیان تربیت را از اوان خردسالی بر محور امام‏باوری و امام‏یاوری می‏گذارد.

امام در باورداشت امامت ـ مهدویت با تکلیف ترویج نام و یاد حضرتش به عنوان محور همه تکالیف شناخته می‏شود. زنده‏ترین عنصر اجتماعی و فرهنگی در این دیدگاه، امام معصوم حیّ هادی است.


2ـ تکلیف‏داری در برابر امام
نکته‏ی بسیار حائز اهمیّت در جریان مکتب سامراء، توجّه‏دادن افراد به مکلّف‏بودنشان در برابر امام زمانشان است. به سخن دیگر توجّه به این موضوع در میان مأمومین که امام نه صرفا طریقی برای تحصیل بندگی که موضوعی برای تحقّق آن است. مَثل او مَثل کعبه است که باید به سوی او رفت و پیرامون او وظایفی گزارد. باید نسبت به او خدمت کرد و صحنه‏ی زندگی در نقطه نقطه‏اش در پیوند علمی و عملی با اوست. اگر بیانی از "ازمنه" متعلّقه به آن‏حضرت می‏شود، برای آن است که عبد، همواره در خاطر داشته باشد که "لولا الحجّة لساخت الأرض بأهلها" و هیچ مکانی نیست که خالی از پیوند با حجّت باشد. اگر سخن از تکلیف می‏رود، از آن جهت است که عبد در یاد داشته باشد او تنها در پیوند دعایی و نیایشی با امامش نیست. چرا که شریعت ختمیه، عبودیّت عبد را در پیوند عملی با تمام صحنه‏های زندگی قرار داده است و امام میزان آن اعمال است. اگر معاملات خارج از حیطه‏ی عبودیت و سیطره‏ی ولایت الاهیه نیست، پس هرگز خارج از مولویّت امام و ولایتش نیز نخواهد بود و حتما جایگاهی برای توجّه به امام در آن عرصه وجود دارد. امّا مهم‏ترین نکته در آن، بستن باب تأویل و گشودن باب فقاهت (اجتهاد روشمند شیعی) در روایات در کشف آن‏ها است. چرا که اگر عبودیّت را خدا معنا می‏کند؛ پس تکالیف پیرامون امام را نیز می‏بایست او معیّن کند.

 

محدّث نوری در کتاب شریف نجم ثاقب، کلاً باب دهم اثرش را به «ذکر شمه‏ای از تکالیف عباد بالنسبة به آن‏جناب و آداب و رسوم بندگی و عبودیّت خلق بالنسبه به ایّام غیبت....» قرار داده است. او در این باب، هشت مورد را ذکر می‏کند که انتخاب موارد آن و محتوایشان محتاج بحثی مجزّا است. با نظری ساده در آن‏ها، روایی بودن آن‏ها و جایگاه کلیدی آن‏ها در تبیین سایر تکالیف، هویدا است.
صدرالإسلام همدانی شاگرد محدّث نوری گامی به جلو برمی‏دارد. او کتابش را یک‏سره به موضوع تکالیف دوران غیبت اختصاص می‏دهد. علم را با عمل می‏آمیزد و معرفت را با تکلیف دوران غیبت اختصاص می‏دهد. او جمعا 60 تکلیف را احصاء می‏کند. وی در حقیقت کلام استادش را بسط می‏دهد. امّا نکته‏ی حائز اهمیّت در کتاب اوـ علاوه بر فتح باب سلوک و هم‏زیستی با امام غایب در پی طرح تکلیف مراقبه با امام عصر(ع) و راز دل گفتن به او و عریضه‏نگاری و...ـ طرح رفتارهای اجتماعی و در نهایت، طرد اندیشه و عمل صوفیانه در پیوند معنوی با ساحت قدس مهدوی است.


او شیعه را به حضور در مجالسی که امید حضور امامشان می‏رودـ هم‏چون تششیع جنائز و یا مشاهد مشرّفه و....ـ ترغیب می‏کند و از آن‏ها می‏خواهد که سیره‏ی زندگی دنیا را بر سیره‏ی زندگی ائمّه بنیان نهند، چشم بر دنیا ببندند و فریب صوف‏پوشان را نیز نخورند.
سیّد محمّدتقی اصفهانی سیّد اصفهانی اگرچه اثر مشهورش یعنی مکیال‏المکارم در بررسی فوائد دعا کردن بر امام زمان است، امّا هم این اثر و هم رساله‏ی نور الأبصار فی فضیلة الإنتظار را بهانه‏ی بیان علامات و آثار درجه‏ی کامله‏ی انتظار به نحو اختصار، مزیّن به بحث پیرامون تکالیف شیعیان در برابر امامشان می‏کند. اثر او در حقیقت تکمله‏ای مشروح است بر بنیان محدّث نوری و صدرالإسلام همدانی. او در بخش هشتم‏ـ که در جلد دوم مکیال المکارم آمده است‏ـ هشتاد تکلیف را برای بندگان نسبت به آن حضرت برمی‏شمرد.
تلاش او در این اثر، تبیین روایی مطالب است. می‏کوشد به سیره‏ی فقها، روایات را ذکر و در مقام جمع آن‏ها برآید و تعارضات را پاسخ گوید، آن‏چنان‏که حتّی گاهی در میان اثرش به مباحث فقهی نیز می‏پردازد. او بیان مختصر صدرالإسلام در رفتار اجتماعی شیعه و حضورش در صحنه‏ی جامعه را با تکالیف متعدّدی تشریح می‏کند.


3ـ راه‏یابی به امام
از مهم‏ترین ارکان فکری این جریان در باورداشت امامت‏ـ مهدویت که معناکننده‏ی غیبت می‏باشد، مسأله‏ی امکان بهره‏مندی و راه‏یابی به امام است. متأسّفانه به مصداق مثل مشهور «از دل برود هر آن‏چه از دیده رود»، از آثار بسیار سریع و شاید شایع غیبت هر امری، از یاد و دل رفتن آن است. دیده نشدن چیزی عموم افراد را به فراموشی از او و یا حتّی انکار او می‏رساند. این قانون در مورد واقعیّات زنده اجتماعی امّا پنهان جاری است. امام عصر علیه‏السلام نیز از این قاعده مستثنی نیستند. این مسأله زمانی تشدید می‏شود که غیبت حضرتش عملاً در نگاه بسیاری افراد، منجر به محو او از صحنه‏ی واقعیات دین و دنیای افراد شده است. مؤمنان به بهره‏مندی از راویان حدیث بسنده کرده‏اند و کسب رضای او و تمهید شرایط ظهورش در معادلات حیات اجتماعی را از نظرشان دور ساخته‏اند. شاید بهترین نوشتار در تبیین این مطالب، کلماتی باشد که جناب سیّدابن‏طاووس در کتاب کشف المحجة در سفارش به فرزندش فرموده است. از جمله گام‏های بسیار مهمّی که مکتب سامراء در عرصه‏های مختلف برداشته است، ایجاد این توجّه در نگاه شیعیان است.
میرزای شیرازی نخستین گام اساسی اجتماعی را برمی‏دارد. سامراء را با حضورش به عنوان مرکز تشّیّع تعریف می‏کند و به عمران و آبادانی آن‏جا همّت می‏گمارد. فتوای مشهورش در تحریم تنباکو را پس از توسّل به آن وجود مبارک در سرداب مقدّس و از آن ناحیه صادر می‏کند. صورت فتوای خود را توجّهی دوباره به امام غایب قرا رمی دهد و با این بیان به آن‏ها می‏گوید که یک حرکت سیاسی‏ـ اقتصادی می‏بایست در راستای تأمین رضایت آن حضرت باشد. همین امر سبب می‏شود که در جریان مشروطه، شیخ فضل‏اللّه‏، خطر اصلی را محو توجّه مردم از امام عصر علیه‏السلام و کسب رضای او می‏خواند. (نکته‏ی بسیار حائز اهمیّت در جریان مشروطه، تفاوت دو روی‏کرد علمای شیعه به مسأله بوده است. در یک طرف عدّه‏ای شرایط منتجّه از داستان مشروطیّت، دغدغه‏های آنان را تشکیل می‏داده است و در طرف دیگر، دست‏یابی به مکانیزمی شرعی در برپایی حکومت، اساسا موضوع پرسش و نگرانی‏ها برخلاف تفسیر عدّه‏ای متفاوت بوده است.)
در هر صورت، حرکت میرزای شیرازی جرقّه‏ی توجّه اجتماعی به امام‏زمان علیه‏السلام را زد و باعث توجّهات اجتماعی و فرهنگی بعدی علمای شیعه به سامراء و امام زمان(عج) شد. سامرا به دست علما رو به آبادانی حرکت می‏کند و سیاست‏مداران مشق سیاست در پرتو امام عصر را از میرزای شیرازی و خلفش شیخ فضل‏اللّه‏ دیده‏اند. امّا داستان فرهنگ داستانی دیگر است.
محدّث نوری نجم ثاقب را می‏نگارد تا اندیشه‏ی امام غایب به اندیشه‏ی امام حیّ غایب نقل مکان کند. اثرش پیرامون تشرّف یافتگان است. با نقل تشرّف یافتگان حیات امام را اثبات می‏کند. حیاتی که افراد مضطرّ آن را می‏یابند. بیچارگی در بیابان، واماندگی در شفای بیماری و یا استیصال در طلب علم، مثبت حیات امام می‏شود، امّا بدون ادّعای مشاهده. راه در اراده نیست، در نفی خود اوست. اگر امام ولیّ مطلق است، پس مأموم عبد مطلق است. اگر ولایت، دارایی است، مأمومیت نداری است: نداشتن هیچ چیز جز توجّه به امام.
«بعون اللّه‏ تعالی، از جهت صدق و وثاقت در نقل همه‏ی معتمدین و بسیاری از آن‏ها صاحبان مقامات عالیه و کرامات باهره‏اند. و چون خود آن اشخاص با آن‏که ملاقات نمودند آن‏ها را در حیات، و استعلام و استخبار از حالات ایشان می‏شود، اگر العیاذباللّه‏ کسی را در سویدای خاطر ریبه و شکی باشد به واسطه‏ی مجالست بی‏دردان بی‏خیران از دین و مذهب، حسب تکلیف بر او لازم است که در مقام تفحّص و تجسّس برآید که به عون خداوندی به اندک دقّتی بر او واضح و روشن شود وجود آن ذات مقدّس مانند آفتاب در زیر سحاب، و داند و بیند که بر حال او و سایر رعایا دانا و آگاه و درماندگان را آن‏جا که مصلحت داند، فریاد رسد و از مهالک و مضائق نجات دهد. هرچه خواهد در زیر دست مبارک و قدرت الهیّه‏ی او و در خزینه‏ی امرش مهیّا است و آن‏چه نمی‏رسد، از بی‏قابلیّتی و مجانبت و اعراض ماست که از خوان نعم گوناگون الهیّه که از برای بندگانش گسترده، دست کشیده‏ایم و چون سگان گرسنه دریوزه‏کنان برای لقمه‏ی نانی در خانه‏ی دشمنان می‏دویم.

 

آنچه مخفی و مستور است بر انام، مکان و مستقر آن جناب است. پس راهی نیست به سوی آن از برای احدی و نمی‏رسد به آن‏جا بشری و نمی‏داند آن را کسی حتّی خاصّان و موالیان و فرزندان آن جناب. پس منافات ندارد ملاقات و مشاهده‏ی آن جناب در اماکن و مقامات که ذکر شد پاره‏ای از آن‏ها و ظهور آن‏حضرت در نزد مضطرّ مستغیث ملتجی شده به آن جناب، منقطع شده از همه‏ی اسباب و واله در وادی شبهات و حیران در مهالک فلوات، چنان که خواهد آمد که اجابت ملهوف و اغاثه مضطر، یکی از مناصب آن حضرت است.

صدرالإسلام همدانی بار دیگر صدرالإسلام در صدد تشریح و بسط کلام استاد برمی‏آید. تکلیف 52 را عنوان «عقیده به امکان راه جستن و ارتباط حضرت مهدی» می‏گذارد و تکلیف 53 را به شیوه‏ی آن اختصاص می‏دهد. بار دیگر در اندیشه‏ی مکتب سامراء امام، از غیبت در اندیشه و هدایت به غیبت در چشم نقل مکان می‏کند. راه به سوی او باز است. امّا راه منحصر در طریق مأثور است. راهی که در آن خردیّت انسان می‏گردد و به شیوه‏های تعلیم‏داده شده، به سوی امام توجّه و توسّل می‏شود.
سیّد محمّد تقی اصفهانی کلام را در جهت دیگری از این موضوع بسط می‏دهد. او در جهت بازگشایی جنبه مأمومیت مسأله می‏کوشد. در تکلیف 34 تحت عنوان «تجدید بیعت با آن حضرت عجّل‏اللّه‏فرجه بعد از فرایض، همه روزه و هر جمعه» بحث بیعت با امام حیّ را پیش می‏کشد و چند تکلیف را به بحث خدمت کردن و یاری نمودن آن حضرت اختصاص می‏دهد. پیوسته در یادش بودن را تکلیفی دیگر می‏شمارد و تقدّم خواسته‏ی او را بر خواسته‏ی خود را تکلیفی دیگر.
 

 

بدین ترتیب اندیشه‏ی امامت‏ـ مهدویّت بار دیگر در مکتب سامراء تبیین می‏گردد. امام تفسیر «لکلّ قوم هاد» است. هدایتی که باب آن با غیبت بسته نشده است. تکلیف داری در برابر هدایت، یعنی حرکت عبد به شکل و شیوه‏ی مأثور به سوی امام. علم نوری است که خداوند در قلب آن‏کس که بخواهد می‏اندازد و خدا است آن هادی که اگر بخواهد هدایت می‏کند و اگر نخواهد نمی‏کند. امام معصوم نیز، معدن علم، دلیل ارادت او، خلیفة اللّه‏ و لکلّ قوم هاد است. پس غیبت هیچ تأثیری در تفسیر امامت نخواهد گذاشت، چه پیش از این نیزـ در برخی جهات‏ـ همانند دوران غیبت بوده است.

پی نوشت: برگرفته از باورداشت امامت - مهدویت در مکتب سامراء، مفید، حسین.
 

 

پایان پیام/

کد خبر 149922

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha