تل آویو چه خبر است؟

آوی دیختر وزیر، دفاع غیرنظامی جدید اسرائیل می گوید:اسرائیل باخطرات امنیتی از جانب سوریه ولبنان وغزه مواجه است اما خطر ایران بسیار جدی تر است ازهنگام برپایی اسرائیل،این نخستین بار است که موجودیت ما به خطر افتاد.

به گزارش خبرگزاری شبستان، روزنامه کیهان در یادداشت امروز یکم شهریور با عنوان تل آویو چه خبر است؟ به بررسی سیر تاریخی اسراییل در جنگها پرداخته است که به شرح زیر است: 

وزیر دفاع و نخست وزیر اسرائیل فیگور جنگ گرفته اند. مقام های دیگری هم که در تل آویو با جنگ مخالفت می کنند، در واقع کمک می کنند تا این فیگور هر چه واقعی تر به نظر برسد. سران تل آویو میان مردم ماسک توزیع می کنند و پیامک های آزمایشی هشدار درباره حملات موشکی به آنها می فرستند و تعداد کشته ها در صورت اقدام تلافی جویانه ایران را در انظار عمومی محاسبه می کنند. تل آویو واقعاً چه خبر است؟ آیا آنها از عهده جنگ با ایران برمی آیند؟ آخرین تلقی غرب از پدیده ای به نام اسرائیل چیست؟ و کدام سناریو در پشت طبالی جنگ خوابیده است؟
1- هر چند که متن گزارش سرّی کمیته وینوگراد درباره جنگ 33 روزه منتشر نشد، اما در نسخه ویرایش شده و منتشره، چند جمله کلیدی وجود دارد. کمیته وینوگراد 17 سپتامبر 2006 (26 شهریور 1385 - یک ماه پس از جنگ 33 روزه) آغاز به کار کرد و 8 ماه بعد، پس از مصاحبه با 70 مقام سیاسی و نظامی از جمله ایهود اولمرت نخست وزیر وقت، گزارش مقدماتی خود را در 13 مارس 2007 (10 اردیبهشت 1386) منتشر کرد. 6 ماه بعد، گزارش مفصل تری منتشر شد که البته موارد سرّی از آن حذف شده بود. این گزارش فراتر از اعلام شکست ارتش اسرائیل، از یک فاجعه خبر می دهد. «رهبری سیاسی در جنگ 33 روزه دچار بحران و سردرگمی بود. اولمرت مسئول اصلی شکست در جنگ است. با وجود طراحی و هماهنگی 4 ماهه، این جنگ فاقد طرح روشن و راه کارهای جایگزین بوده است. هماهنگی و تناسبی میان سناریوها و آنچه در عمل در جریان بود، وجود نداشته است. ارتش اگرچه با برنامه ریزی قبلی وارد جنگ شد اما با سردرگمی رفتار کرد. دکترینی برای خروج از جنگ وجود نداشت. ما در برابر حملات موشکی حزب الله ناتوان بودیم. تصمیم استراتژیکی وجود نداشت».
گزارش آن روز وینوگراد تیر خلاص به رهبری سیاسی اسرائیل بود و این رهبری پس از آن هرگز زنده نشد. نشان به آن نشان که 2 سال بعد وقتی جنگ غزه آغاز شد، تزیپی لیونی وزیر خارجه گفته بود «براساس برآورد دستگاه های امنیتی می توان حماس را ظرف 3 یا 4 روز نابود کرد». استناد او به اظهارات مئیر داگان رئیس موساد بود که در دیدار با مقامات مصری در منطقه طابا ادعا کرد «مرگ حماس نزدیک است و جنگ با آنها بیش از یک هفته طول نخواهد کشید». آن جنگ اما 22 روز طول کشید و حماس به عنوان اسطوره جدید مقاومت از بطن همین جنگ سر بلند کرد. هنگامی که رژیم اسرائیل مجبور به اعلام آتش بس و شکست در جنگ علیه باریکه ای به طول 40 کیلومتر و عرض 6 تا 11 کیلومتر شد، روزنامه هاآرتص بر نکته مهمی انگشت گذاشت. «مشکل تنها اولمرت نیست بلکه مشکل ما این است که نمی دانیم چگونه جنگ های خود را به پایان ببریم تا به شکست تفسیر نشود. دستاوردهای 60 ساله ما با این جنگ از بین رفت». اولمرت 4 سال پس از آن تجربه تلخ می گوید «از شنیدن برخی اظهارات دولتمردان برای جنگ و ایجاد یک داستان اغراق آمیز عمیقاً نگران شده ام. نتانیاهو و باراک مردم ما را وحشت زده کرده اند».
2- هیئت حاکمه اسرائیل- اعم از موافق جنگ و مخالف خوان- عزای چه چیزی را گرفته اند؟ آوی دیختر وزیر دفاع غیرنظامی جدید اسرائیل می گوید «اسرائیل با خطرات امنیتی از جانب سوریه و لبنان و غزه مواجه است اما خطر ایران بسیار جدی تر است. از هنگام برپایی اسرائیل، این نخستین بار است که موجودیت ما به خطر افتاده است». بی تردید ایران نقش منحصر به فردی در زدن تیشه به کمر رژیم اسرائیل دارد اما واقعیت این است که تهدید در درون مرزهای جعلی اسرائیل بومی شده است، همچنان که بحران چند لایه در اطراف این رژیم زبانه می کشد. اسرائیل رژیم منحصر به فردی است. تنها حاکمیتی در جهان است که «ملت» ندارد و پس از تأسیس - اشغال سرزمین ملتی دیگر- اقدام به جعل ملت کرده است! اغلب آنها که از اتیوپی و روسیه و آمریکا و اروپا و آمریکای لاتین به سرزمین های اشغالی آمدند، به خیال زندگی توأم با آسایش و رفاه به این سرزمین مهاجرت کردند. بنابراین کش چنین ملتی! بند به کمترین ناامنی اقتصادی و سیاسی است و در صورت مزمن شدن احساس ناامنی و آشفتگی، همان هویت ملی نیم بند درمی رود! تنها در صحنه خیابان نبود که به عنوان اتفاق منحصر به فرد جهانی، 12 صهیونیست طی همین چند ماه اخیر اقدام به خودسوزی و خودکشی کردند. در سطح رهبری و حاکمیت نیز بی سابقه ترین زد و خوردهای سیاسی در رژیم به شدت پنهانکار و امنیتی اسرائیل آشکار شد و مقامات سیاسی و نظامی این رژیم با تعابیری نظیر احمق، دیوانه، روانی، یاوه گو و... از یکدیگر یاد کردند. این حجم از مجادله در رژیم به غایت امنیتی تل آویو بی سابقه است همچنان که سابقه ندارد آنها به جای توسل به اصل غافلگیری، شیپور جنگ را- آن هم از سر گشاد- بنوازند.
آنها به وضوح وحشت زده اند، همچنان که روزنامه، یدیعوت آحارونوت هفته گذشته نوشت «حزب الله در جنگ 33 روزه زهر چشم بدی از مقامات اسرائیل گرفته است.» صهیونیست ها در حالی با حزب الله پنجه در پنجه درانداختند که خاطرشان از رژیم حسنی مبارک جمع بود و می دانستند دستگاه امنیتی عمرسلیمان چگونه حلقه محاصره غزه را کامل کرده است. اما امروز در قاهره صدای حاکمیت اسلامگرایان با شعار الله اکبر بلند شده است. راه اندازی بحران در سوریه نیز پس از 18ماه، هراس استراتژیک مقامات تل آویو را افاقه نکرد هیچ، که بیم آن می رود سوریه جدید قدرتمندتر و تهاجمی تر از گذشته قد علم کند.تصور کنید در چنین فضایی، انبار خشم ملت فلسطین منفجر شود یا حتی شهروندان! یهودی بر فلسطینی ها پیش دستی کنند و در برابر هیئت حاکمه تل آویو به سیم آخر بزنند. 12 صهیونیستی که بنزین بر سر خود ریختند و خود را به آتش کشیدند، سیگنال های ضد امنیتی رعب آوری را مخابره کردند که برای دریافت و رمزگشایی از آنها نیاز به شین بث (سرویس امنیت داخلی اسرائیل) نیست. پیام این اغتشاش های آمیخته به خودزنی این بود که ایدئولوژی اسرائیل بزرگ حتی درون دیوارهای بتونی حائل ترک برداشته است.
چگونه می توان از معترضان چند ملیتی زهر چشم گرفت؟ تصویرسازی از جنگ و توزیع ماسک و انتشار پیامک های هشدار درباره حملات موشکی و برجسته سازی خبرهای گاه و بیگاه درباره آزمایش سپر موسوم به گنبد آهنین! حتی مخالفان جنگ در تل آویو هم به این تصویرسازی و ارعاب کمک می کنند تا دوباره فضای بسته امنیتی به تل آویو برگردد و گنبد آهنین سیاسی- امنیتی در پایتخت برقرار شود. رژیم تل آویو در واقع اکنون چند میلیون تبعه صهیونیست خود را گروگان گرفته و آنها را از حرکت گریز از مرکز می ترساند. دولت در واقع حکومت نظامی اعلام کرده و پیشاپیش فیگور خودکشی گرفته تا دیگر کسی خودکشی نکند. آنها موازنه وحشت را با شهروندان! خود برقرار کرده اند در حالی که بهتر از هر کس می دانند جرئت جنگ با هم پیمان بزرگ تر حزب الله و حماس را ندارند.
3- رژیم تل آویو، صرفاً دردسری برای مردم لنگه به لنگه و بی وطن خود نیست. امروز مقامات آمریکایی و اروپایی که زمانی به این رژیم به چشم پایگاه استراتژیک برای قبضه خاورمیانه می نگریستند، اسرائیل را مایه دردسر و گرفتاری می دانند. به تعبیر متیوگولد سفیر انگلیس در تل آویو «جایگاه اسرائیل در دنیا هر روز ضعیف تر می شود. و این روند سرعت تازه ای به خود گرفته است. منظور من افراد عادی نیستند بلکه نمایندگان پارلمان ها و شخصیت های مهم جهانی هستند که یک به یک از تأیید اسرائیل منصرف می شوند». امروز فقط جمهوری اسلامی نیست که اسرائیل را غده سرطانی و اسباب رنج ملت ها توصیف می کند. کافی است به اجلاس سران گروه 20 در کن فرانسه- اواسط آبان سال گذشته- بازگردیم که میکروفون باز مقابل سارکوزی و اوباما، قضاوت واقعی روسای جمهور فرانسه و آمریکا را آشکار کرد. سارکوزی در آن گفت وگوی درگوشی می گوید «از دروغ گویی های نتانیاهو خسته شده ام و دیگر تحمل دیدن او را ندارم» و اوباما پاسخ می دهد «از دستش خسته شده ای؟ من چه بگویم که باید هر روز با او سروکله بزنم؟». هر روز که «فرومایگی های اسرائیل»- تعبیر سالها پیش هنری کیسینجر- فزونی می گیرد، سیاستمداران بیشتری در غرب به این باور می رسند که هزینه های رژیم صهیونیستی با فایده های آن مطلقا تناسب ندارد. به همین دلیل بی سابقه ترین اختلافات میان سران رژیم صهیونیستی و آمریکا درگرفته است.
4- گفته اند و درست گفته اند که «گرز باید خورند پهلوان باشد». گرز جنگ با ایران خیلی گنده تر از قواره مقامات تل آویو است و بامزه تر اینکه به تصریح اوری آونری (نماینده سابق کنست و روزنامه نگار پرسابقه صهیونیست) «نتانیاهو و باراک اگر هم دیوانه باشند، مشنگ نیستند... یکی از نکات چشمگیر شرایط فعلی این است که فرماندهان ارتش و مقامات امنیتی آشکارا با حمله نظامی به ایران مخالفند. این از موقعیت های نادر است و سؤال این است که رهبران سیاسی چگونه می توانند جنگی سرنوشت ساز را شروع کنند در حالی که همه مشاوران نظامی که قابلیت های نظامی و بخت پیروزی ما را می دانند، مخالف آن هستند؟»
اما آونری تنها تحلیلگری نیست که ضعف مفرط اسرائیل در برابر ایران را درک می کند. ایهود یاری تحلیلگر آمریکایی- اسرائیلی اردیبهشت ماه سال 1387 در نشریه جروزالم ریپورت تحلیلی نوشت که همچنان معتبر است. «شبکه نفوذی که ایران در اطراف خاورمیانه از عراق تا لبنان ایجاد کرده، می تواند اسرائیل را در صورتی که به ضربه زدن به ایران بیندیشد، مورد تهدید جدی قرار دهد و جبهه نبردی سخت را در لبنان، فلسطین و حتی خلیج فارس باز کند. این یک راهبرد پیچیده برای بازدارندگی است... نتیجه آن که آمریکا پس از 16سال سیاست دولت های کلینتون و بوش در منطقه به دام افتاده است... ما آمریکایی ها به جنگ ایران نمی رویم و نباید هم برویم.» اسرائیل که جای خود دارد، رابرت گیتس وزیر دفاع بازنشسته آمریکا دهم اسفند 89 (30فوریه 2011) در مراسم فارغ التحصیلی دانشگاه افسری وست پوینت با صدای بلند اعلام کرد «هر وزیر دفاعی که پس از من، رئیس جمهور آمریکا را برای لشکرکشی به خاورمیانه و آسیای غربی ترغیب کند، حتما مغزش معیوب است و باید مغز او آزمایش شود. چنین ایده هایی هراس انگیز است. هرکس پس از این چنین مشورتی بدهد، ابتدا باید مغز او را آزمایش و مداوا کرد.»
5- یک اتفاق مبارک در حال رخ دادن است و آن اینکه برخلاف سیاست اسرائیل در طول دهه های گذشته مبنی بر پنهان شدن پشت دیگر کشورها، این رژیم ماهیت خود را از سر استیصال بیرون می ریزد و خود را به عنوان تهدید ثبات و امنیت جهانی نشان می دهد. بهمن ماه سال گذشته وقتی سران رژیم صهیونیستی تودهنی سختی از خطبه های ولی امر مسلمین در نمازجمعه تهران خوردند، نتانیاهو اعضای کابینه خود را فراخواند و از آنها خواست درباره جنگ با ایران «ورّاجی و لفاظی» نکنند. به گزارش رادیو اسرائیل او به اعضای کابینه خود گفته بود «اصلا در مورد تهدید علیه ایران چیزی نگویید. چنین سخنانی چیزی جز زیان به دنبال ندارد و موجب می شود اسرائیل در خط مقدم رویارویی با حکومت اسلامی قرار گیرد. شما سخنان برخی رهبران منطقه را شنیدید که هیچ چیز مانع آنها نیست و اسرائیل را تهدید به نابودی می کنند.» این همان ترجمان سخنان سال گذشته ایهود باراک است که گفته بود «ما کشور کوچکی هستیم و نباید در خط مقدم درگیری با ایران قرار بگیریم.»
با این وصف گزاره طلایی گزارش کمیته وینوگراد- با همه سانسورهایش- حکمفرماست و آن اینکه اسرائیل فاقد سکاندار است. آنها از سر ترسی که عمق و ابعاد آن توصیف ناپذیر است عربده می کشند در حالی که می دانند خطایی از جنس خطاهای 2006 و 2008، تیر خلاص به شقیقه رژیم اسرائیل است. با این همه جبهه مقاومت آن گونه که سیدحسن نصرالله گفت سالهاست ارتکاب چنین خبطی را از سوی صهیونیست ها انتظار می کشد.
پایان پیام/ 

کد خبر 164407

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha