خبرگزاری شبستان: پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که جای پای بیگانگان و استعمار در این کشور برچیده شد، بهاییان بیش از پیش مورد توجه و حمایت آنان قرار گرفتند و از این تاریخ به بعد جنبش بهائیت در قالب بین المللی مطرح شد که با پشتیبانی دولتهای انگلستان، فرانسه، آمریکا و اسرائیل به نهضتی ضداسلامی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و سپس دیگر مناطق جهانی تبدیل گردید. به گونه ای که بهائیت امروزه با پشتیبانی بیشتر محافل خارجی درصدد نفوذ و توسعه جای پای خود در ایران است. البته باید توجه داشت علی رغم این تلاش ها وجهه بهاییان به دلیل حمایتهای آشکار استعمار به ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی بیش از پیش تخریب شده و زمینه نفوذ و قدرت دوباره آنان در ایران از بین رفته است.
تلاش برای فعال شدن پس از پیروزی انقلاب
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که به براندازی حکومت ستمشاهی-پشتیبان اصلی بهاییان به ویژه در دوره پهلوی دوم -انجامید، ناکامی این اندیشه انحرافی در مکتب تشیع را عینیت بخشید؛ زیرا برخلاف ایده بهاییان، انقلاب اسلامی با رهبری مرجعیت دینی و سیاسی به پیروزی رسید؛ مرجعیتی که با اعتقاد کامل به یگانگی دیانت با سیاست و مخالفت اساسی با فرقه ضاله بهاییت، انقلاب مردمی ایران را هدایت کرد. پس از آن بهاییان که در دوران سیاه ستمشاهی زیر چتر حمایتی دولت استبدادی وابسته به استعمار آمریکا و رژیم صهیونیستی برای خود قدرت و مکنتی فراهم کرده بودند، یاران استبداد و همراهان استعمار تلقی شدند و میبایست چارهای برای خود بیندیشند. بسیاری از بهاییان پس از پیروزی انقلاب با مهاجرت به خارج و گسترش فعالیت خویش در بیرون از مرزهای ایران در صدد کسب حمایت بیشتر استعمار برآمدند تا با استفاده از اهرم فشار بیگانگان، دوباره جای پایی برای خود در ایران بیابند.
دلیل اصرار بهائیان بر بازگشت به ایران
در ابتدا ممکن است این پرسش به اذهان خطور کند که بهاییان پس از این همه ناکامی و شکست چه اصراری بر بازگشت به ایران دارند؟ در پاسخ باید رویکرد بهاییان درباره ایران را مورد توجه قرار داد. از دیدگاه آنان ایران به عنوان "مهد امراللّه" و سرزمینی که این نطفه نامشروع در آن منعقد شده، از قداستی خاص برخوردار است. آنان گرچه در ایران برای تبلیغ آیین و مرام خود با مشکلات متعدد روبهرو بودهاند اما به راحتی نیز نمیتوانند خاطرات گذشته خویش در این کشور را که به لطف استبداد و عنایت استعمار در ارکان قدرت سیاسی نفوذ و پستهای کلیدی را قبضه کرده بودند، به دست فراموشی بسپارند.
پس از پیروزی انقلاب، فرقه بهاییت که یکباره همه پشتوانههای پیشین خود را در ایران از دست داد، به دو گروه منشعب شد: گروهی از آنان که در جریان پیروزی انقلاب و پس از آن، به سیاسیکاریهای سرانشان در رژیم پهلوی پی برده و خود را فریب خورده و آلت دست بازی سیاسی آنان یافتند، از گذشته خویش ابراز پشیمانی و انزجار کردند. برخی از اینان در قالب جنبش آزادیبخش بهاییان ایران (جابا) ضمن انتشار نشریهای به نام "احرار" در سال 1358 به مخالفت آشکار با سیستم بهائیت پرداختند. آنان با سرزنش تشکیلات بهاییان قبل از انقلاب، از تمام کسانی که در عصر پهلوی در نقش جاسوس بیگانگان به ایفای نقش میپرداختند و در پستهای حساس به آنان خدمت میکردند، انتقاد نمودند.
گروه دوم کسانی هستند که پس از انقلاب همچنان به چارت تشکیلاتی گذشته بهائیت وفادار باقی ماندهاند. این گروه از فردای پیروزی انقلاب تاکنون از هر فرصتی برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی استفاده کردهاند تا نفوذ و اقتدار گذشته خویش را در ایران باز یابند. آنان این هدف را اغلب در پوشش نوعی مظلومنمایی و تبلیغ بر اساس آن پی گرفتهاند؛ اما با توجه به سوابق وابستگی سران بهائیت به بیگانگان و جاسوسی برای آنان، ذهنیت ملت مسلمان ایران درباره فرقه ضاله بهائیت هرگز تغییر نیافته است و آنان همچنان هوشمندانه در برابر این توطئه استعماری خواهند ایستاد.
توطئه پردازی به نام حقوق بشر
بهائیان در ایران به دلیل طرفداری از سیاست های بیگانه و مخالفت آشکار با دین رسمی اثنی عشری، همواره از وجههء پایینی در افکار عمومی برخوردار بودهاند. این عدم پذیرش را میتوان در دوران پهلوی دوم نیز که دولت به آنان میدان وسیعی برای فعالیت داده بود، مشاهده کرد؛ به طوری که آنان به رغم تصاحب پستهای کلیدی و داشتن قدرت و نفوذ فراوان،از اعلام رسمی مسلک خویش واهمه داشتند.هم اینک نیز وجهه بهاییان به دلیل حمایتهای آشکار استعمار به ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی از ایشان بیش از پیش تخریب گردیده و زمینه نفوذ و قدرت دوباره آنان در ایران از بین رفته است.حمایتهای آمریکا و صهیونیسم از بهاییان نه تنها کمکی به این فرقه نخواهد کرد که چهره واقعی آنان را نیز بیش از گذشته برملا خواهد ساخت. علاوه بر این دو کشور، دیگر کشورهایی نیز که در دوران شاه از جاسوسی و خدمات بهاییان بهرهمند بودند، امروزه در صحنه بین الملل در مقام حامیان اصلی این گروه منحرف ظاهر شده و با تحریک سازمانها و گروههای موسوم به حقوق بشر درصدد باز گذاردن دست آنان در ایران برآمدهاند. مروری اجمالی بر گزارشهای هدفدار و غیرمنصفانه سازمانهای به اصطلاح حامی حقوق بشر مانند گالیندوپول، از توطئهای مرموز حکایت دارد که هیچ ارتباطی هم به مسأله حقوق بشر در ایران ندارد. به راستی منادیان آزادیخواهی و حقوق بشر که اینگونه در برابر مخالفت جمهوری اسلامی با فعالیت این گروه ضالّه و وابسته به بیگانه اعتراض میکنند، چرا در برابر سرکوب اقلیتهای مسلمان در جهان مدعی دفاع از آزادی و حقوق بشر سکوت پیشه کردهاند؟! آیا مخالفت با تحصیل دختران محجبه در فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی و غربی و اجازه ندادن به آنان برای حضور در ادارات، مدارس و دانشگاهها عین آزادی و دموکراسی است؟!(فعال شدن دوباره بهائیت در ایران: آخرین تیر ترکش استعمار در ایران ؛ ملک زاده،محمد ؛ مجله پویا » اسفند 1386 - شماره 7 ).
آیا نادیده گرفتن حقوق مردم فلسطین و کشتار فجیع مسلمانان توسط گروه های افراطی، وهابیون و اسرائیل خونخوار و نیز کشتار مردم لبنان و حمله وحشیانه اسرائیل به نوار غزه و کشتار و نادیده گرفتن حقوق اولیه و حق شهروندی مردم میانمار نقض حقوق بشر نیست؟ چرا مدعیان حقوق بشر در برابر نقض گسترده حقوق بشر و حقوق مسلمانان سکوت معناداری را در دستور کار دارند اما در برابر فرقه ضاله مضله که با اهداف سیاسی و تفرقه کنی پدید آمده است، دائما داد عدالت سرداده و حفظ حقوق آنها را خواستارند؟
پایان پیام/
نظر شما